KUMOUS ja KAUNEUS انـقـــــــــــــــلاب و زیبــــــــــــــــــــایی
lauantai 13. huhtikuuta 2024
غزه ازما می پرسد که چه نوع آینده ای می خواهیم داشته باشیم
نوشته کیتلین جانستون
تمرکزمن برغزه درشش ماه گذشته نه به این دلیل است که جنایات وحشیانه اسرائیل
به خودی خود شرورانه وهولناک هستند، بلکه به این دلیل است که این جنایات
به شدت با تمام مشکلات دیگرجهان ما وبا آینده بشریت درهم تنیده شدهاند. ویرانی
نوارغزه درواقع به نظرمیرسد نقطهای درتاریخ باشد که درآن بشریت بطور جمعی درحال تأمل دراین موضوع است که آیا میخواهد به رفتاردیوانهوارو خود ویرانگرخود ادامه دهد ومسیرخود را به سمت دیستوپیا ونابودی خودخواسته دنبال کند، یا میخواهد این جنون را کناربگذارد وبه
دنبال چیزی بهتر باشد. آیا میخواهد به دروغها و پروپاگانداها ادامه دهد و
با سکوت خود به خونریزی روانی قدرتمندان رضایت دهد، یا میخواهد نورحقیقت را به درون خود راه دهد.
یک نسل کشی که به صورت زنده پخش
میشود ودرملاء عام اتفاق میافتد، یک تمدن را مجبوربه زیرسوال بردن
خود میکند. اگرچنین اتفاقی میتواند درمقابل چشمان همه رخ دهد ومسئولان
نه تنها هیچ کاری نکنند، بلکه آن را به طورفعال ترویج هم بدهند، باید
پرسید که آیا کل ملت دیوانه شده است وآیا تمام چیزهایی که درباره جهان به
ما گفتهاند دروغ است.
اگراجازه داده شود که چنین شرآشکار وعریانی – بدون هیچ پوششی به جزیک لایه نازک ازتوهم صهیونیستی که به ما
القا میکند آنچه را که میبینیم، نمیبینیم – توسط کسانی که ما اداره اموررا به آنها سپردهایم، رخ دهد، به این معنی است که کل جامعه ما بیماراست.
دولت ما، نظام سیاسی ما، رسانههای ما، سیستمهای آموزشی ما،
جهانبینیهای ما، فرهنگ ما، همه چیزتا اعماق وجود پوسیده وفاسد شده است. آیندهای
که از دریچه نوارغزه به ما نشان داده میشود، تاریک است. تاریک، تاریک،
تاریک، تاریک. آنها درحال حاضر ازهوش مصنوعی برای ایجاد لیستهای قتل وتعیین زمان حضوراهداف درخانه وکنارخانوادههایشان برای به حداکثررساندن تلفات غیرنظامی استفاده میکنند. ما قبلاً نگران آیندهای تاریک
بودیم که درآن انسانها ماشینهایی را برای کشتن بیرحمانه انسانها
میفرستند، اما مشخص میشود که دقیقاً برعکس است – ما ماشینهایی را
برنامهریزی میکنیم که به ما بگویند چه کسی را باید بکشیم. وحشتناکترین
چیزدرمورد دیستوپیای امروزی ما نه رباتهای قاتل خودکار، بلکه برونسپاری
تصمیمات اخلاقی درمورد کشتن به هوش مصنوعی است.
ازما خواسته
میشود که این موضوع را بپذیریم و دراین مسیر به سمت آینده حرکت کنیم. ما
باید با این فرض به آینده برویم که برای دولتهای ما عادی ومجازاست که
آگاهانه ازیک اقدام غیرقابل بخشش قتل عام مردم ساکن دریک اردوگاه بزرگ
کار اجباری حمایت کنند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که رسانههای جمعی روزبه روز، ماه به ماه، درمورد یک موضوع با این
درجه ازاهمیت به مردم دروغ بگویند، تحریف کنند واطلاعات نادرست ارائه
دهند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که یک نسلکشی
آشکاردرست جلوی چشمان ما اتفاق بیفتد وسپس بدون اینکه اتفاقی افتاده
باشد، به زندگی ادامه دهیم.
ودرست درهمین لحظه، ما به طور جمعی درحال بررسی این سوال هستیم که آیا تصمیم به انجام این کارها خواهیم گرفت یا
اینکه چیزدیگری را انتخاب خواهیم کرد.
نسلکشی درغزه به خودی خود
یک فاجعه بزرگ است – بیعدالتی، قتل، فقدان، رنج غیرقابل تصور. اما آنچه
درغزه اتفاق میافتد، فراترازغزه است. این لحظهای درتاریخ است که
بشریت به طورجدی درمورد یک تغییرانقلابی واقعی فکرمیکند وارزیابی
میکند که آیا میخواهد به این مسیرخستهکننده، قدیمی وخونین که هزاران
سال است در آن قدم برمیدارد، ادامه دهد یا نه. غزه ثابت میکند که کل
تمدن ما سرطانی است وهمه چیزهایی که تا به حال انجام دادهایم، با شکست
روبروشدهاند. وقتی با اطلاعاتی روبرومیشویم که دیدگاه ما را به چالش
میکشند، میتوانیم یا تحت سنگینی تناقض ذهنی له شویم تا زمانی که راهی
برای بازگشت به دروغهای آرامشبخش پیدا کنیم، یا میتوانیم کارسخت توسعه
یک دیدگاه جدید را آغاز کنیم. این نوع لحظهای است که غزه به طورجمعی به
ما ارائه میدهد. یا دعوت آن را میپذیریم یا به سمت تاریکی سقوط میکنیم.
perjantai 22. maaliskuuta 2024
اخلاق
و مبارزه طبقاتی
صدای انترناسیونالیستی:
به سبب تسلط بلا منازع چپ سرمایه بر
فضای سیاسی ایران و نبود سنتهای کمونیستی و پرولتری ، رفتار ، کردار و اخلاقیات
فضای سیاسی ایران انعکاسی از ارزشهای چپ سرمایه بوده است. اخلاق پرولتری عالی ترین
شکل اخلاق و انعکاسی از آگاهی طبقاتی پرولتری است. مقاله زیرتحت عنوان "اخلاق و درک
ماتریالیسم تاریخی" ازانشارات جریان کمونیست بین المللی انتخاب شده است.
مبحث اخلاق در تاریخ جنبش کارگری
همواره نقش بسیار مهمی را ایفا نموده است. براستی اخلاق از دید مارکسیست ها و جنبش انقلابی کارگران
چه مفهموی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید یکی از مهم ترین آثار مربوط به اخلاق
در جنبش کارگری مورد بررسی قرار گیرد.
کارل
کائوتسکی در مقاله "اخلاق و درک ماتریالیسم تاریخی " سه سوال اصلی مطرح
میکند:
آیا مقوله ای به نام اخلاق و وجدان وجود دارد؟
آیا وجدان و اخلاق بدون تغییرمیباشند و همواره
مفهومی یکسان دارند؟
آیا اخلاقی وجود دارد که برعکس اخلاق بورژوایی عمل
کند ؟
ماهیت اخــلاق
اخلاق به
خواستن و بایستن انسانها مربوط می شود. ازهزاران سال
پیش انسانها درجستجوی دلائلی بودند که دریابند چرا در درون انسان سیستم منظمی وجود
دارد که می تواند خوب وبد را ازهم تشخیص دهد؟ چرا انسان تمایل دارد به
سمت خوبی حرکت کند و از بدی گریزان است؟ فلسفه ایده آلیستی ، برخلاف بینش
ماتریالیستی نتوانست قانون عرف را به طور طبیعی توضیح دهد و به این جهت مطرح کرد
که دو جهان جدا از یکدیگر وجود دارد :
جهان مادی و
جهان خدائی.انسان بخشهایی از هردو جهان را در خود دارد و از این جهت هم خوب است و
هم بد.
دراین تصویرجهان
مادی بصورت جهانی مملو از رنج و محنت ظاهر میگردد و چهره بد را بخود می گیرد. اما
نیکی از جهان خدائی و از بهشت سرچشمه میگیرد . به تعبیر دیگر فلسفه ایده آلیستی سعی
میکند قانون اخلاق را به شیوه ماورای انسانی و خدائی توضیح دهد. تک خدائی هم از
همین درک پدیدار می شود. برخلاف خدایان بیشمار ابتدائی که سمبل نیروهای طبیعی
بودند، خدا نقش دیگری دارد.
او خارج از
طبیعت، خارج از واقعیت مادی و به معنای فلسفی عملکرد دیگری ندارد به جز اینکه
قانون اخلاق را توضیح دهد. نمونه بارز این جهان بینی را می توان بطور مثال در
مسیحیت مشاهده نمود. با رسوخ چنین درکی جهان مادی و مذهب با یکدیگر تلفیق می شوند.
از آغاز قرن
هیجدهم ، بورژوازی در حال رشد ، جهان را مکان رنج و محنت نمی بیند. اطمینان از
اینکه ، بدلیل تغییرات اقتصادی – اجتماعی آینده متعلق به اواست، بورژوازی را وا می
دارد تا درک نوینی از علم اخلاق ارائه دهد. ظهور سریع سرمایه داری منجر به ارزیابی
مجدد کلیه ارزشها گردید و پژوهشی جدی درباره ماهیت اخلاق و خوب وبد آغاز شد و مادی
گرایی بورژوائی گسترش یافت.
اخلاق
بورژوائی اخلاقی خودخواهانه و بهره جویانه/
کاسبکارانه است. فلسفه کانت
تجسم خالصانه جهان بینی بورژوائی است. براساس این تفکر افراد و گروهها همیشه درجهت
منافع خود تلاش میکنند. درمسیحیت فرد مومن باید رفتاراخلاقی داشته باشد زیرا امر
خداوند است. کانت پی برد که اخلاق مستقل از مذهب هم وجود دارد و از جهان تجربی
سرچشمه میگیرد. با این وجود کانت اساس ماتریالیستی نظریه اش را رها کرد. مشهورترین
تزکانت که اساس درک ایده آلیستی او را نشان میدهد، میگوید" برابر آئینی رفتار
کن که بتواند درعین حال خود را به یک قانون عام مبدل کند."
بشر نمی
تواند بدون وابستگی به تمامی شرایط جهان حسی رفتار نماید. طبق نظریه کانت عاطفه
اخلاقی هنگامی درجامعه برقرار میگردد که هرکس بطور فردی سعی کند اخلاقی زندگی کند.
یعنی عمل کردن و تغییر یافتن فقط می تواند در سطح فردی امکان پذیر باشد. اگر اخلاق
فرد کامل نباشد نباید تقصیر را به گردن دولت و جامعه انداخت بلکه حقیقت این است که
انسان در واقع نیمی فرشته و نیمی حیوان است. کانت اخلاق را به مثابه پدیده ای
ماورای طبیعی می بیند که خارج از جهان قرارگرفته و بدینگونه او درهای ایده آلیسم
را یکی بعداز دیگری می گشاید.
اخلاق و ماتریالیسم
ابتدا داروین
به جدائی انسان و جهان و تفسیر ایده آلیستی خدای گونه از اخلاقیات خاتمه بخشید.
داروین کشف کرد که نه تنها در انسان بلکه در حیوانات نیز می توان احساسات
فداکارانه و غیرخودخواهانه را یافت. غرایز اجتماعی برای موجوداتی که به خاطر بقای
خود تلاش می ورزند ضروریست. مبارزه برای ادامه بقا به
معنای مبارزه با همنوع نیست. (برای مثال انسان علیه انسان)، بلکه منظور مبارزه یک
نوع با کل طبیعت است. این درواقع مبارزه ایست مشترک برسر اینکه چه کسی
می تواند خود را با طبیعتی که همواره در حال تغییر است، تغییر دهد. غریزه های
اجتماعی که برای بقاء جامعه ضروری است عبارتند از :
فداکاری ( ازخودگذشتگی برای عموم(
شجاعت ( دفاع از علائق مشترک(
وفاداری ( درمقابل اجتماع(
فرمانبرداری یا انضباط ( تبعیت از خواست عموم(
درستی ( درقبال عموم(
استعداد تشویق و سرزنش اجتماع
علم اخلاق از دوران داروین به طور
کامل از عرش خدائی به پایین آورده شد و واقعیت مادی به خودگرفت. علم اخلاق از
زندگی غریزی احکام و قوانین اخلاقی، احساس وظیفه و وجدان نشات میگیرد. با این وجود
غریزه های اجتماعی که در قلمرو حیوانات هم موجودند توضیح دهنده ایده آلهای اخلاقی
انسان نیستند.
اخلاق و گسترش نیروهای
مولده
کائوتسکی
اشاره میکند که علم اخلاق موجود، نه از جامعه بلکه از فرد حرکت میکند. با این وجود
علم اخلاق تنظیم کننده قوانین اخلاقی میان تمام انسانها نیست بلکه فقط تنظیم کننده
روابط انسانهای یک جامعه است. طبق تفکر مسیحیت انسانها همه در برابر خدا برابرند
ولی این برابری فقط در مورد مسیحیان صادق است. کشتار غیرمسیحیان در طی جنگهای
صلیبی نه تنها غیراخلاقی نبود بلکه این کشتارها به حکم خداوند صورت میگرفتند.
درنظام حقوقی بورژوائی ذکر شده که همه انسانها از حقوق مساوی برخوردارند. اما برای
نمونه پناهندگان از این حقوق بی بهره اند. آنها این بدشانسی نصیبشان شده که در
منطقه ای فقیر و جنگ زده چشم به جهان بگشایند و بعنوان پناهنده توسط دولتهای صنعتی
بطور وحشیانه ای به کشورهای خود پس فرستاده شوند. بنیاد اخلاقی انسان از طریق
بهبود اخلاقی هرفرد بطور جداگانه ساخته نمی شود بلکه توسط رشد نیروهای مولده صورت
می پذیرد. اخلاق نوینی که می تواند شامل حال کلیه انسانها گردد اخلاق آگاهانه
پرولتری است که برخلاف اخلاق بورژوازی ساخته می شود. " فقط پرولتاریا می
تواند جامعه نوینی بنا نهد که در آن برابری همه انسانها در برابر قانون اخلاق از
تخیل به واقعیت مبدل گردد."
جامعه انسانی
فقط در طی دوران کمونهای اولیه از یگانگی و وحدت برخوردار بود زیرا هرفرد بایستی
وظیفه خود را برای حفظ و ثبات کل گروه انجام میداد. تاهنگامی که رشد تضادهای طبقاتی ادامه داشته باشند شکاف
در جامعه بیشتر می شود و مبارزه طبقاتی اصیل ترین، کلی ترین و پیوسته ترین شیوه
مبارزه برای زیست در جامعه انسانی میگردد.
اخلاق و خودآگاهی طبقاتی
حال می پردازیم به نقاط ضعف نظریات
کائوتسکی که همواره با استدلالهای مفصل توام بوده است. کاتوتسکی اشاره میکند که هرقدرغرایزاجتماعی نیروی خودرا
درقبال کل جامعه ازدست دهند به همان میزان بصورت اتوماتیک درمی آیند. چون یک غریزه
بسیارقوی دربین طبقه کارگراستثمارشده فعال می شود که خواستارسعادت همگان است.
مسئله ای را که کائوتسکی در اینجا کاملا نادیده میگیرد رشد خودآگاهی است. او ضرورت
آگاه شدن فعال را نادیده میگیرد. ازدید او رفتارانسانی توسط غرایز اجتماعی کنترل
می شوند. گذرازاین کنترل وقرارگرفتن درصف استثمارشدگان وکسب رفتار آگاهانه بطورخودکارصورت
میگیرد. آگاهی ازمنافع طبقاتی وپیروی ازغرایزاجتماعی، مراحل پیچیده ای ازحلقه های
مبارزه طبقاتی هستند. درروند مبارزه طبقاتی غرایزاجتماعی وآگاهی طبقه استثمارشده
به طوربارزی تقویت می شود زیرا طبقه کارگرمتحداً به خاطر اهداف مشترکی مبارزه
میکند. با این وجود باید برای دستیابی به منافع واهداف طبقاتی ، خودآگاهی هم موجود
باشد. ولی این خودآگاهی همواره وجود ندارد به خصوص امروزه که مبارزات طبقاتی سیرنزولی
به خود گرفته اند و به ویژه ازسال ١٩٨٩ بعد ازفروپاشی بلوک شرق که بورژوازی جنجال
عظیمی بر سر"مرگ کمونیسم" برپا نموده، آگاهی جمعیت شاغل به شدت تنزل
یافته.
با این سیرنزولی
پسروی درهمبستگی واخلاق نیزآغازمی شود. طبقه کارگرازخود بیگانه ترمیگردد ، رقابت
بیمارگونه ، شیوه زندگی "هرکس برای خود" ، خودخواهی وغیره دردستورکار قرارمیگیرد. این
شرایط تاریخی می تواند توضیح مناسبی برای نفوذ شیوه رفتاری خرده بورژوازی محقرولمپنیسم
درصفوف طبقه کارگرباشد. ایدئولوژی های بیگانه میتوانند درکل طبقه کارگررا به
مخاطره اندازند وخود را برای مثال درهیبت نفرت ازخارجیها بروز دهند. مسئله ای که
درحال حاضردربین کارگران بسیارشایع است وکاملا برخلاف دیدگاه مبارزات
انترناسیونالیستی که میگوید: " پرولتاریای جهان متحد شوید!"، عمل میکند.
غرایزاجتماعی انسان باید آگاهانه باشند. تنها ازاین طریق است که امکان تغییروپالایش
آنها میسرمی شود وبه توانائی و خودآگاهی پرولتری منجرمیگردد.
اخلاق و تعلق طبقاتی
قوانین
اخلاقی قابل تغییراند زیرا اخلاق ازشرایط مادی سرچشمه می گیرد. هرشکلی ازاجتماع
، قوانین اخلاقی خاص خود را دارد. تغییراجتماع با تغییرقوانین اخلاقی آن توام است.
طبقه کارگر پیشتازجامعه کمونیستی است ازاین جهت حامل قوانین اخلاق پرولتری است.
امروزه قوانین اخلاقی موجود دیگربا نیازهای اجتماعی همخوانی ندارند وسد راه رشد
آنها می باشند. طبقه حاکمه بیشترازهمه خواستارحفظ وحراست ازقوانین موجود می باشد
تا درپرتوی آن بتواند موقعیت وقدرت خویش را حفظ کند. هرچه قوانین اخلاقی بیشترعمرکنند
تضاد میان اخلاق حاکم و واقعیت عینی بیشترمیگردد. با شکل گیری این تضاد ضعف کلی
غرایزاجتماعی آشکار می شود که خود را درقالب وحشیگری جامعه نشان می دهد. هرقدرتضاد
طبقه کارگرنسبت به نظم اجتماعی حاکم آگاهانه تر(!) شود ، به همان میزان خشم اخلاقی
اش شعله ورتر میگردد. ازاین شعله وری ایده آل اخلاقی پدیدار میگردد که خواستارنفی
مناسبات موجود است. شورش اخلاقی ، سلاحی بسیار مهم ، غیرقابل جایگزین ونیرویی است
در مبارزات طبقاتی . با این وجود این شورش اخلاقی نیست که کمونیستم را فرامیخواند
بلکه کمونیسم ایده آلی است که طبقه کارگر مجبوراست به خاطرآن مبارزه کند. (مارکس
با پایه گذاری سوسیالیسم علمی به سوسیالیسم تخیلی خاتمه داد) مبارزه طبقه کارگربرای
نیل به کمونیسم ازشرایط اقتصادی – اجتماعی ناشی میگردد. درحال حاضرمبارزه برای
ایجاد جامعه بدون طبقه توسط طبقه کارگرضرورتی است مادی. امروزه بشریت دربرابردوراه حل قرارگرفته است : سوسیالیسم
یا بربریت
! رسیدن به
ایده آل اخلاقی هدف مبارزه طبقاتی نیست بلکه سلاح مهمی است در مبارزه برای دست
یابی به آن فرمی از جامعه که درآن تضادی میان فضیلت وخوشبختی – آنچنان که درجامعه
سرمایه داری موجود است – وجود نداشته باشد.
اخلاق و دفاع از رفتار
پرولتری
مبارزه مشترک جهت رسیدن به اهداف
طبقاتی مشترک می تواند فقط از طریق اطمینان عمیق و همبستگی افراد یک طبقه و
نهادهای آن صورت گیرد. نقطه اتکا باید اخلاق آگاهانه پرولتری باشد. سازمانهای
انقلابی به طرز بارزی متاثر از فراز و نشیبهای مبارزات طبقاتی می باشند. مسئله به
مخاطره افتادن فعالیت های پرولتری دریک سازمان با عقب نشینی مبارزات کارگری ارتباط
تنگاتنگی دارد.
با گسترش
رفتارغیرپرولتری حالت عدم اطمینان ازانقلابیون درمیان طبقه کارگربروز می نماید.
برخلاف قوانین اخلاق بورژوائی که درآن "هدف وسیله را توجیه میکند" ،
قوانین پرولتری ازصداقت ، صراحت ، وفاداری ، جرات ، انضباط واز خودگذشتگی تشکیل
شده اند. نیروهای انقلابی فقط می توانند براین مبنی عمل نمایند. اخلاق طبقه کارگرهمزمان
سلاح وپشتیبان اوست.
اطمینان ازشفافیت
تئوریک سرچشمه میگیرد. دراین ارتباط همبستگی ایجاد شده اطمینان را بدرون طبقه
کارگرمی برد وخود را به صورت استفاده صحیح ازاخلاق پرولتری آشکارمی سازد. اخلاق درمقابل
تاثیرات مخرب ایدئولوژی های غیر پرولتری نقش غیرقابل انکاری دارد. اخلاق مسئولیت
فرد را دربرابرخود وطبقه اش روشن میسازد وشرایطی بوجود می آورد که وجدان بیدار می
شود وانسانها منافع شخصی خود را در جهت منافع بالاتری ( مثلا طبقه ) قربانی
میکنند. مسئولیت شخصی دربرابرمنافع طبقاتی به شکل انتقاد ازخود بروزمی کند یعنی
پذیرش انتقاد ازجانب دیگران وهمچنین انتقاد ازدیگران درمواقعی که اصول زیرپا نهاده
می شود. مبارزه طبقاتی درکناربرنامه مبارزاتی وعملکرد صحیح سازمان پرولتری برای
رسیدن به کمونیسم هنگامی موفقیت آمیزاست که همبستگی واخلاق پرولتری فعالانه درعرصه
مبارزه بکارگرفته شود.
رفتار پرولتری (تاکنون)
بمنزله بالاترین فرم اخلاق
اخلاق پرولتری بالاترین شکل اخلاق است زیرا کل انسانها را دربرمیگیرد.
طبقه کارگرناگریزاست برای رسیدن به اهداف خود مبارزه کند. بدون اخلاق واخلاق
مشترک غیرممکن است که اطمینان و اعتماد متقابل بوجود آید. اتفاقا درمرحله اضمحلال سرمایه داری خطربیشتری طبقه کارگررا تهدید
میکند که به اخلاقیات بورژوائی آغشته شود. این خطر بزرگی است ، چرا که
می تواند مبارزات طبقاتی را به صورت قابل ملاحظه ای تضعیف نماید. همبستگی پرولتری
بر پایه نیازهای مشترک مبارزاتی استواراست. همبستگی به عنوان روشی برای رسیدن به
کمونیسم اجتناب ناپذیراست. ازاین جهت پرداختن به اخلاق برای طبقه کارگرازاهمیت
زیادی برخوردارمی باشد. با
توجه به اضمحلال رو به رشد سرمایه داری که عواقب آن بی ارزشی و وحشیگری انسانها می
باشد ، مهم است که اخلاق پرولتری درمیان کارگران مورد بحث و
بررسی قرارگیرد وآگاهانه در زندگی روزمره ومبارزات کارگری مورد توجه واقع گردد.
هرچه سوالات آگاهانه ترمطرح شوند به همان میزان مقاومت در برابرتاثیرات بورژوازی
بیشترمیگردد.
Overthrowing other people’s governments: The Master List
By William Blum (William Blum was an author, historian, and U.S. foreign policy critic)
Instances of the United States overthrowing, or attempting
to overthrow, a foreign government since the Second World War. (* indicates
successful ouster of a government)
China
1949 to early 1960s
Albania
1949-53
East
Germany 1950s
Iran
1953 *
Guatemala
1954 *
Costa
Rica mid-1950s
Syria
1956-7
Egypt
1957
Indonesia
1957-8
British
Guiana 1953-64 *
Iraq
1963 *
North
Vietnam 1945-73
Cambodia
1955-70 *
Laos
1958 *, 1959 *, 1960 *
Ecuador
1960-63 *
Congo
1960 *
France
1965
Brazil
1962-64 *
Dominican
Republic 1963 *
Cuba
1959 to present
Bolivia
1964 *
Indonesia
1965 *
Ghana
1966 *
Chile
1964-73 *
Greece
1967 *
Costa
Rica 1970-71
Bolivia
1971 *
Australia
1973-75 *
Angola
1975, 1980s
Zaire
1975
Portugal
1974-76 *
Jamaica
1976-80 *
Seychelles
1979-81
Chad
1981-82 *
Grenada
1983 *
South
Yemen 1982-84
Suriname
1982-84
Fiji
1987 *
Libya
1980s
Nicaragua
1981-90 *
Panama
1989 *
Bulgaria
1990 *
Albania
1991 *
Iraq
1991
Afghanistan
1980s *
Somalia
1993
Yugoslavia
1999-2000 *
Ecuador
2000 *
Afghanistan
2001 *
Venezuela
2002 *
Iraq
2003 *
Haiti
2004 *
Somalia
2007 to present
Honduras
2009 *
Libya
2011 *
Syria
2012
Ukraine
2014 *
Q: Why will there never be a coup d’état in Washington?
Mediapooli herättää jatkuvasti
ihmettelyä ja suoranaisia epäilyksiä sen toiminnasta ja
tarkoitusperistä. Vanhan liiton journalistiksi itsensä määrittelevä
toimittaja ja kirjailija Mauno Saari tarttui jo aiheeseen Vastavalkean artikkelissaan ’Mediapooli
taistelee Venäjää vastaan’. Tämä pääkirjoitus jatkaa aiheen penkomista
ja herättää osaltaan jatkokeskustelua teemasta.
Netin kautta saatavissa oleva tieto Mediapoolista on varsin
vajavaista. Koko asiaa leimaa ’epämääräisyys, hämäryys tai sumeus’,
kuten eräs tarkkailija asian ilmaisi.
Huoltovarmuuskeskuksen (HVK) toiminta perustuu lakiin
huoltovarmuuden turvaamisesta. Valtioneuvosto on vahvistanut lain
perusteella konkreettiset huoltovarmuuden tavoitteet (Vnp 539/2008)
määritellen huoltovarmuuden painopistealat ja määrälliset tavoitteet
varmuusvarastoinnille ja muille toimenpiteille.
”Kansallinen kyky omaan sähköiseen ja
painettuun joukkoviestintään on turvattava alueellisesti kattavasti
kaikissa oloissa ylläpitämällä varajärjestelmiä ja valmiutta
hajautettuun toimintaan.
Viranomaisten tiedotus-, varoitus- ja
hälytysjärjestelmien on toimittava kaikissa olosuhteissa ja korkealla
toimintavarmuuden tasolla. Viranomaistiedottamisen kattavuudesta on
huolehdittava ylläpitämällä ja edistämällä kaupallisten radioiden ja
televisioiden varautumista.”
Tämähän tarkoittaa sitä, että tavoitteena on rakentaa sellainen viestinnän järjestelmä, joka toimii myös kriisioloissa. Joukkoviestinnän sisältöön tai toimintaperiaatteisiin ei Huoltovarmuuskeskus lakinsa mukaisesti puutu; se on eri lakien ja instituutioiden asia.
Jo tuohon asetukseen on kaupallinen media saanut mukaan
pukinsorkkansa ”varautumisen” edistämisestä – valtion rahoin tietysti.
Käytännössä Mediapoolista onkin tullut valtamedian työkalu, jonka
toimintaa rahoittaa Huoltovarmuuskeskus eli valtio. Sinällään merkittävä
innovaatio; ohjata veronmaksajien rahoja yksityiseen
elinkeinotoimintaan media-alalla huoltovarmuuden nimissä. Tätähän Anne Berner on toteuttanut muillakin tavoin.
Mediapooli näkee ilmiselvästi asian tehtävistään toisin. Sen toiminta
joukkoviestinnän sisällön alueella ei selvästikään perustu lakiin,
joten se on kirjaimellisesti laitonta.
Mediapoolia isännöi valtamedia valtion rahoilla
Mediapoolin toimisto on miehitetty toimittajaosaajilla. ”Huoltovarmuuskeskuksen alaisen Mediapoolin” valmiuspäällikkönä toimii FM Tero Koskinen, joka aloitti tehtävässään helmikuussa 2017. Hänellä on Ylen toimittajan tausta. Myös valmiusasiantuntija Arja Lerssi-Lahdenveden tausta on journalistiikka.
Mm. tietoliikenteen asiantuntijat – joita olettaisi olevan mukana
suunnittelemassa poikkeusolojen turvallisia viestintäjärjestelmiä –
loistavat poissaolollaan.
Mediapoolin toimiston sijaintikin ilmaisee, mistä on kysymys. Toimisto sijaitsee Etelärannassa, Medialiiton
toimiston yhteydessä. Medialiitto on puolestaan media-alan ja graafisen
teollisuuden yritysten edunvalvontajärjestö, niiden
työnantajajärjestöjen kattojärjestö.
”Medialiittoon ja jäsenliittoihimme –
Aikakauslehtien liitto, Graafinen Teollisuus, Sanomalehtien Liitto ja
Suomen Kustannusyhdistys – kuuluu yhteensä lähes 700 jäsenyritystä,
jotka työllistävät noin 20 000 henkilöä. Yritysten yhteenlaskettu
liikevaihto on 4,6 miljardia euroa (ennakkotieto vuodelta 2017).”
Mediapooliin kuuluu myös puolustusvoimien ja poliisin edustus.
Medialiitto laventanut Mediapoolin tehtäväkenttää
Medialiiton sivuilta löytyvät nämä Mediapoolin tehtävämäärittelyt, joita tässä kommentoin kutakin erikseen:
”Mediapoolin tavoite on turvata median
toiminta Suomessa, tuli mitä tuli. Poolin toiminnan ydin on tukea
tiedonvälityksen teknistä varautumista kriisitilanteisiin ja varmistaa
siten sananvapauden toteutuminen.”
Tässä ollaan vielä HVK:n määrittelyjen sisällä, eli tiedonvälityksen teknisessä varautumisessa kriisitilanteisin.
”Suomalainen tapa turvata huoltovarmuus elinkeinoelämän ja viranomaisten yhteistyönä on kansainvälisesti ainutlaatuinen. Poolin toiminnan rahoittaa Huoltovarmuuskeskus.
Mediapoolin valmiuspäällikkö työskentelee Medialiitossa Helsingin
Etelärannassa. Mediapoolilla on johtoryhmä sekä sähköiseen viestintään,
graafiseen viestintään ja sisällöllisiin kysymyksiin erikoistuneet alaryhmät.” (omat korostukseni)
Medialiitto on tuonut – intressiensä mukaisesti – median
sisältökysymykset Mediapoolin tehtäviin. HVK on työ- ja
elinkeinoministeriön alainen laitos; TEM:in valvonta vaikuttaa perin
leväperäiseltä HVK:n ja erityisesti sen Mediapoolin suhteen.
”Mediapoolin puolustama sananvapaus
tarkoittaa laissa määriteltyjä vapauksia ja vastuita. Julkaisuilla pitää
olla vastaava toimittaja. Vastine- ja oikaisuoikeuksia tulee
kunnioittaa ja ihmisten hengen tai terveyden turvaamiseksi tärkeät
viranomaistiedotteet pitää julkaista.”
Ylen ”kunnioittavasta” suhtautumisesta vastine- ja oikaisuoikeuden käyttöön Vastavalkealla
on omakohtaista kokemusta. Paraikaa on Rovaniemen hovioikeuden
käsittelyssä kanteeni Ylen 16.10.2015 Radion Ykkösaamun ohjelmassa
esittämän lausuman vastine- ja oikaisuoikeuden edellytysten
olemassaolosta. Yli kolme vuotta on käräjöity, eikä valmista tule!
Silloinen päävastuun kantaja Atte Jääskeläinen on ehditty jo potkia pois Ylen leivistä, mutta sama meno tuntuu jatkuvan.
”Valtaosa suomalaisista
tiedotusvälineistä on vapaaehtoisesti sitoutunut julkaisun- ja
sananvapautta puolustavan Julkisen sanan neuvoston (JSN) eettisiin
periaatteisiin.”
JSN oli erityisesti Risto Uimosen johtajakaudella valtamedian valkaisulaitos, jossa median itsesääntely oli lähinnä itsesäästelyä. Elina Grundströmin kaudella ote on jonkin verran parantunut.
Suomeen tarvitaan perustuslakituomioistuin, jolle perustetaan sananvapausjaosto
käsittelemään sananvapauskysymyksiä. Siinä teemaan erikoistuvat
tuomarit pystyvät keskittymään alan ongelmiin. Nyt näitä asioita
käsitellään milloin minkäkin tuppukylän käräjäoikeudessa osaamattomien
käräjätuomareiden voimin.
”Yksi Mediapoolin tehtävistä on edistää kyberturvallisuutta mediayrityksissä.”
Tämä tarkoittanee Mediapoolin läheistä yhteistyötä myöhemmin
perustetun kaikenlaisen valvonnan ulkopuolella olevan kyberkeskuksen
kanssa. Merkinnee lisääntyvää valvontaa kansalaisten sanankäytön
suuntaan.
”Mediapoolia kiinnostavat myös informaatiovaikuttamisen ja sosiaalisen median ilmiöt.”
Tästä eivät HVK:ta koskevat laki- ja asetustekstit lausu yhtään
mitään. Ping Helsingin (josta lisää alempana) esimerkki osoittaa, mihin
suuntaan mediakentän hyödyntämä Mediapoolin rahoitus on menossa.
Vuoden 2018 tammikuussa Mediapoolin puheenjohtajana aloittanut Alexander Lindholm toteaa haastattelussaan HVK:n tiedotuslehdessä varmuudenvuoksi.fi mm. seuraavaa:
”Poolitoiminnassa ovat mukana kaikkien medioiden edustajat tavalla tai toisella. Lindholmin mielestä erityisen tärkeä on sisältöryhmä, jossa medioiden päätoimittajat tekevät yhteistyötä.”
Näinpä. Ja juuri sisältökysymykset eivät kuulu HVK:n itsensä ja
siihen liittyvien valtion säädösten määrittelemään Mediapoolin
tehtäväkenttään!
Johtopäätökseksi tulee väkisinkin se, että mediayritysten
edunvalvonnan kattojärjestö Medialiitto on tietoisesti ja aktiivisesti
laventanut Mediapoolin tehtäväkenttää lain ja asetusten määritteistä, ja
pyrkii tällä saamaan jäsenyrityksilleen niille lain mukaan kuulumatonta
valtion tukirahaa.
Mediapoolin kautta yksityisille mediayrityksille valuva valtion
yritystuki on yksi niistä monenkirjavista yritystukimuodoista, joita Juha Sipilän
hallitus ei suostunut perkaamaan. Valtiontalouden tarkastusviraston on
syytä kohdentaa tarkastuksensa Mediapooliin ja tutkia, kuinka hyvin sen
yksityisille medialan yrityksille jakama rahoitus vastaa
huoltovarmuuslain, -asetusten ja valtioneuvoston päätösten lähtökohtia.
Mediapooli – sota-ajan sensuuria jo rauhan aikana?
Mediapooli näyttäisi keskittyvän valtamedian ja sitä palvelevan
graafisen alan talouden ja asemien turvaamiseen. Mediapoolin
sekaantumiselle viestinnän sisältökysymyksiin ei laissa ja asetuksissa
löydy perusteluja.
Sota-aikana toki tarvitaan valtiovallan toimia viestinnän
sisältöjenkin suhteen ja myös sotasensuuria. Se ei ole kuitenkaan HVK:n
tehtävä, vaan sitä hoitavat muut lait ja instituutiot. Nyt elämme rauhan
aikaa, käsittääkseni.
Mediapoolin liikkuminen viestinnän sisältöjen alueelle – kuten yllä
todettiin – ei perustu lakiin enempää kuin asetuksiinkaan, vaan se on
lähinnä valtamedian ’yksityisajattelua’. Sillä se rakentaa oman asemansa
kohentamista ja turvaa monopoliaan kansalaisten maailmankuvan
muokkaajana.
Taustan tälle muodostaa valtamedian – Yle mukaanluettuna – omaksuma
rooli sotia USA:n muodostamassa ja johtamassa infosotarintamassa Venäjää
vastaan. HVK:n rahat ovat siis osaltaan resurssoimassa tätä
infosodankäyntiä. Tässä infosotimisessaan Ylen on todettu toimivan
yhteistyössä CIA-taustaisen toimijan Joel Hardingin kanssa, joka on toiminut Ylen masinoiman Venäjän trollijahti -kampanjan ex-päätoimittaja Jääskeläisen alaisuudessa käynnistäneen ja toteuttaneen toimittaja Jessikka Aron ’mentorina’.
Valtamedian toiminnan osalta elämme siis infosota-aikaa. Se soveltaa jo monin osin infosotasensuurin
käytänteitä. Tällä ei ole mitään järjellistä enempää kuin laillistakaan
perustetta. Se on osa sitä toimintaa, jolla Suomestakin pyritään
rakentamaan yhä totalitaarisempaa yhteiskuntaa.
Mediapooli käymässä somen kimppuun?
Mediapooli on yhdessä mediavaikuttajatoimiston PING Helsingin kanssa
aloittanut projektin, joka kohdistuu median somevaikuttajiin. Sen
tarkoituksena on selvittää somevaikuttajien käsityksiä vastuusta ja
vallasta ja luoda tapoja, joilla somevaikuttajat ovat osa luotettavaa
tiedonvälitystä. Siis jalo pyrkimys kerta kaikkiaan.
Mutta mitä tekemistä Mediapoolilla on somen kanssa? Senhän
tulisi toteuttaa ennen kaikkea Huoltovarmuuskeskuksen perustehtävää, eli
luoda ja varmistaa teknisiä ja järjestelmäedellytyksiä tiedon kululle
kriisioloissakin. Nyt se puuhastelee rauhanajan normiviestinnän
kontrolloimisen parissa.
Valtamediassa sanan- ja mielipiteenvapaus on kaventunut kaiken aikaa.
Takavuosina esim. Hesarin nettikeskusteluissa hs.fi:ssä saivat lukijat
tehdä omia keskustelunavauksiaan. Nyt sallitaan keskustelu vain median
itsensä julkaisemista artikkeleista tai uutisista ja niistäkin hyvin
valikoidusti. Ja jos keskustelu menee niin sanotusti väärille urille,
kommentointi katkaistaan välittömästi.
Some ja itsenäiset verkkolehdet ovatkin olleet kansalaisille vapaan
mielipiteenmuodostuksen ja -ilmaisun henkireikä. Nyt näyttäisi olevan
aika suitsia tätäkin mahdollisuutta.
PING Helsinki ilmaisee asian projektinsa esittelyssä näin:
”Mediapooli ja siihen kuuluvat mediat
pyrkivät turvaamaan sananvapauden toteutumisen ja luotettavan tiedon
saannin myös kriisitilanteissa. Tähän saakka tuohon rinkiin on kuulunut
vain ns. perinteisiä, isoja mediataloja ja on jo korkea aika kutsua somevaikuttajat samaan pöytään.” (oma korostukseni)
Itsenäisiä verkkomedioita – kuten Vastavalkea-verkkolehteä – ei tähän pöytään ilmeisestikään kaivata.
Omaa toimintaansa somen osalta PING Helsinki kuvaa näin:
”PING Helsinki pitää yllä kaikille
avointa somevaikuttajien eettistä koodistoa ja tekee jatkuvaa
vaikuttajamarkkinoinnin tutkimusta.”
Tässäkin projektissa siis valuu Huoltovarmuuskeskuksen (=
veronmaksajien) rahoja käytännössä ’perinteisten, isojen mediatalojen’
markkinoinnin vaikuttavuuden tutkimiseen ja valtamedian hegemonisen
otteen vahvistamiseen myös vapaan kansalaiskeskustelun alueella.
On syytä nostaa varoittava sormi. Vaikka valtamedia puhuukin
kauniisti sananvapaudesta ja vastine- ja oikaisuoikeuden turvaamisesta
ja kunnioittamisesta, todellisuus puhuu jotain vallan muuta.
Valtamedialla on tässä melkoinen ketunhäntä kainalossaan.