فاشیسم یا آنارشیسم کمونیستی!
آیا دوآلترناتیورادیکال کاملٲ متضاد که، آنطرف ها درافق دریای طوفانی اوکراین به چشم میخورند، سمت وسوی صف بندی طبقاتی درجهان دهه های آینده را ترسیم میکنند؟
نستور ماخنو
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پی از انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه دهقانان اوکراینی به ویژه در جنوب، با خودداری از پذیرش شرایط پیمان برست ـ لیتووسک (Brest-Litovsk منعقده در مارس ۱۹۱۸) که طی آن مقامات جوان بلشویک اوکراین را به امپراتوری اتریش-آلمان واگذار کردند، در قالب یک ارتش پارتیزانی گرد هم آمدند و ماخنو را از میان خودشان به فرماندهی ارتش برگزیدند.
نستور ماخنو توانست نظام تقسیم اراضی و قانون اساسی شوراها را به اجرا بگذارد. در این قانون، شوراها از جایگاه مجامع آزاد فدرال برخوردار بودند. به همین دلیل، پس از پیمان صلح ۱۱ نوامبر، ۱۹۱۸ او با نیروهای ملیگرای سیمون پتلیورا (Simon Petlioura) و سپس با روسهای سفید به فرماندهی آنتون دنیکین (Anton Denikine) که تحت حمایت نیروهای متفق فرانسوی و بریتانیایی قرار داشت به جنگ پرداخت؛ نیروهای متفق درصدد بودند که به هر قیمتی شده از گسترش جنبش انقلابی به سوی اروپای شرقی جلوگیری کنند.
ارتش پارتیزانی ماخنو ضمن حفظ استقلال خود پیمانی با ارتش سرخ در مقابل این دشمن مشترک به امضا رساند، اما بعدها به این ارتش پارتیزانی خیانت شد و جنبش از هم فروپاشید. از نظر تروتسکی، این ارتش فقط «شورشی با عناوین پوششی بود که تلاش میکرد حکومتی بورژوازی را به نفع کولاکها به قدرت برساند.» اما در واقع، مدافعین حکومت تکحزبی بلشویکی نمیتوانستند تحقق عملی شعارهای استقلال و دموکراسی مستقیم را تحمل نمایند. ماخنو که تحت تعقیب قرار گرفته بود مجبور شد در اوت ۱۹۲۱ میدان نبرد را ترک کند و به کشور رومانی پناهنده شود. او سرانجام در سال۱۹۲۵ به پاریس رسید، مدتی در شرکت رنو مشغول به کار شد و سرانجام در حالی که تقریباً از سوی همه به فراموشی سپرده شده بود در ژوئیه۱۹۳۴ در اثر بیماری سل در گذشت.
Nestor Mahno
Mahno syntyi Guljai-Poljen kylässä Ukrainassa maatyöläisen poikana 1889. 18-vuotiaana hän liittyi anarkistiryhmään ja sekaantui terrorismiin. Vuonna 1910 Mahno pidätettiin ja tuomittiin kuolemaan, mutta tuomio muutettiin hänen nuoren ikänsä vuoksi vankeusrangaistukseksi. Mahno vapautettiin vuonna 1917, jolloin hän palasi Ukrainaan ja alkoi toimia vallankumousjohtajana. Hänet äänestettiin 1917 paikallisen talonpoikaisneuvoston johtoon.
Keskusvaltojen miehitettyä Ukrainan 1918 Lenin valitsi Mahnon johtamaan vallankumousarmeijaa tällä alueella. Seuraavien vuosien aikana Mahno taisteli Itävalta-Unkaria, Saksaa ja valkoisia vastaan. Sisällissodan aikana Mahno oli tärkeässä roolissa Denikinin 1919 ja hänen seuraajansa Wrangelin pääasiassa Krimiltä johtaman Etelä-Venäjä armeijan lyömisessä vuonna 1920.
Mahnon onnistui luoda Etelä-Ukrainaan yli seitsemän miljoonan ihmisen asuinalueen kattanut anarkistinen talonpoikaisjärjestö eli niin sanottu Vapaa territorio, jossa sovellettiin anarkistisen kommunismin periaatteita. Mahnon päätös luoda anarkistinen yhteisö Ukrainaan johti kuitenkin siihen, että Puna-armeija kääntyi häntä vastaan. Mahno pakeni elokuussa 1921 ulkomaille. Hän pakeni ensin Romaniaan ja sitten Puolaan ennen kuin päätyi Ranskaan, jossa hän kuoli vuonna 1934.
Suomalainen teatteriohjaaja Esa Kirkkopelto on luonut Mahnon tarinasta Ylioppilasteatterille draaman nimeltä Mahnovitsina, josta kajaanilainen Generaattori on ohjaaja Eino Saaren johdolla tehnyt kansainvälisesti menestyneen nuorisomusikaalin.
آدولف هیتلر

آدولف هیتلر (
گوش دادن راهنما·اطلاعات) (زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – درگذشتهٔ ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) رهبر کاریزماتیک حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) بود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، همزمان در مقام پیشوای رایش آلمان بزرگ نیز حکومت کرد.[۱]

هیتلر به عنوان یک کهنهسرباز نشاندار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ میلادی به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضد کمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، حامیان بسیاری در کشور آلمان بهدستآورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان در زمان صدارت وی توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف سیاست لبنسراوم دنبال نمود و یکی از دلایل نخست و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانیها و تلفات بسیار بود. اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدش بیشتر مناطق اروپا، بخشهای بزرگی از آفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال کردند اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفته و در سال ۱۹۴۵، رایش آلمان بزرگ را از هر سو احاطه نمودند.
هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در روزهای پایانی نبرد برلین با اوا براون که برای سالهای طولانی معشوقهٔ او بود ازدواج کرد. در ۳۰ آوریل یعنی یک روز پس از ازدواجش، به همراه همسرش خودکشی کرد.
Adolf Hitler
Hitler oli kotoisin keskiluokkaisista oloista Itävallasta. Hänen lapsuuttaan ja nuoruuttaan varjostivat väkivaltainen isä ja äidin varhainen kuolema. Hitler pyrki kahdesti Wienin kuvataideakatemiaan, muttei päässyt opiskelemaan. Ilman koulutusta tai säännöllistä työtä hän eli Wienissä useita vuosia ensin sukulaistensa rahoittamana ja sitten kulkurina. Itävaltalainen Hitler osallistui ensimmäiseen maailmansotaan vapaaehtoisena Saksan asevoimissa, ansaiten useita ansiomerkkejä ja ylennyksen korpraaliksi. Maailmansodan jälkeen Hitler omistautui politiikalle ja liittyi Saksan kansallissosialistiseen työväenpuolueeseen, joka hänen johdollaan kasvoi yhdestä monista äärioikeistolaisista puolueista lopulta Saksan suurimmaksi puolueeksi.
Hitler oli taitava propagandisti ja puhuja, ja hyödyntäen räikeää juutalaisvastaista propagandaa, saksalaisten keskuudessa vallinnutta tyytymättömyyttä ensimmäisen maailmansodan lopputuloksesta sekä 1920-luvun lopun talousvaikeuksia hän kohosi Saksan diktaattoriksi vuonna 1933. Hänen valtakautensa alkoi Versailles’n rauhansopimuksen yksipuolisella mitätöinnillä ja sitä seuranneella asevarustelulla sekä valtiojohtoisilla teollistamishankkeilla, jotka nostivat Saksan ensimmäisen maailmansodan jälkeisestä talouskriisistä, mutta ajoivat samalla valtion lähelle taloudellista romahdusta. Samalla Saksasta muotoutui yksipuoluediktatuuri, jossa kaikki valta oli keskitetty Hitlerille ja hänen lähipiirilleen. Vuonna 1944 tapahtunutta salamurhayritystä seuranneissa puhdistuksissa Saksasta hävitettiin oppositio täydellisesti.
Hitlerin aloittamat valloitussodat sytyttivät vuonna 1939 toisen maailmansodan, jonka kestäessä Saksa liittolaisineen valloitti suuren osan Eurooppaa. Sodan uhrien lisäksi Saksan hallitus järjestelmällisesti murhasi kuusi miljoonaa juutalaista sekä 11 miljoonaa muuta ihmistä ”ei-toivottuna” pidetyn rodun, uskonnon, poliittisen vakaumuksen tai vamman vuoksi. Saksan häviön käytyä epäonnistuneen Neuvostoliiton valloitusyrityksen jälkeen väistämättömäksi Hitler teki itsemurhan bunkkerissaan puna-armeijan saartamassa Berliinin hallituskorttelissa sodan viimeisinä päivinä.
واکاوی ماهیت جنبش رنگی موسوم به انقلاب نارنجی دراوکراین

مقدمه :
زمانی كه كراوچوك رئيس جمهوری وقت اوكراين در سال 1992 پذيرفت كه
سلاحهاي هستهاي اين كشور را بطور كامل در اختيار روسيه قرار دهد، آمريكا
به مهمترين هدف استراتژيك خود پس از فروپاشي شوروي در دسامبر 1991 دست
يافت. آمريكا كوشيد با انهدام سلاحهاي هستهاي كه در اختيار اكراين،
قزاقستان و روسیه ی سفيد قرار داشت، روسيه را تنها ميراثخواراتمي شوروي
سابق قرار دهد تا بتواند بهجاي چانهزني سياسي اتمي با چهار كشور، تنها با
مسكو به توافق دست يابد
دو سال بعد رسما قرارداد خلع سلاح اتمي اوكراين در سال 1994 توسط
لئونيدكوچما رئيس جمهوري وقت اوكراين به امضا رسيد تا بزرگترين امتياز
اوكراين براي حفظ اقتدار خود در برابر نفوذ روسيه و غرب ازدست برود. آقاي
كوچما اين امتياز را به طمع بدست آوردن حداقل 700 ميليون دلار به طرف
آمريكا داد، اما بعدها به خوبي فهمید كه آمريكا به همهي آنچه كه وعده
دادهاست عمل نميكند. به همين دليل تلاش كرد مناسبات خود را با روسيه
مستحكم كند، اما اين ترفند نيزنتيجه نداد.
کوچما برای آنکه به آمریکا ثابت کند با سیاستهای واشنگتن هماهنگ است
درجریان لشگر کشی آمریکا به عراق درسال 2003 با اعزام 1600 سربازاوکراینی
به عراق، هماهنگی کامل خود را با سیاستهای غرب در عمل نشان داد. با وجود
این آمریکا که می دانست برطبق قانون اساسی اوکراین ،کوچما نمی تواند برای
سومین بار کاندیدای ریاست جمهوری شود ، تمام امکانات خود را بسیج کرد تا
یوشچنکو رقیب کاندیدای مورد حمایت کوچمت به قدرت برسد تاهمسریوشچنکوبه
عنوان شهروند آمریکایی نفوذ بیشتری دردستگاه حاکمه اوکراین پیدا کند. بر
این اساس رقابت نزدیکی بین هواداران روسیه و هواداران آمریکا در انتخابات
سال 1383 بوجود آمد که در رسانه گروهی غرب از آن تحت عنوان انقلاب نارنجی
یاد شد .در مقاله پیش روی به بررسی ماهیت این حرکت و نقش قدرت های خارجی در
شکل دادن به آن می بردازیم . در این میان نگاهی هم به رقابتهای گروهها و
احزاب او کراینی در راستای شکل دادن به چنین حرکتی را داریم .این بررسی
بیشتر از آن جهت اهمیت دارد که با گذشت شش سال و شکست جنبش نارنجی در
اوکراین بیش از گذشته می توان ابعاد آنرا مورد واکاوی دقیق تر قرار داد.
1- اطلاعات پایه در باره اوکراین
كشوراوكراين درشرق اروپا واقع شده وبا شش كشورروسيه، روسيه
سفيد،مولداوي،اسلواكي، مجارستان و روماني مرز زميني و با کشورهای روسيه،
بلغارستان، تركيه و گرجستان مرز آبي دارد. مساحت آن 603700 کيلومتر مربع
است. درجنوب اوكراين آبهای دريای سياه، لهستان، و آزوف واقع شده است. درياي
سياه برای اوکراین ازنظر حمل و نقل دريايي داراي ارزش فوق العاده اي است.
خط ساحلي این کشور در كنار درياي سياه 2782 كيلو متراست. مهم ترين
بنادراوكراين: اودسا، ايليچفسكي، نيكلايف، سيواستاپل، يالتا وكرچ مي باشند.
پايتخت اوكراين كی اف و بزرگترين شهرهاي آن خاركف، اودسا، دنپر، دانتسك،
زاپاروژه، كيروارخ و لوف مي باشند.
جمعيت اوكراين حدود 45 ميليون وهفتصد
هزارنفراست.غيرازاوكرايني ها براساس درصد جمعيتي، روسها
(8ميليون)،يهوديان،بيلوروسها، لهستاني ها،مولداويای ها ازجمله سایراقوامی
هستند که در کنار اوکراینی ها دراین کشورزندگی می کنند. زبان رسمی دراين
کشورزبان اوكراينی است ولي دراغلب مکان های عمومی به زبان روسي محاوره مي
کنند، دين آنها مسيحيت عمدتا از شاخه كاتوليك و ارتدوکس است.
از لحاظ تقسیمات کشوری ، اوكراين به 25 استان، 394 شهر، 892
شهرك، 477 ناحيه و 3 ناحيه بزرگ اقتصادي: كنار رود دنیپر،جنوب غربي وجنوبي
تقسيم مي شود. دراین میان ازلحاظ اقتصادي كنار رود دنیپريكي ازبزرگترين
ناحيه ها بوده که نقش اصلي را دراقتصاد صنايع سنگين دارا بوده و شامل معادن
وصنايع فلزي مي باشد. ناحيه جنوب غربي داراي صنايع غذائي پيشرفته، ماشين
سازي، صنايع شيميايي، صنايع چوب و لوازم و مصالح ساختماني مي باشد. اوكراين
داراي سرزميني با شرايط مساعد جهت توسعه كشاورزي و دامپروري و بهبود زندگي
مردم وداراي شرايط استراتژيك خاص ميباشد.
آب وهواي اوكراين به استثناي تنگه جنوبي سواحل استان كریمه
كه گرمسير است. بقیه مناطق آن متعارف ومتغيراست. اوكراين يك كشور
كشاورزي-صنعتي محسوب می شود. داراي رشته هاي صنايع سبک و سنگين، صنايع
غذائي، كشاورزي ودامپروري پيشرفته،صنايع ساختماني بزرگ وشبكه حمل ونقل مدرن
مي باشد. دراوكراين 159 مركز آموزش عالي از جمله 9 دانشگاه (كيف، خاركف،
لوف، اودسا، دنیپر وغيره) و 7 دانشگاه پلي تكنيك وجود دارد. اوکراين دارای
جاذبه های توريستی زياد بوده وعلی رغم آنکه درقاره اروپا واقع شده کشوری
ارزان و با مخارجی پائين به شمار می رود.
ازلحاظ تاريخي اوكراينها درقرون وسطي به عنوان روسيه كياف
خود هستهي مركزي اسلاوهاي شرقي محسوب ميشدند. در واقع پيش از آنكه روسها
بتوانند در مناطق شرق اروپا به قدرت برسند، اين اوكرايني ها بودند كه با
اقتدار جبههي مشترك اسلاوهاي شرقي را رهبري ميكردند. اما بعدها در اثر
جنگهاي پي در پي تجزيه شدند و تحت كنترل ساير كشورها بويژه لهستانيها و
از اواخر قرن هجدهم تحت كنترل روسها درآمدند .
به لحاظ تاریخی درقرون 9 الی 12 قسمت اعظم اوكراين امروزی
درانحصار مردم كي اف- روس ها (نژادي ازاسلاوها) بوده است. درقرن 15 مردم
اوكراين گردهم آمدند وبه يک همبستگي رسيدند. طی اين سالها اوكراينيها با
تجاوزلهستاني ها،ليتواني ها وتركهای عثمانی به مبارزه پرداختند. اما مبارزه
آزاديبخش اوكراين درسال هاي 1648- 1654 به اتحاد با روسيه انجاميد. درنيمه
دوم قرن 18جنوب اوكراين اززير استعمارتركهای عثمانی رهايي يافت تا اینکه
در سال 1917 حكومت شوروي تاسيس شد. در سال1922 اوكراين به عضويت اتحاد
جماهير شوروي در آمد. اوكراين پس ازفروپاشی درتاريخ 24 اوت سال 1991 به
استقلال رسيد. (http://www.cia.org)
2- اهمیت ژئو پولتیک،اکونومیک،استراتژیک اوکراین
موقعيت سرزميني اوكراين به گونهاي است كه ازيك طرف پيوند
دهندهي شمال اروپا درمنطقهي درياي بالتيك به منطقهي جنوب شرق اروپا
دردرياي سياه است. علاوه براین اوكراين با برخورداري از2782 كيلومترمرزآبي
درجایگاهی قراردارد كه می تواند به عنوان مركزحملونقل جنوب به شمال وشرق
به غرب خطو ط انتقالی انرژی وحمل ونقل کالا به اروپا مطرح شود. ازلحاظ وسعت
نيزدرموقعيت دومين كشورقاره اروپا قراردارد.که این نیزبراهمیت اقتصادی
این کشوربه عنوان بازار خوبی برای جذب سرمایه گذاری می افزاید. اما در طول
دهه ي اخير،موقعیت ژئوپلیتیکی اوکراين شاهد تحولاتي فاجعه آميزنیز بوده
است. در فاصله ي ميان سالهاي 1992 تا 2010 درآمد سرانه نزولي معادل 50 درصد
داشته؛ اميد به زندگي در فاصله ي سالهاي ١٩٩٠ تا 2010 دو سال و نيم کاهش
يافته و ميزان جمعيت از ٥١٫٦ در ١٩٩٠ به 45 ميليون در 2010 رسيده است.
فاجعه ي معدن در ناحيه ي دونتسک در تاريخ ١٩ ژوئيه ي 2004 (طي آن ٣٦ معدنچي
کشته شدند) گواهي است برفرسودگي تاسيسات زيربنايي و ناپايداري امنيت کاري.
برای اوکراینی ها نگران کننده ترازاين مسئله، وضعيت نظامي این کشوراست.
اوکراين که قبلا پيشرفته ترين مرکز توليد تجهيزات نظامي اتحاد جماهير شوروي
بود، به دليل فقدان منابع مالي ناتوان ازخريد تسليحات جديد وحتي قطعات
يدکي ازصنايع داخلي است.ساختارهاي فرماندهي نظامي نابسامان است.به گونه ای
که ارتش نیازمند يک بازسازي جدي است. نيروهاي آن که درسال1992 متشکل از
پانصد هزارنفربود، به تعدادي حدود سيصد هزار نفر کاهش يافت وطي دهه ي آينده
بازهم تقليل مي يابد.
دراین میان جایگاه اوکراین برای آمریکا وروسیه دردودهه
اخیرشرایط رقابتی ویژه ای را برای این کشوربوجود آورده است که در عمل
اکثرمردم اوکراین خود را قربانی چالش های واشنگتن – مسکو می بینند. اکنون
ببینیم چرا اوکراین برای آمریکا و روسیه مهم است .
1-2 دلایل اهمیت اوکراین برای آمریکا
ازآنجا كه آمريكا هيچ اعتمادي به تغييروتحولات روسيه
ندارد،ازطريق گسترش نفوذ خود به شرق اروپا ميكوشد با به قدرت رساندن
دولتهاي طرفدارغرب درجمهوريهاي پيرامون روسيه،موقعيت خود را براي مقابله
با هرگونه تغييروتحول پيشبيني نشده درروسيه، آماده سازد. براین اساس
آمريكا ميداند اگربتواند براوكراين نيزمسلط باشد،کنترل شرق اروپا را
دراختیارخواهد داشت.
دربارهی اهميت اوكراين برای آمريكا، برژينسكی نظریه
پردازآمریکایی دركتاب خود تحت عنوان «صفحه بزرگ شطرنج: تفوق آمريكا
وضرورتهاي ژئواستراتژيك آن» كه درسال ۱۹۹۷ منتشر شد، می نویسد:"اوکراین
جزوکشورهای محورژئوپلیتیک محسوب می شود.محورهاي ژئوپليتيك به كشورهايي گفته
می شود كه اهميت آنها نه به علت قدرت وانگيزه كه ازموقعيت حساس
وازپيامدهای شرايط بالقوه آسيب پذيرشان براي رفتاربازيگران ژئواستراتژيك
مشتق مي شود. به همین دلیل غالباً، اهمیت ژئوپليتيك این کشورها را جغرافياي
آنها تعيین مي كند. دربرخي موارد اين جغرافيا نقش خاص درتعريف دسترسي به
نواحی مهم يا سلب منابع ازبازيگری عمده ايفا مي كند. براین اساس اوكراين،
فضايي جديد ومهم روي صفحه شطرنج اوراسيا ويك محورژئوپليتيك است. زيرا صرف
وجود آن به عنوان كشوري مستقل به دگرگوني روسيه كمك مي كند. زیرا بدون
اوكراين، روسيه ديگريك امپراطوري اوراسيايي نيست.
البته روسيه بدون اوكراين هم می تواند براي كسب جايگاه امپراتوري بكوشد،
اما دراين صورت يك كشور امپراتوري عمدتا آسيايي خواهد بود، كشوري كه به
احتمال زياد به ورطه مناقشه هاي تضعيف كننده با كشورهاي به پاخاسته آسياي
مركزي كشيده خواهد شد." برژینسکی همچنین درکتاب دیگرش که درسال 2004 تحت
عنوان"انتخاب واقعی" منتشرشد در باره نقش وجایگاه اوکراین دراروپای آینده
می نویسد: "توسعه ی قلمروی اروپايی- آتلانتيکی ايجاب می کند، که کشورهای
تازه به استقلال رسيده ی شوروی سابق، به خصوص اوکراين، به آن ملحق شوند."
درهمین ارتباط پل فوويتز،معاون وقت وزيردفاع آمريكا درسخنرانی خود دردانشگاه ورشو پايتخت لهستان ميگويد:
«هدف ما درخصوص ايجاد يك اروپاي كامل وآزاد تا زماني كه اوكراين به
عنوان عضو سوگند خورده اروپا به حساب نيايد، تحقق نخواهد يافت» (ايسنا -
15/7/ 83)
2-2 مناسبات اوكراين وناتو
آمريكا ميكوشد درنهايت اوكراين را به عضويت درناتوبكشاند.اوكراين درسال
1994 به عنوان اولين كشورازمجموعه كشورهاي جداشده ازشوروي به عضويت طرح
موسوم به «مشاركت براي صلح» ناتو درآمد و بدين ترتيب اولین گام رابراي
همكاري با ناتو برداشت. بعدها اوكراين حتي درسال 2002 رسما درخواست عضويت
درناتو را مطرح ساخت (ايسنا - 15/7/ 83) درجريان سفر مارچوك وزير
دفاع وقت اوكراين به آمريكا در 5 مي 2003 سند همكاري اكراين با ناتو در
زمينهي سرويس دادن به هواپيماهاي نظامي كشورهاي عضو ناتو درواشنگتن امضا
شد. پی آمد آن در دهم جولاي 2003 زرمايشي تحت عنوان سپر صلح دراوكراين برای
اولین باربا شرکت نظاميان 23 كشورازجمله آمریکا برگزار شد. اين مانورتحت
فرماندهی ناتو انجام شد. (20/5/83 واحد مرکزی خبر)علاوه براين درجریان
سفردبيركل ناتو به اوكراين در19 آوريل 2004 نخستین بار درباره حق
استفاده ناتو ازاراضي اوكراين وترانزيت وآموزش نيروهاي نظامي، مذاكرات
اساسي به عمل آمد. درواقع دسترسي ناتو به خاك اوكراين زمينه رابراي گسترش
ناتودراین کشوررا نيزفراهم ساخت( واحد مركزي خبر1382/1/29)
3-2 اهمیت جایگاه اوکراین برای روسیه
اوکراین درواقع کلید دروازه ورودی روسیه به شرق اروپا محسوب
می شود و به دلیل نقش تاریخی اوکراینی های کی اف که بنیان گذاردولت" کی اف
روس" بودند وبه تشکیل امپراتوری روسیه تزاری کمک بسیارمهمی کرده اند,همیشه
مناسبات نزدیک وتعیین کننده ای با روس ها داشته اند. به همین جهت جدایی
انها ازروس ها نه ممکن و به نفع انها نخواهد بود. ازنگاه روسیه ، اوکراین
حداقل در دو قرن گذشته نقش خط حائل امنیتی را براي روسيه ايفا كرده است.
اين مسئله بويژه دردو دهه گذشته پس از برهم خوردن جغرافياي سياسي شرق اروپا
و روي كار آمدن دولتهاي طرفدارغرب دراروپاي شرقي و عضویت اکثر آنها در
ناتو و اتحادیه اروپا ، براهميت اوكراين براي روسيه افزود. همچنین روسيه
ميداند براي آنكه بتواند قدرت چانهزني سياسي- اقتصادي خود را با آمريكا
افزايش دهد به هر قيمت ممكن بايد جبههي متحد اسلاوهاي شرقي را درروسيهي
سفيد واوكراين حفظ كند. علاوه براین با توجه به انکه به جزیک مورد،سایرراه
های ارتباطی وتاسیسات وامکانات پشتیبانی نظامی اش به اروپا ازاوکراین می
گذرد،همچنین سه چهارم خطوط لوله گازصادراتی روسیه به اروپا ازاوکراین
عبورمی کنند. داشتن ارتباط قوی و دوستانه با اوکراین برای مسکو جنبه حیاتی
دارد.ضمن انکه اوکراین منبع تامین کننده غلات روسیه طی سالیان اخیربوده است
همچنانکه تاسیسات صنعتی در کناررود دینیپردرشرق ،اززما ن شوروی سابق،
تکمیل کننده تولیدا ت کارخانه های روسیه بوده است.علاوه برهمه اینها ناوگان
اتمی روسیه که تنها ناوگان هسته ای این کشوردرابهای گرم است، در بندر
سواستوپول اوکراین قراردارد که روسیه بصورت بیست ساله ازاوکراین اجاره کرده
است. به همین دلیل کنترل دولت این کشور، یا حداقل به قدرت رسیدن دولتی که
مخالف منافع روسیه در اوکراین نباشد ، برای روسیه اهمیت اساسی دارد. با
درنظرگرفتن این موارد مهم استرتژیک ، روسیه می کوشد به هرنحوی مانع به
قدرت رسیدن دولت طرفدارغرب دراوکراین ودرنتیجه توسعه نفوذ آمریکا در غرب
روسیه شود.
3- روند شکل گیری انقلاب رنگی در اوکراین
اين واقعيت كه مناطق شرقي اوكراين ازلحا ظ صنعتي تقريبا 17
درصد كل امكانات شوروي سابق را شامل ميشد، بيش از79 درصد درآمد ملي
اوکراین را توليد ميكند وازاين جهت طي سالهاي پيش ازفروپاشي شوروي،هميشه
شكاف درآمدي بين نواحي شرق اوكراين با منطق غربي اين كشوردردسرساز بوده
است. بطوريكه اكثريت جمعيت غرب اوكراين، بيشتربراي رها شدن ازكمبودهاي
موجود، طرفدار نزديك شدن هرچه بيشتر به اتحاديهي اروپا وآمريكا
هستند.درحالی كه مناطق شرقي اوكراين كه بيش 8 ميليون نفرآنها روس
تبارهستند، طرفدارنزديك شدن مناسبات کشورشان با روسيه هستند. همين تعارض
موجب شده است كه طي سالهاي اخيراوكراين،محلی براي رقابت بين اتحاديهي
اروپا وآمريكا ازيك سو و روسيه ازسوي ديگر باشد. اوج اين تعارضات را
درانتخابات رياست جمهوري اوكراين درپنجم دی ماه 1383 شاهد بوديم.
انتخابات ریاست جمهوری درروزیکشنبه دهم آبان 1383(31 اکتبر
2004) برگزار شد. دراین دورازانتخبات 24 کاندیدا باهم رقابت می کردند اما
رقابت اصلی با یاناکویچ روس گرا و یوشچنکوی غرب گرا بود. دردوراول انتخابات
هیچکدام ازرقبا اکثریت پنجاه درصدی لازم برای پیروزی در انتخابات را بدست
نیاوردند اما یوشچنکو توانست به نسبت بیشتری رای مردم را کسب کند .
درپایان دوراول باآنکه انتظارمی رفت پتروسیموننکورهبرحزب
کمونیست که نفرسوم شده بود ازهواداران خود بخواهد برای مبارزه با غرب، به
کاندیدای مورد حمایت روسیه یعنی یاناکویچ رای دهند اما اوطی مصاحبه ای
اعلام کرد درواقع هردوجناح آلت دست بیگانگان ومورد حمایت اُلیگارشی فاسد
مالی هستند که طی 13سال گذشته میلیارد ها دلار ثروت باد اورده بدست اورده
اند.ازنظراو رقابت انتخاباتی به رقابت میان میلیونرها ومیلیاردرها تبدیل
شده بود.
با وجودآنکه سیموننکوازکاندیدای طرفدارروسیه حمایت نکرد,اما
در پایان دور دوم ،کمیسیون انتخابات یاناکویچ را برنده اعلام کرد. بدنبال
این اعلام یوشچنکوازهواداران خودکه با پیراهن نارنجی مشخص بودند؛ خواست به
خیابان ها بریزند تابااستفاده ازمدل گرجستان درسال 2003حکومت را واداربه
تجدید نظردراعلام نتایج انتخابات کنند. این تاکتیک به همراه حرکت گسترده
مردم برای اشغال مراکزدولتی وضعیت بحرانی را به وجود آورد که درنهایت با
میانجیگری روسای جمهوری های لهستان و لیتوانی به همراه سولانا رئیس وقت
سیاست خارجی اتحادیه اروپا به داوری نهایی دیوانعالی اوکراین که متشکل
ازپنج قاضی مستقل عالی رتبه است, انجامید. دیوان عالی نیز پس از بررسی
طولانی سرانجام تقلب درانتخابات را محرز اعلام کرد وازآنجا که این تقلب در
نتایج موثر بود رای به برگزاری مجدد دور دوم انتخابات داد. در حالی که باید
انتخابات مجددا برگزارمی شد یعنی کسان دیگری هم می توانستند دوباره
کاندیدا شوند . اما با وجود اصرار کوچما رئیس جمهوری کنونی ودرخواست
یاناکویچ انتخابات تنها با همان دوکاندیدا برگزار شد.همانطورکه انتظارمی
رفت یوشچنکودردورسوم که درششم دی ماه 1383برگزارشد،توانست به پیروزی برسد .
شکایت مجدد یاناکویچ درمورد وقوع تقلب درانتخابات ازدیوان عالی قانون
اساسی اوکراین هم به جائی نرسید ودر نهایت پرونده جنبش نارنجی دراین مرحله
بسته شد . لیکن این ماجرا به پایان نهائیخود نرسید . دلایل این موضوع را در
تحلیل بحران مورد ارزیابی قرار می دهیم .
1-3 مطرح کردن تدریجی انتظارات
رهبران غرب گرای جنبش نارنجی به رهبری یوشچنکو وخانم تیموشینکو،
درابتدای اعتراض عمومی ، یاناکویچ نخست وزيرراکه خود نامزد رياست جمهوری
بود به تقلب و دستکاری در آرا متهم نمودند. با اوج گیری تظاهرات خيابانی و
نمایش های گسترده ديگرمخالفان غرب گرا ،آنها کوشيدند قدرت حاکم یعنی
کوچما رئیس جمهوری را در برابردولت ، بگذارند. به همین دلیل دروهله اول سعی
کردند ازتثبيت ورسميت يافتن نتيجه ای که ازسوی دولت اعلام شده است،
جلوگیری کنند. اما با کوچما مخالفتی نکنند.
به تدريج که مخالفان یاناکویچ نيروی بيشتری را به صحنه آوردند ،موفق
شدند ابتکارعمل را بيش ازپيش به دست گیرند. کم کم با جا افتادن شعارهای
آنها برای تغییر بیشتردر میان مردم، خواسته هایشان نيز متحول شد. اول صحبت
از لزوم بازشماری آراء کردند، بعدتر تجديد دوردوم انتخابات رابه ميان
کشيدند، شعاربعدی برکناری نخست وزير ( نامزد ظاهرا پیروز شده برای راهيابی
به کاخ رياست جمهوری) بود. اين درحالی بود که مخالفان به رغم نگه داشتن
نيروهايشان درخيابان ها ومحاصره اماکن دولتی خواست خود را ازطريق راه های
قانونی هم دنبال می کردند. درهمين راستا به ديوان عالی کشوربه عنوان مهم
ترين نهاد تصميم گيری درمشاجرات ودعوی حقوقی شکايتی تسليم کردند. رسانه های
گروهی داخل و خارج به کمک گروههای سازمان دهی سده جوانان جو سنگینی را
برای مسئولین بوجود آورده بودند.
تا اين مرحله دولت ورييس جمهورکه تا کنون درموضع دفاعی
قرارداشتند وعمدتا با اتکا به شکاف ميان شرق وغرب کشور،که هر کدام از يک
نامزد پشتيبانی کرده بودند، با گوشزد کردن خطر تجزيه اوکراین سعی دربه عقب
نشاندن مخالفان خود داشتند. به ويژه آنکه غرب اوکراین که به لحاظ اقتصادی
ضعيف و تا حدودی نانخور بخش نسبتا صنعتی و قوی تر شرق کشور است ؛از نامزد
مخالفان حمايت کرده بود و خطرتجزيه احتمالی کشورکه هنوز هم ازفقدان يک هويت
ملی قومی ومنسجم رنج می برد بيش ازهرزمان دیگروجود داشت. (سایت فارسی
ریانووستی 04.12.2004 15:31 (
2-3 تفاوت انقلاب با جنبش
برای تحلیل دقیق انچه که در اوکراین تحت عنوان انقلاب نارنجی
بوجود آمد لازم است قبل از هر چیز به این واقعیت توجه کنیم که به کارگیری
واژه انقلاب برای این جنبش دقیق وصحیح نیست زیرا انقلاب در ادبیات سیاسی به
معنی زیروروشدن همه مناسبات سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی یک نظام و تحول آن
به سوی یک نظام جدید است. بر این اساس آنچه که دراوکراین روی داد تغییر یک
دولت به جای دولت دیگر بود. بدون آنکه نظام حکومتی اوکراین تغییرات اساسی
پیدا کند. بنابراین حرکتی را که دراوکراین در اثر نارضایتی مردم وحمایت غرب
، شکل گرفت حداکثرمی توان یک جنبش سیاسی ،اجتماعی دانست که هوادارانش
بیشتردرغرب او کراین مستقرهستند.
3-3 شعارها و انگيزه ها
طرح شعارتغييرقانون انتخابات که تحقق آن به رای مجلس بستگی
داشت دولت و رييس جمهور را از موضع دفاعی خارج کرد وآنها اجرای اين خواست
را به همراهی و رای مخالفان برای تغييرهم زمان قانون اساسی گره زدند. طرح
تغييرقانون اساسی هم با اين هدف بود که نظام رياستی اوکراين را که متضمن
تمرکزفاحش اختيارات دردست رييس جمهوربود به نظامی تبديل کند که بخشی ازاين
اختيارات به مجلس، ونخست وزير وهیات دولت برگزيده آن محول شد. به اين ترتيب
طبق قانون اساسی اصلاح شده رئیس جمهوراختيارچندانی نداشت و بیشتر باید با
نحست وزیر منتخب پارلمان همکاری کند. به لحاظ توازن قدرت دردرون پارلمان
هم، توزيع جمعيتی کشورامکان برد مطلق احزاب را درانتخابات به نزدیک
صفررسانده بود. در این میان یاناکویچ تصور می کرد در مقابل خواست مخالفان
که تغییر قانون اساسی را طلب می کردند با مطرح کردن شعار تغييرهم زمان
قانون اساسی وقانون انتخابات ،عملا در صفوف مخالفان شکاف ایجاد خواهد شد.
در مقابل او، يوشنچنکو گرچه در شعارهای انتخاباتی اش تغيير قانون اساسی را
مطرح کرده بود، اما بعدا اجرای آن را به دوره بعد ازتشکيل مجلس جديد درسال
2006 محول کرد ، با اين اميد که شايد ولوبا درصد کم ، درآن مجلس نيروهای
هوارداراوحائزاکثريت شوند و تغييرات درقانون اساسی هم بيشتر به خواست و
پسند خود آنها صورت گيرد. اما با منوط کردن تغييرقانون انتخابات به تغييرهم
زمان قانون اساسی توسط دولت ، حزب سوسياليست که در دور دوم انتخابات به
متحد يوشنچکو بدل شده بود ازوی خواست که به اين خواست تمکين کند، چراکه
تغييرقانون اساسی خواست وشعار اين حزب بوده است. حزب يوشچنکو ابتدا مقاومت
می کرد ، اما با بالا گرفتن تهديد سوسياليست ها به خروج از اتحاد اپوزيسيون
سرانجام وی به اين خواست گردن نهاد.
عامل مهم دیگری که دو کانديدای اصلی را ازيکديگر متمايزمی کرد و در حقيقت همين مسئله بود که غرب با قاطعيت می خواست که يوشچنکو برنده مسلم اين انتخابات بيرون بيايد، مسئله عضویت اوکراین در" ناتو" بود. ويکتور يانوکويچ گفته بود که مخالف پيوستن اوکراين به ناتو است و اين درحاليست که يوشچنکو علاقمندی خود را از پيوستن اکرائين به ناتو اعلام کرده بود. غرب مايل است که اوکراين در ناتو از نظر ژئوپليتيکی روسيه را تضعيف نمايد و در عين حال اوکراينی ها به يک خريدار جديد سلاح های گرانقيمت غربی تبديل شوند، سلاح هايی که کارخانجات توليد کننده آنها در آمريکا، پروسه شکل گيری و بکارگيری سياست های آمريکا در جهان را تقويت و پشتيبانی می کنند .
عامل مهم دیگری که دو کانديدای اصلی را ازيکديگر متمايزمی کرد و در حقيقت همين مسئله بود که غرب با قاطعيت می خواست که يوشچنکو برنده مسلم اين انتخابات بيرون بيايد، مسئله عضویت اوکراین در" ناتو" بود. ويکتور يانوکويچ گفته بود که مخالف پيوستن اوکراين به ناتو است و اين درحاليست که يوشچنکو علاقمندی خود را از پيوستن اکرائين به ناتو اعلام کرده بود. غرب مايل است که اوکراين در ناتو از نظر ژئوپليتيکی روسيه را تضعيف نمايد و در عين حال اوکراينی ها به يک خريدار جديد سلاح های گرانقيمت غربی تبديل شوند، سلاح هايی که کارخانجات توليد کننده آنها در آمريکا، پروسه شکل گيری و بکارگيری سياست های آمريکا در جهان را تقويت و پشتيبانی می کنند .
4- بازیگران اصلی جنبش نارنجی
درجریان آنچه که انقلاب نارنجی دراوکراین خوانده می شود، هم
عناصر خارجی که از آنها با عنوان بازیگران خارجی یاد می شود نقش داشتند و
هم عناصر وابسته داخلی ، اما بی تردید بازیگران خارجی نقش وتاثیر بیشتری
درمقایسه با بازیگران داخلی داشتند. زیرا بازیگران داخلی در واقع مورد
حمایت قدرتهای خارجی بودند که همچون متغیرهای وابسته که تابع عناصر و
قدرتهای تاثیرگذار خارجی بودند، عمل می کردند. برای شناخت دقیق انها لازم
است به سوابق وگرایش های انها نیزتوجه کنیم. علاوه براین همانطورکه درپیش
گفته شد تعارض غیرقابل اغماض بین شرق وغرب اوکراین زمینه مساعدی را برای
بازیگران اصلی جنبش نارنجی دراوکراین بوجود آورد تا با استفاده ازچنین
تعارضی درکناراختلاف درآمدی فاحش ونیزنا کارآمدی اقتصادی وتبعیض به عنوان
پیش زمینه های نارضایتی عمومی، بستر مناسبی را برای تغییرات مورد نظر فراهم
کنند.
1-4 بازیگران داخلی ( اعم ازدرون حاکمیتی و بیرون حاکمیتی)
درجریان سازمان دهی واستفاده ازامکانات داخلی کشور برای راه
انداختن جنبش نارنجی در اوکراین بستر نارضایتی عمومی از عملکرد دولت اقای
کوچما رئیس جمهوری وقت و نخست وزیرش اقای یاناکویچ ، زمینه مناسبی را فراهم
ساخت تا سازمان دهندگان آمریکایی بتوانند از راه مرتبط ساختن عناصر
بیرونی با سازمان های مردم نهاد داخلی ، شرایط مساعدی را برای ارائه کمک ها
بدون درد سر فراهم کنند. ازجمله دوسازمان وتشکیلات مهمی که درجریان جنبش
نارنجی دراوکراین فعال شدند یکی سازمان جوانان ( PORA ) بود و دیگری
"سازمان ملی دفاع از خود- اوکرائينی ها" (UNSO ) اين گروه ها در واقع
سازمان ها ی نيمه سياسی هستند که اعضايشان بسيارعلاقه رابطه با آمریکا و
اتحادیه اروپا هستند . آنها در تظاهرات خود با تفنگ های خود درحاليکه لباس
های مدل سربازی برتن وکلاه های دوچشمی ويا کاسکت برسرداشتند، برای دوربين
های فيلمبرداری ژست وقيافه می گرفتند. به همین جهت آنها بیشترازسایرگروهها
معروف شدند. جالب انکه اگردرهرکشورديگری به غيرازاوکرائين وکشورهای بالکان،
افرادی این چنین درتظاهرات شرکت می کردند ، رسانه های آمريکايی وانگليسی
آنها را ماجراجو و لمپن خطاب می کردند. اما در جمهوری های سابق شوروي، چنين
ناسيوناليست های قلابی بدليل ضد روسی بودن آنها، کاملا رويشان حساب می شود
و در نتيجه دمکرات ناميده می شوند.
علاوه براین یوشچنکو که سالها در آمریکا تحصیل کرده بود ودر
سالهای پیش تر ازآن سمت نخست وزیری را هم داشت به عنوان سوژه مناسبی برای
رهبری جنبش ،انتخاب شد تا در کنار خانم تیموشنکو میلیاردی که درکمتراز ده
سال ازقبال مشارکت درطرح های انتقال نفت وگاز به ثروت های باد آورده رسیده
بود ، رهبری جریانی را برعهده گرفتند که هدف اصلی آنها روی کارآوردن دولتی
متحد آمریکا و اتحادیه اروپا بود. دولتی که در اولین اقدام های خود عضویت
در ناتو و اتحادیه اروپا را در دستور خود داشت. این موضوع را به صراحت در
متینگ های انتخاباتی خود نیزمطرح می ساخت .
2-4 بازیگران خارجی
بازیگران خارجی که نقش تعیین کننده درایجاد واداره بحران اوکراین داشته
اند به امریکا واتحادیه اروپا ازیکسووروسیه ازسوی دیگر تقسیم می شوند.
اگرچه موضع امریکا واتحادیه اروپا درقبال دولت یوشچنکو و خانم تیموشینکو در
کی اف کاملا منطبق برهم نبود ولی می توان برای اجتناب ازتطویل بحث
ازجزئیات صرف نظرکرد وبه بررسی تفاوتهای عمیق دیدگاههای روسیه
دربرابراتحادیه اروپاوامریکا پرداخت. درباره مداخله مستقیم امریکا
درانتخابات اوکراین که تنها یک مورد افشا شده ان شامل 65 میلیون دلاربوده
که با تائید سخنگوی وزارت خارجه امریکا تحت عنوان کمک به استقرار دمکراسی
درجهان انجام گرفته است. (ریچارد بوچر بدون احساس شرمندگی رسما اعلام کرد
این 65 میلیون دلار بخشی ازبودجه یک میلیارد دلاری امریکا برای ترویج
دمکراسی درجهان محسوب می شود.) براستی چه دلایل و اهمیتی امریکا و اتحادیه
اروپا و روسیه را برآن داشت که بدون پرده پوشی در انتخابات اوکراین مداخله
کنند؟ در پتسخ به این سئوال می توان به گفته ريچارد لوگار،سناتور آمريکايي
درجلسه شنود کنگره در خصوص روند اوضاع در کشوراوکراين استناد کرد او در این
جلسه گفت: " وزارت امور خارجه ايالات متحده تصميم گرفته است، برای کمک به
سازماندهی انتخابات مجدد دوردوم رياست جمهوری در اوکراين، سه ميليون
دلاراختصاص دهد. لو گار همچنین گفت :
" وزارت امورخارجه آمريکا قصد دارد هزينه اي براي فراهم ساختن شرايط
کارناظرين و امور مربوط به فعاليت آنان اختصاص دهد. اين مسئله بسيار با
اهميت است و من از اين وزارتخانه خواسته ام که هر چه سريع تراين کارصورت
بگيرد، تا مردم اوکراين بتوانند درانتخاباتي آزاد و درست، به اهداف مورد
نظرخويش دست يابند.اين سناتور آمريکايي متذکر گرديد که هزينه اختصاص يافته
به منظور حمايت از فعاليتهاي ناظرين بين المللي، شمارش همزمان آراء، آماده
سازي اعضاي کميسيون انتخاباتي و برنامه آگاهي هاي لازم راي دهندگان صرف
خواهد شد" سایت فارسی ریانووستی 08.12.2004 10:47
درحقیقت باید برای درک واقعیت های انقلاب نارنجی به جایگاه
واهمیت اوکراین برای امریکا و روسیه توجه نمود. که شرح آن داده شد.همچنانکه
روسیه هم در این جریان بیکار ننشست و پول خرج کرد اما ظاهرا از لحاظ
سازمان دهی کار و استفادهاز فاکتور جوانان و رسانه های گروهی از آمریکا و
متحدان داخلی اش شکست خورد.
5- تجربه انقلاب رنگی دراوکراين وسياست آمریکا و روسیه
خصلت شطرنج وارسياست و سياست ورزی با وقوع انقلاب رنگی دیگری
در اوکراین بارزترشد . بارديگربراين نکته تاکيد گردد که سياست امرگام ها و
مراحل است، امرشناخت ساحت های تحقق پذير است و با رمانتيسم و روياپردازی
ميانه چندانی ندارد، به ويژه آنکه دعوی فاصله گيری ازانديشه های انقلابی و
تحولات يکباره هم درميان باشد. بااین حال در پاسخ به این سئوال اصلی که چرا
طرفداران نزدیک شدن بیشترمناسبات به امریکا و اتحادیه اروپا در انتخابات
اوکراین پیروز شدند ؟ به سه عامل بیش ازسایر عوامل کم اهمیت ترمی توان
توجه کنیم .
1- اختلافات تاریخی بین روس تبارهای ساکن شرق واوکراینی های اصیل ساکن غرب
2- اختلاف درامدی زندگی مردم شرق و جنوب شرق صنعتی با بخش عمدتا کشاورزی درغرب اوکراین
3- سرمایه گذاری اقتصادی , فرهنگی و اجتماعی امریکا بر روی
جوانان اوکراینی طی بیش از یک دهه 1994 تا 2004 انجام گرفت . درنتیجه این
سرمایه گذاری سیاسی، اجتماعی وفرهنگی ، درنهایت قشر جوان اوکراین کاملا غرب
گرا تربیت شد. بطوریکه در عمل جوانان در برابرمیان سالان و سالخوردگان سنت
گرا که عمدتا طرفدار مناسبات نزدیکتر با روسیه هستند، ایستادند. در داخل
اوکراین صف بندی های موجود را می توان به سه دسته تقسیم کرد
اول بورکرات های دولتی بوروکراتهای که از یاناکویچ
نخست وزیری که قرار بود به راحتی جانشین کوچما شود, حمایت می
کردند.همچنانکه خود کوچما درسال 1994 درزمانی که نخست وزیر بود جانشین
کراوچوک اولین رئیس جمهوری اوکراین بعد ازاستقلال شد. انها کسانی بودند که
سالهای طولانی مسئولیتهای اجرائی مهمی را در دولت ،مجلس وکارخانه های بخش
شرقی و جنوب شرقی برعهده داشتند ومناسبات نزدیکی هم با روسیه برقرارکرده
بودند . اکثریت انها یا روس تبار اوکراینی شده هستند و یا با روس ها
مناسبات نزدیکی داشته و دارند .
دوم: اصلاح طلبان طرفدار غرب که عمدتا درسالهای
اخیرتوانسته اند با استفاده ازرانتهای حکومتی به ثروت های نجومی دست
یابند.نمونه مهم این افراد خانم یولیا تیموشنکواست که به ملکه گازمعروف است
. اودر زمان کمتراز ده سال با استفاده از امتیازات ویژه ای که در دوران
حکومت لازاروف بدست اورد به یکی ازثروتمندترین مردم اوکراین تبدیل شد. این
افراد با استفاده ازحمایت شرکتهای اروپائی و امریکائی مخارج صدها هزارنفری
راکه به حمایت یوشچنکو به خیابانها امدند، تامین کردند و برای تبلیغات
انتخاباتی او میلیونها دلارخرج کردند.
سوم :میانه روهای عضو پارلمان که با زرنگی تحت رهبری
لیتوین رئیس وقت مجلس اوکراین سعی کردند با قرارگرفتن دروسط لحاف ازتبعات
کشمکش میان دورقیب دورباشند. انها درزمان مناسب توانستند به بهره برداری
سیاسی بپردازند وان زمانی بود که با اکثریت لازم قانون اساسی اوکراین را
اصلاح کردند و بدین ترتیب نظام ریاستی را در اوکراین از شهریور ماه 1384 به
نظام پارلمانی تغییرکرد و در واقع اختیارات ریاست جمهوری اوکراین به نحو
قابل توجه ای محدود شد. اما ميراث شوم آقاي کوچما، رشوه خواري عميق طبقات
حاکمه اوکراين بود که بررقابت جناح های حاکم سایه افکند. سران سابق حزب
ومسئولين منطقه اي ، تنها با انگيزه قدرت و ثروت ، در قالب اتحادهاي
ناپايدار وارد کارزاري بي رحمانه شد ند. شکايت مطروحه درسانفرانسيسکو، عليه
نخست وزيرسابق آقاي پادل لازارنکو به خاطر پولشويي ١١٤ ميليون دلاري،
درکنار٢٨ مورد اتهام ديگر، اختلافات و چانه زني هاي پشت پرده را که مشخصه ي
طبقات بالاي دولت اوکراين است، برملامي سازد. رهبرسابق کمونيست، آقاي
لازارنکو که به عنوان « سلطان گاز» شناخته مي شده است، در فاصله ي ميان
١٩٩٢ تا ١٩٩٥ اداره ي ناحيه ي دني پروتردوسک را بر عهده داشته، جائي که
اختيارات و دارائي انباشته شده توسط وي ازسوي آقاي کوچما به عنوان تهديدي
شخصي احساس مي شدند. مبارزه ميان اين دو دربردارنده ي مواردي از تصادفات
رانندگي، توطئه هاي بمب گذاري و مرگ نمايندگان پارلمان بوده است. آقاي
لازارنکو پس ازاين که مصونيت پارلماني خود را درسال ١٩٩٩ سلب شده ديد به
ايالات متحده فرار کرد، جائي که بعدا در آنجا نیز به دلیل تخلفات عدیده
دستگير شد.
6- روش های عملیاتی برای پیشبرد انقلاب نارنجی
1-6 نقش رسانه ها مرز ميان واقعیت و دنیای مجازی
نبايد درمورد قدرت اينترنت وماهواره و راديو زياد دچارتوهم شد وتصورکرد که با اين ابزارها می توان کارتماس رودررو و حضور و سياست ورزی واقعی ( و نه مجازی) و روزمره در متن جامعه ، آن هم جامعه ای که هنوز اغلب اين وسايل و يا دستکم کاربردش، برايش کم و بيش لوکس است ،بلاموضوع تلقی کرد. نگاهی به تجربه يوگسلاوی، گرجستان و اوکراين ، صرفنظر از ميزان دخالت خارجی در تحولات اين کشورها ، شايد به اندازه کافی روشنگر باشد. به هر روی در جریان انقلاب نارنجی این رسانه های گروهی داخلی اوکراین بودند که در برابر رسانه های غربی مات شدند و نتوانستند توده های مردم طرفدار باناکویچ را به میزان کافی در سرمای زمستان به خیابان ها بیاورند . اما در مقابل رسانه های خصوصی داخلی اوکراین خوراک مناسبی را برای غول های رسانه ای غرب بوجود اوردند تا آنها بتوانند به اکثریت جامعه بقبولانند که زمان برای تغییرات اساسی فرا رسیده است .
نبايد درمورد قدرت اينترنت وماهواره و راديو زياد دچارتوهم شد وتصورکرد که با اين ابزارها می توان کارتماس رودررو و حضور و سياست ورزی واقعی ( و نه مجازی) و روزمره در متن جامعه ، آن هم جامعه ای که هنوز اغلب اين وسايل و يا دستکم کاربردش، برايش کم و بيش لوکس است ،بلاموضوع تلقی کرد. نگاهی به تجربه يوگسلاوی، گرجستان و اوکراين ، صرفنظر از ميزان دخالت خارجی در تحولات اين کشورها ، شايد به اندازه کافی روشنگر باشد. به هر روی در جریان انقلاب نارنجی این رسانه های گروهی داخلی اوکراین بودند که در برابر رسانه های غربی مات شدند و نتوانستند توده های مردم طرفدار باناکویچ را به میزان کافی در سرمای زمستان به خیابان ها بیاورند . اما در مقابل رسانه های خصوصی داخلی اوکراین خوراک مناسبی را برای غول های رسانه ای غرب بوجود اوردند تا آنها بتوانند به اکثریت جامعه بقبولانند که زمان برای تغییرات اساسی فرا رسیده است .
ميخائيل دلياگين رئيس اينستيتوی مسائل جهانی شدن دراوکراین به روزنامه
نگاران اعلام کرد کشورهای غربی برای حمايت ازرهبرنيروهای مخالف اوکراين
ويکتور يوشنکو صدها ميليون دلاردر رسانه ها صرف کرده اند. بنا برگفته وی
اطلاعات رسمی ومشخص وجود دارد که فقط ايالات متحده آمريکا از طريق
سازمانهای مختلف مستقردراوکراين برای کمک به مبارزه انتخاباتی ويکتور
يوشنکو 14 ميليون دلاربه رسانه ها اختصاص دادند. اوهمچنین گفت
"اکثردستياران کانديد انتخابات رياست جمهوری اوکراين درايالات متحده آمريکا
دوره های تخصصی گذراندند.همچنين برای رسانه های خبری گروهی اوکراين که
ازويکتور يوشنکو حمايت می کردند، کشورهای غربی پاداش های ويژه درنظرگرفته
بودند.
(سایت فارسی ریانوستی04.12.2004)
2-6 شایعه سازی
شايعه سازيها و داستان بافی ها در باره کشمکش و جنگ ميان
يوشچنکو دمکرات شجاع و در معرض حمله ازطرف ويکتورياناکوويچ يعنی يک آدم
خودکامه ی که همچنان در رويای حکومت شوراها به سر می برد ، از طرف منابع
خبری غرب ساخته و به ميان مردم اوکراین برده می شد. درعين حال اين مطبوعات
ازبيان حقايقی که درتناقض با اين داستانهای خيال پردازنه باشند، خودداری می
ورزیدند.
برای مثال يک شايعه دروغين به اين ترتيب وارد بازار خبری شد
که "حکومت فعلی، يوشچنکو را در جريان انتخابات مسموم کرده و قصد داشته که
او را از ميان بردارند." اما نه منابع خبری آمريکائی و نه منابع انگليسي،
مصاحبه ی انجام شده با رئيس پزشکان کلينيک وين يعنی جائی که يوشچنکودرآنجا
بستری بود، گزارش نکردند. دراين مصاحبه رئيس پزشکان اين کلينيک در يک اظهار
نظر رسمی گفته است "هيچ گونه شواهدی مبنی بر اينکه يوشچنکو مسموم شده باشد
در دست نيست." بعد از اين اظهارات، اين پزشک از طرف همراهان يوشچنکو مورد
تهديد وارعاب قرارمی گيرد وازاو خواسته می شود که اين گزارش را تغيير دهد.
تهديد به حدی جدی بوده است که اين پزشک از ترس جان خود به پليس مراجعه
نموده وخواهان "تامين ومحافظت جانش درمقابل تهديدات اين گروه می شود. این
خبر درهیچیک ازمحافل خبری غرب درج نشد. (جان لاف لند، لوموند دیپلوماتیک ، ٢ دسامبر ٢٠٠۴)
3-6 NGO ها و کارکرد آنها در انقلاب نارنجی
آمریکایی ها و اروپایی ها از طریق ساختن NGO های بی هویت
وجعلی کار خود را پیش می برند. از جمله این NGO ها "کميته رای دهندگان
اکرائينی" Committee of Ukrainian Voters است که يک جبهه سازمانی بود که
توسط سازمان های غربی (عمدتاً آمريکايي) و انستيتوهایی که نقش (
Think- Tanks) را ایفا می کنند ، در اوکراین بنيان گذاشته شده اند . آنها
جبهه متحدی را تشکیل داده بودند که این جبهه بطورآشکار متحد يوشچنکو بود و
در تمامی مراحل نقش کلیدی ایفاء می کرد. فعالين سياسی اين گونه سازمان های
اوکراينی غا لبا آموزش زبان انگلیسی را گذرانده بودند تا بتوانند با
گزارشگران انگليسی زبان غربی براحتی مصاحبه کنند وآنچه که برای غرب مطلوب
است ، از زبان آنها مطرح شود.
4- 6 انجام نظر سنجی های فرمایشی
به را ه انداختن نظر سنجی های هماهنگ برای خط دهی به جامعه درحقيقت سازمان های وابسته به دولتهای غربی مانندOSCE) : Organization for Security and Co-operation in Europe (
ازجمله گروه وسازمان هایی هستند که اصولا جهت ارائه گزارش
های حيله گرانه و فريبکارانه ، بد نام ورسوا می باشند که نقطه نظرات مورد
هدف را اصولا قبل ازاينکه حتی رای گيری صورت گرفته باشد، از قبل درنظرسنجی
های ساختگی اعلام می کنند. این سازمان ها معمولا توسط انی جی او ها جامعه
آماری خود را شناسایی و یا اساسا می سازند.
5-6 نمایش مقاومتی خودانگیخته بدون خشونت
کمترمی توان تغییرات ناشی ازانقلاب نارنجی دراوکراین را خودانگیخته و
یا بدون هماهنگی با قدرت خارجی دانست. چرا که سرنخ هرتظاهرات علیه دولت
یاناکویچ به یک نافرمانی مدنی و یا اعتصاب های با دقت سازماندهی شده که همه
چیزرا فلج می کرد، می رسید. نخبگان درپشت صحنه جنبش نارنجی را هدایت می
کردند. رهبران دانشجویی که ازطریق اینترنت با هم درارتباط بودند، ازاین
استان به استان در راه بودند تا امورجنبش را هماهنگ کنند. شبیه یک جنبش
چریکی برانداز اما بدون اسلحه! یک انترناسیونال جدید ، اما با گرایش های
راست غرب گرا، با نمادهای نوین آزادی خواهی . باید گفت
جنبش رنگی قرن 21 دربرابر انقلابی گری چپ در قرن 20 ، یک جنبش پست مدرن محسوب می شد. که می کوشد با استفاده از فرایند جهانی شدن موقعیت خود را تثبیت کند.
6-6 تجمع های عظیم درخیابان ها و میادین اصلی شهر
جنبش رنگی قرن 21 دربرابر انقلابی گری چپ در قرن 20 ، یک جنبش پست مدرن محسوب می شد. که می کوشد با استفاده از فرایند جهانی شدن موقعیت خود را تثبیت کند.
6-6 تجمع های عظیم درخیابان ها و میادین اصلی شهر
شرکت کنندگان درجنبش نارنجی ماهرانه با استفاده از امکانات تکنولوژی
ارتباطات مانند اینترنت برای رسیدن به قرار ها هماهنگ می کردند . میادین
اصلی را برای تجمع های خود انتخاب می کردند تا دولت را برای اداره امور
عادی مردم تحت فشار قرار دهند. آنها ازطریق سایت های اینترنتی خود را علیه
رژیم سازمان می دادند ، پیام های کوتاه ازطریق تلفن های همراه رد و بدل می
کردند و مرتب قرارهای جدید می گذاشتند . آنها هم چنین می دانستند چگونه از
تلویزیون که تأثیر همگانی گسترده دارد به بهترین شکل استفاده کنند.
7-6 انتخاب لوگو با رنگ واحد و شناخته شده
امروزهیچ جنبشی بدون تصاویر هیجان انگیز و احساساتی، بدون «نام های
شناخته شده»، بدون یک نماد [لوگو] مشخص و بدون یک رنگ معین نمی تواند شکل
بگیرد . براین اساس رنگ نارنجی در برابر رنگ آبی نمادی برای همبستگی
مخالفان یاناکویچ شده بود .این موضوع را درکنار استفاده از پلاکاردها و
برچسب های طنزآمیزعلیه حاکمان وانتخاب شعارهای آسان وقابل فهم برای مردم
قرارمی دادند که در نهایت فضای مناسبی را برای ایجاد تشکل های به
ظاهرغیرسازمان دهی شده فراهم می کردند که می توانستند از روی نماد ها به
خوبی همدیگر را پیدا کنند و به همان سادگی در مواقع ضروری از هم جدا شوند.
یک تشکل کاملا داینامیک و سیال که به سختی و با هزینه ریاد قابل کنترل بود .
دور نمای آینده اوکراین
درشش دهه اخیرامریکا همواره تلاش داشته ا ست ازگرایش های استقلال
طلبانه اوکراینی ها استفاده کند ،تاشاید بتواند با نزدیک شدن به مرزهای
روسیه کنترل بیشتری براین کشوراعمال کند.این تلاشها به ویژه پس از فروپاشی
شوروی تشدید شد.
از نگاه تحلیل گران ، اوکراین نمی تواند آمریکا و روسیه را
بطورکامل کناربگذارد. چرا که این کشور به ایفای نقشی دو گانه در مناسبات
روسیه و غرب نیاز حیاتی دارد. این درست است که اوکرا ین در ماجرای موسوم
به انقلاب رنگی ،دست آمریکا را به خوبی دید اما با وجود به قدرت رسیدن دو
باره یاناکویچ روس گرا دراوکراین، این کشورهمچنان به بازی دو طرفه با
مسکووواشنگتن ادامه می دهد. هم روسیه وهم امریکا می دانند اوکراین قدرت
مانورزیادی ندارد به همین دلیل بیشترین امتیازات را می گیرند وکمترین
امکانات را دراختیاراوکراین قرارمی دهند.بنابراین اوکراین درحال حاضرچاره
ای جزتحول درسیا ست خا رجی نا توان خود ندارد که به نظر می رسد در دوران
ریا ست جمهوری جدید این کشور از سال 2010 به بعد شاهد تغییرات اساسی باشیم.
هم زمان اقای یاناکویچ به یک خانه تکانی اساسی در اقتصاد و نظام به شدت
بورکراتیک اوکراین نیاز حتمی دارد.
بحث پایانی
دراوکراين گرچه تحولات درظاهرحالتی شبه انقلابی داشت،اما
دراگردرکُنه آن تعمق کنیم در می یابیم به رغم دخالت فعال کشورهای خارجی،
بازهم ازهمان اصول وآموزه های هميشگی سياست جاری است:
بسيج نيرو برای اين يا آن گام مشخص و تحقق پذير و بعد رفتن به سوی گام بعدی و گام های بعد تر.
اين نکته را هم، تجربه اوکراين آموخت که سياست " يا همه چيز
يا هيچ چيز " که ازرونق افتاده است کماکان کارآيي ندارد .زیرا هيچ کدام از
نيروهای اجتماعی به حذف و طرد ديگری و يا ناديده گرفتن نيرو وامکانات طرف
مقابل قادر نيست. از همين رو بود که از "پيروزی بزرگ" هم خبری نبود و سياست
همچنان عرصه " بده و بستان و عقب نشينی و پيش روی " در اوکراین نارنجی آبی
باقی ماند.
حال می توان اين تحول را مقايسه کرد با خوش خیالی های کسانی
که در جریان انقلاب نارنجی می خواستند يک شبه ره چند ماهه و چند ساله را طی
کنند. در حالی که در اوکراین اپوزيسيونی به معنای واقعی که حدی ازتماس
وارتباط نزدیک با مردم را داشته باشد ندارد. حتی اگرهم داشته باشد امکانات
کافی برای برای عقب راندن مداخله گران خارجی را دراختیارندارد. مردم
اوکراین دربسياری ازعرصه های مقدماتی ترودسترس پذيرتر به واقع نقشی ندارند
، در حالی که رهبری هم برای بسيج اراده عمومی و توازن بخشیدن به قوا،
موجود نیست . به همین دلیل وضعیت سیاسی اوکراین هنوز درسطحی نيست که بتوان
آزادی های سياسی و اجتماعی اوليه تری را به صورت خود جوش و مردمی بدست
آورد.
بر اساس آنچه که گفته شد معلوم نيست که یاناکویچ هم بتواند
مشکلات موجود در اوکراین را حل کند و به انتظارات برحق موجود پاسخ مناسب
دهد. یاناکویچ به خوبی می داند آنچه درسال 2000 دریوگسلاوی، درسال 2003 در
گرجستان و در سال 2004 در اوکراین روی داد، به نظرمی رسد یک مقاومت مردمی
خودانگیخته علیه حاکمان نبود. اما درحقیقت بسیار با دقت توسط رهبران
دانشجویی و شبکه های آنان از بیرون سازمان دهی شده بود. آنها از گرفتن کمک
از آمریکا نیز پروایی نداشتند. آمریکا در اوکراین نفوذ کرده است اگر
مناسبات تغییر نکند دیر یا زود نارنجی ها برمی گردند.
اقتصاد سايه هنوز دراوكراين بخصوص درشهرهاي بزرگ وجود
دارد.اكثريت افرادي كه درمراكز اداري دولتي فعاليت دارند با خدمات جانبي كه
براي مراجعه كنندگان انجام مي دهند، درآمدي بيشتر از آنچه رسماً اعلام مي
شود، دريافت مي كنند.بسياري از اساتيد ومحققين با تحققيقاتي كه براي
موسسات غير دولتي انجام مي دهند ويا بافعاليت درچند مركز اداري دويا سه
منبع حقوق دارند.
درموسسات ومراكز نيمه دولتي وخصوصي درآمدها بصورت غيرواقعي
ثبت مي شود، بدين صورت كه براي گريزازپرداخت ماليات بيشترافراد ميزان حقوق
كمترازحد واقعي خود را اعلام مي كنند. دراطلاعات رسمي منتشره،حتي براين
نكته اذعان داشتند كه بطور متوسط از ميزان 100 درصد حقوق افراد درسال
2006(45 ) درصد را حقوق رسمي آنها تشكيل مي دهد واين رقم درسال 2005 بطور
متوسط 40 درصد بود. باقيمانده درآمدهاي افراد از اجاره املاك، درآمدهاي
حاصله از دارايي ها مانند كشاورزي و يا ارائه خدمات جانبي بدست مي آيد.
بنابراین وضعیت دگرگونی های اجتماعی در اوکراین بسیار زیاد و
قابل توجه است و مردم در حال حاضر امید خود را به آینده ای بهتر از دست
داده اند البته باید اذعان داشت در مدت زمان پس از انقلاب نارنجی، فاصله
طبقاتی بین مردم بسیارعمیق ترشد و برخی بسیار ثروتمند شده اند و ماشین های
500 و 600 هزار دلاری سوار می شوند در حالی که برخی حتی جهت تامین نان شب
خود محتاج هستند.
پس ازانقلاب نارنجی به علت افزایش فاصله طبقاتی در اوکراین
سطح زندگی 10 درصد مردم افزایش یافته ولی 90 درصد بقیه در فقر زندگی می
کنند که این وضعیت در شهرهای کوچک و روستاها به وضوح قابل مشاهده تری
دارد.
منابع :
1- كتاب صفحه بزرگ شطرنج، تفوق آمريكا و ضرورتهاي ژئواستراتژيك آن نوشته زبيگنيو برژينسكي سال انتشار ۱۹۹۷
2- چگونگی دخالت آمريکا وانگليس درانتخابات
اوکرائين،نویسنده:جان لاف لند،برگردان از : الميرا مرادی ماهنامه لوموند
دیپلوماتیک ،پنج شنبه ١٢ آذر ١٣٨٣ – ٢ دسامبر ٢٠٠۴)
3- خبرگزاری دانشجويان ايران ايسنا - 15/7/ 83
4- سایت فارسی ریانوستی04.12.2004
منابع انگلیسی
۱-Digital Diplomacy, LICHTENSTEIN JESSE, New York Times, Published: July16, 2010
2- www.CIA.org, World Fact book
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti