torstai 28. helmikuuta 2013

(Persian - Farsi) THRIVE: What On Earth Will It Take? (تکامل و پیشرفت)



برای کشف وفراگیری حقایق پشت پرده در مورد کتمان اختراعات و پیشرفت‌های تکنولوژی مربوط به استفاده از انرژی پاک، رایگان و بی پایان، به اضافه اختراعات پزشکی و درمانهای مؤثر مفید و جدید. به اضافه افشای دلایل حقیقی ایجاد تمامی جنایات، جنگها، انقلاب‌های قلابی و توطئه های سیاسی و اقتصادی در ظرف۶۵۰ سال گذشته، در سراسر دنیا، ما بدینوسیله از همه ایرانیان دعوت میکنیم تا فیلم مستند، افشاگر، سودمند و بی همتای تکامل و پیشرفت را مشاهده کنند. ما ایرانیان نباید فراموش کنیم: ملتی که از تاریخ حقیقی خود فرانگیرد، به تکرار تاریخ تلخ خود محکوم خواهد بود.

به منظور مشاهده زیرنویس فارسی لطفا اطمینان حاصل کنید که دگمه کوچک "CC" را در پایین، دست راست، حاشیه قاب در برگیرنده صحنه فیلم فشرده، تا رنگ آن از خاکستری به رنگ قرمز تغیر کند. سپس میتوانید با یکبار کلیک کردن روی دگمه "CC" با استفاده از تنظیم کارگذاری رنگ و نوع فانت، شکل حروف و اندازه آنها را بدلخواه خود تغیر داده و از تماشای فیلم تکامل و پیشرفت لذت ببرید.
 ThriveMovement·247 videota

برآيش هستی از ديدگاه داروين

ابراهیم هرندی، روان زیست شناس و پژوهشگر
تئوری داروین که براساس آن همه گیاهان و جانوران کنونی جهان از دگرگون شدن تدریجی گیاهان و جانوران پیشین شکل گرفته‏اند، در دوسده ِگذشته واتاب ِ ژرفی بربسیاری از دانش‏های مدرن مانند؛ زیست شناسی، ژن پردازی، یاخته شناسی، دام پروری، پزشکی و درمان، داروسازی و رفتار شناسی داشته است.
متاسفانه گزاره‏های بنیادین ِاین تئوری آن گونه که باید به زبانِ فارسی برگردانده نشده است. از اینرو، برای بسیاری از ما شنیدن نام داروین، همیاد با، "تئوری تکامل" و این جمله کلیشه‏ای است که؛ "انسان از نسل میمون است."
چارلز رابرت‌ داروین‌، زیست‌ شناس‌ِ انگلیسی‌ که‌ در سده‌ نوزدهم‌ میلادی‌ می‌ زیست‌، تئوری‌ تازه‌ای‌ درباره‌ چگونگی‌ِ پیدایش‌ زیندگان ارائه‌ داده‌ است‌ که‌ من‌ آن‌ را تئوریِ "بَرآیش‌" می خوانم.(برآيِش بر وزن مراکش را در اين جا در برابرِ"Evolution" آورده‏ام. پيش از اين در زبانِ فارسی واژ "تكامل"، براى اين مفهوم به كار برده شده است كه بارِ معنايى آن مخالفِ Evolution است. تكامل، اشاره به پروسه اى هدفمند و حساب شده دارد كه در آن رده بندىِ زيندگان، ساختارى نردبانى دارد و انسان بر بالاترين پله آن جا گرفته است. نگرشِ داروينيست، درست روياروى اين چشم انداز قرار مى گيرد و از اينرو، من واژه "برآيش" را بجاى تكامل در برابرEvolution مى گذارم.)
از دیدگاه داروین، برآیش‌، روندِ دگرگونی‏های‌ ساختاری‌ِ زیندگان‌ از آغاز پیدایش‌ هستی ‌تاکنون‌ بر روی‌ زمین‌ است‌.
این‌ روند نزدیک‌ به‌ سه‌ میلیارد سال‌ پیش‌ با آغاز نخستین‌ جرقه‌ زندگی‌ آغاز شده‌ است‌ و همزمان‌ و همگام‌ با دگرگونی‏های ‌زیست‌بومی‌، گونه‌ها و دسته‌ها و رسته‌های‌ گوناگونی‌ از قارچ‏ها، ویروس‏ها، باکتری‏ها، گیاهان‌ و جانوران‌ گوناگون‌ پدید آورده ‌است‌.
برآیش‌، روندی‌ هماره‌ در کار و پایان‌ ناپذیر است‌ و تا هنگامی‌ که‌ زندگی‌ بر روی‌ زمین‌ هست‌، کشش‏ها و کوشش‏ها و واکنش‏های ‌برآیشی‌ نیز در کار خواهد بود.
از این‌ چشم‌ انداز، همه‌ زیندگان‌ کنونی‌ زادگان‌ِ تک‌ یاخته‌ای‌ هستند که‌ اندی‌ پس‌ از سرد شدن‌ پوسته‌ رویین‌ِ زمین‌ در دریا برآمد واندک‌ اندک‌ در گذرِ تاریخ‌، فواره‌ وار به‌ شاخه‌ها و خوشه‌ها و ذره‌های‌ گوناگون ‌روی گردانیدند.
بنابراین‌، هستی‌ چشمه‌ای‌ همگون‌ داشته‌ است‌ و همه‌ زیندگان‌ هنوز نیز نیازهای‌ بنیادین‌ِ همگونی‌ دارند: نمونه‌ این‌ چگونگی‌، نیاز به‌ هوا، آفتاب‌، خوراک‌ و نوشاک‌ است‌.

دگرگونی‏های‌ برآیشی‌، پیگیرِ هدف‌ ِ ویژه‌ای‌ نیست‌ و خواستی‌ جز سازگارتر ساختن‌ تن‌ و جان‌ زیستاران‌ برای‌ ماندگارتر کردن ژن‏های‌ آنان‌ درجهان‌ ندارد.
این‌ روند آنچنان‌ کُند است‌ که‌ انسان‌ را یارای‌ دیدن‌ آن‌ نیست‌ زیرا دگرگونی‏های‌ برآیشی‌ که‌ همان‌ دگرگونی‏های‌ ژنتیک‌ است‌، پس‌ از صدها و گاه‌ هزارها سال‌ شکل‌ می‌ گیرد و پدید می‌ آید.
اندیشه پیوند زیندگان با یکدیگر، ریشه درازی در تاریخ هستی شناسی دارد اما تا پیش از داروین کسی چیزی از چگونگی شکل گیری این پیوند نمی دانست.
داروین نشان داد که ویژگی‏های ساختاری گیاهان و جانوران که در پاسخ به نیازهای زیستبومی آنان شکل می‏گیرند، در گذر ِ زمان به پیدایش گونه‏ها و دسته‏ها و رسته‏های گوناگونی کشیده می شود.
هرجا که زیستبوم زینده‏ای در پرتو دگرگونی آب و هوا دیگرگون شده است، تنها زیندگانی که تاب ماندن و سازگارساختن خود با زیستگاه خود بوده‏اند، ماندگار شده‏اند و دیگران به ناگزیر، از گستره هستی بدر شده‏اند. این چگونگی در سه و نیم میلیارد سال گذشته، به پیدایش گیاهان و جانوران گوناگونی که همروزگار ما هستند، کشیده شده است.

پنداره‌ برآیش‌ِ هستی‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ از آن‌ سخن‌ رفت‌، با دیدمان‏ها وگفتمان‏های‌ زمان‌ِ داروین‌ ناسازگار بود زیرا که‌ بازتاب‏های‌ آن‌، باورهای‌ بنیادین‌ِ مردم‌ آن‌ روزگار را به‌ پرسش‌ می‌ گرفت‌ و سازمان‌ ارزشی‌ آن‌ باورها را ویران‌می‌ساخت‌.
پنداره‌ِ هم‌ ریشگی‌ِ همه‌ زیندگان‌، نه‌ تنها هر گونه‌ برتری‌ِ نژادی‌ وفرهنگی‌ را بی‌ پایه‌ می‌ کند و اندیشه‌ همگان‌ را به سوی‌ برابری‌ می‌راند بلکه‌ جانوران‌ و گیاهان‌ را نیز به‌ انسان‌ نزدیکتر می‌ کند و اندیشه‌ِ حریم‌ و حقوق‌ِ آن‏هارا در ذهن‌ انسان‌ زنده‌ می‌ کند.

گذشته‌ از برآیندهای‌ ارزشی‌، اندیشه‌ برآیشی‌، دیدمان‏های‌ تاریخی‌ و باوری‌ زمان‌ِ خود را نیز به‌ پرسش‌ می‌گرفت‌.
برآیش‌، انسان‌ را رسته‌ای‌ از دسته‌ میمون‏ها می‌ داند که‌ در پی‌ِ روندی‌ هزاران‌ ساله‌ به‌ جایگاه‌ کنونی‌ِ خود رسیده‌ است‌. این‌ چشم‌انداز با باورهای‌ دینی‌ و فرهنگی‌ِ آن زمان‌ ناسازگار بود زیرا که‌ از دیدگاه‌ آئین‌ عیسوی‌ انسان‌ نزدیک‌ به‌ شش‌ هزار سال‌ پیش‌ آفریده‌ شده‌ است‌ و زمین‌ نیز اندی‌ پیش‌ از آن‌ پدید آمده‌ است‌.
بخشی‌ از اندیشه‌های‌ داروین‌ در باره‌ چگونگی‌ِ پیدایش‌ِ هستی‌، نخستین‌ بار در کتابی‌ به‌ نام‌ِ؛ "خاستگاه‌ِ رسته‌ها" در سال‌ ۱۸۵۹ میلادی ‌در لندن‌ منتشر شد.
انتشارِ این کتاب، آنسان‌ که‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ بود جنجال‌ِ فراوانی‌ برانگیخت‌. برخی‌، پنداره‌ جهان‌ خودرو و بی‌ راهبر را سهمناک‌ترین‌ خطای‌ اندیشه‌ بشر دانستند و گروهی‌ جانور پنداری ‌انسان‌ را با زهرخندِ تمسخر نکوهیدند و تا به‌ امروز داروین‌ و داروینیسم‌، سوژه‌ِ پسندیده‌ای‌ برای‌ طنزآوران‌ و کاریکاتوریست‏ها بوده ‌است‌.
اما آشنایی‌ بسیاری‌ از مردم‌ با تئوری‌ داروین و هیاهوی‌ بسیار درباره ‌آن‌ سبب‌ شد که‌ چاپ‌ دوم‌ "خاستگاه‌ رسته‌ها" در سال‌ ۱۸۶۰ در نخستین ‌روزِ انتشارِ آن‌ نایاب‌ شود و همه‌ ۱۲۵۰ شماره‌ آن‌ به‌ فروش‌ برسد. این‌ کتاب‌ پس‌ از چاپ‌ دوم‌، شش‌ بارِ دیگر در زمان‌ حیات‌ داروین‌ بازچاپ‌ شد.
واکنش‌ همگانی‌ آن‌ چنان‌ بود که‌ پنج‌ سال‌ پس‌ از چاپ‌ این‌ کتاب‌، بیش‌ از چهار هزار کتاب‌ و جزوه‌ و مقاله ‌درباه‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ بود.
در این‌ نوشتارها، یکی‌ او را " میمونی‌ پیر با صورتی‌ پر مو" خوانده‌ بود و دیگری‌ وی‌ را پایه‌ گذارِ زیست‌ شناسی ‌ِمدرن‌ نام‌ داده‌ بود. با این‌ همه‌، پس‌ از چندی‌، تئوری‌ برآیش‌ پذیرفته ‌شد و داروین‌ در سال‌ ۱۸۷۱ کتاب‌ِ دیگری‌ بنام‌ "دودمان‌ِ انسان‌" به‌ چاپ ‌سپرد که‌ ویژه‌ برآیش‌ انسان‌ است‌.
آنچه از روزگار داروین تا کنون تن به تور ِ رازگشای بررسی‏های علمی نداده است، زمان برآیش انسان و جدایی او از رسته انسان - میمون است که تاکنون هیچ نشان ِ روشنی از آن بدست نیامده است. این چگونگی درزیست شناسی، "حلقه گمشده" نام گرفته است.
پس از روزگار داروین، دو دستاورد بزرگ علمی، زمینه ساز پذیرش تئوری وی بعنوان برترین تئوری بنیادین زیست شناسی شد. نخست پیدایش دانش ژنتیک که چگونگی گذر ویژگی‏های ساختاری زیندگاه را از نسلی به نسل دیگر آشکار کرد.
دوم شناسایی ساختار ِ دی ان ای (DNA) که برنامه شیوه کارکرد هر یاخته و در بر دارنده هسته توارث است.
دانش ژنتیک، پیوند میان ژن‏ها و ویژگی‏های ساختاری کالبد زیندگان را روشن ساخت. دستاورد دوم نیز سبب شد که دسته بندی گیاهان و جانوران و شناسایی دسته ها و رسته ها و خانواده های آن‏ها به شیوه روشمند و دانش پذیرتری سامان پذیرد.
این دو دستاورد، پاسخ یابی برای پرسش‏هایی بی پاسخ نمای زمان داروین را آسان ساخت و آنچه را که اکنون؛ "سنتز مدرن" می‏نامند که نام دیگر آن دارونیسم نوین است،

اظهار نظرها

  • "پنداره‌ِ هم‌ ریشگی‌ِ همه‌ زیندگان‌، نه‌ تنها هر گونه‌ برتری‌ِ نژادی‌ و فرهنگی‌ را بی‌ پایه‌ می‌ کند و اندیشه‌ همگان‌ را به سوی‌ برابری‌ می‌راند... "
    ۱- با این بخش از نگاشته ی آقای ابراهیم هرندی بر سر مهر نیستم. برآیش از ژرفترین انگاره ها به سود نژاد پرستی بوده، هست و خواهد بود. (چرا یک آلمانی یا آمریکایی با هزاران دانشمند و زندگی برتر و خشنود تر و سیمای زیباتر خود را از یک آفریقایی که برآیش او را کم هوش و با سیمایی که خود نیز نمی پسندد آفریده است برتر نداند؟ )
    ۲- دیدگاه برآیش گر چه زیباست، بنیادهای اخلاقی مانند گرامیداشت انسان و حقوق انسان را خدشه دار میکند (چرا یک خوک برای خورده شدن باید کشته شود؟ مگر هم انسان و هم خوک در پایان یک شاخه از برآیش بی هدف نیستند؟ بر همین بنیان گیاهان)
    ۳- در همین هنگام این تئوری (اگر چنان که ابراهیم هرندی بدان می اندیشد باشد) استواری عقل را بی پایه میکند- همچنان که شما به یک رایانه که بخشهای گوناگون آن برای افزایش سازگاری با پیرامون خود بر آمده اند اعتماد نمی کنید. اگر عقل مانند هر رایانه ای از بیم نابودی و برای سازگاری با پیرامون خود، پاسخ دلخواه را به شما داد به آن دل خوش نکنید.
    ۴- از دیگر رو جهان با گوناگونی اندیشه ها زیباتر است، چرا فکر کنیم یک تئوری میتواند و یا باید بتواند اندیشه همگان را به سوی برابری براند؟ همه مانند هم فکر کنیم؟ من نمیخواهم این گونه فکر کنم!

  • واژه‌ی "فرگشت" -که از سوی دکتر داریوش آشوری پیشنهاد شده- بهترین برابرنهاد (مترادف) برای واژه‌ی evolution است. "فرگشت"، اشاره‌ی دقیقی به مفهومِ پیدایش و سیرِ دگرگونیِ تدریجیِ ارگانیسم‌ها بر پایه‌ی نظریه‌ی داروین-والاس دارد. برابرنهادِ "برآیش"، بی‌ربط و گمراه‌کننده است چراکه بیشتر دلالت بر واژه‌ی genesis دارد.

  • پیام این مقاله چیست؟ من كه نفهمیدم. اگر عنوانش بود : اصطلاحات پارسی برای دانش تكامل در سطح عمومی، آنوقت می شد در موردش بحث كرد. این مقاله نه پیام دارد نه تولید علمی است نه هیچ چیز دیگر. به جای آن همه جر و بحث كه بگوییم تكامل یا برایش یا فرگشت یا... كاش همان اولوشن را میگفتیم ولی در موردش حرفی برای زدن داشتیم. اگر نداریم پس ول كنیم بگذاریم مردم علم را با همان زبانی كه تولید می شود بخوانند تا بتوانند از متون آن زبان كه البته انگلیسی باشد استفاده كنند.
  • نویسنده گفته که "آنچه از روزگار داروین تا کنون تن به تور ِ رازگشای بررسی‏های علمی نداده است، زمان برآیش انسان و جدایی او از رسته انسان - میمون است که تاکنون هیچ نشان ِ روشنی از آن بدست نیامده است. این چگونگی در زیست شناسی، "حلقه گمشده" نام گرفته است. "
    این دیگر درست نیست چون تحقیقات در دهه اخیر این معما را حل کرده. پس از بررسی حدود 200 هزار دی ان ای از تمام انسانهای روی زمین از نژاد های مختلف مشخص شده که همه انسانها از نوادگان زنی هستند که 195 هزار سال پیش در ناحیه ی اتیوپی امروزی زندگی می کرده. آنها نام این زن را حوا تکامل گذاشته.
    ما می دانیم که رسته ی ما 200 هزار سال پیش در جنوب آفریقا به وجود آمده. دودمان انسانهای دیگر دوان نیاورده و در نتیجه همه ی ما نوادگان همان زن هستیم. این تئوری یا نظریه نیست. اثبات شده است. برای اطلاعات بیشتر شماره ی اخیر مجله ی Scientific American را ببینید. یک ویژه نامه کامل در این مورد چاپ کرده است.

  • این هم جدیدا یک ژستی شده که برخی نویسندگان گزاره‌ای مرسوم و معمول درباره‌ی تفکری خاص (مثلا در اینجا "انسان از نسل میمون است") را مردود می‌شمارند تا به خیال خودشان نشان دهند که سطح بینش‌شان بالاتر و عمیق‌تر از دیگران است و دیگران در جهل به سر می‌برند. حال آنکه این "انسان از نسل میمون است" بر مبنای تئوری داروین تقزیبا درست است و نزدیکترین حالتی است که می‌توان آن را برای عوام تشریح کرد داد.
  • نمیدونم چرا با وجود چنین تئوریهای زیبا و منطقی اکثر افراد هنوز درگیر قصه آدم و حوا و نقصهای منطقی این داستان هستند. مقاله بسیار جالبی بود.
  • کتاب "The Greatest Show on Earth" نوشته ریچارد داوکینز بطور مبسوط به این مطلب می‌‌پردازد. با کشف DNA تکامل دیگر یک نظریه نیست بلکه بطور علمی‌ اثبات شده است

Ei kommentteja:

Lähetä kommentti