این هم یک نوشته ازطرفداران "آپو"!
اصطلاح كمون: لفظ وتعبير
یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۰ ه.ش.
رامین گارا
تاریخ انسانیت با قدمت دوازده هزار سال، مراحلی را با سیستم های مختلف طی نموده است. در دوره های زمانی گوناگون سیستمهایی همانند جامعه طبیعی، برده داری، فئودالی و کاپیتالیستی ظهور یافته اند. بعد از دوره خاص جامعه طبیعی، در تمامی ادوار و اعصار مدام دو مقوله نظام دولتی و جامعه(مردم) رودرروی هم قرار گرفته اند.
حقوق انسانی در این اعصار بطور مشمئز کننده ای پایمال گشته و توده های اجتماع آماج دسایس، ظلم و ستم نظامهای دولتگرای پادشاهی، دیکتاتوری و استبدادی در هیأت ها و نقاب های گوناگون قرار گرفته اند. تمام دستاورهای جوامع با کمونهای اولیه در نظامهای ناخلف بعد از جامعه طبیعی، قربانی هوسبازیهای قدرت طلبانه مستبدان گردید و در ظل آن، قتل عام و کشتار دسته جمعی و غارت و چپاول و فقر و گرسنگی دهشتناک جای تمام ارزشهای دوران جامعه طبیعی(کمون) را گرفت. در مرحله اول با ظهور برده داری تمام کمونها و توده های انسانی به بردگی کشیده شدند. به دنبال آن فئودالیسم میراث دار ارزشهای پوسیده برده داری ظهور یافت و بطور سیستماتیک فرهنگ بی محابای استبداد عینی و ذهنی را ترویج بخشید و به عبارتی «فکر» و «ماده» را اسیر ساخته و به انجماد در آورد. لذا جوامع در یخ زدگی پر هول و ولا از روح دیالکتیک پیشرفت و تحول بازماندند. اما قرنها پس از آن تمامی این تلنبارهای یخی آب شده و دشت بزرگ سرمایه داری را فراگرفت و این دریای مواج در بطن خود سرابی بیش نبود. زیرا لیبرالیسم با ساطور بران خود نه تنها تنه جوامع بلکه روح و جسم افراد را شرحه شرحه کرد و در آن دریای دهشت انگیز و پرطلاتم به کوسه های قدرت طلب، جاه طلب و بورژواهای هزارو یک سر خوراند.
در قرن بیستم در حالی که امواج ویرانگر، سواحل قاره های آمریکا و اروپا را در هم می کوبید تا خاورمیانه را زیر سیل مهیب استعمار فرا گیرد، کردستان اسیر دشمنان انسان ستیز و دولت های کهنسال و فرتوت گردیده و خلق کرد از ترس لویاتانهای همسایگان دولت پرست و از هراس موجهای استخوان شکن امپریالیستی در عین اینکه با دو لبه تیز نابودی رویارو شده بودند، به تقلی افتاده و همانند همیشه هراسناک سوار بر کشتی شورش (انقلاب) شده و نوح وار به کوهها پناه برده و در آگری، زاگرس، قندیل وجودی بر قله مقاومت و ایستادگی فرود آمدند تا شاید نسل کمونهای خلف مزوپوتامیا، به دست آنان (دشمنان) انقراض نیابد.
کردها هیچ گاه به استقرار نرسیده و مدام مورد حملات بیگانگان و همسایگان قرارگرفته اند. موقعیت جغرافیایی یعنی کوهستانی کردستان سبب گردیده که در تاریخ تنها نظام زندگانی حاکم، نظام کمونی باشد. روح جامعه گرایی در فرهنگ و تمدن کردها دیگر درخت پرثمر کهنسالی گشته که عطش آزادی خواهی و رهایی آن، قدر مسلم نه با آبهای گل آلود دریای امپریالیسم بلکه فقط و فقط از دو نهر دجله و فرات سیراب خواهد گشت. این درخت کمون ریشه در چشمه سار تمدن و فرهنگ کمونی جوشان دوران جامعه طبیعی و مزوپوتامیا دارد و مطمئنا ثمر آن نیز مردم گرایی، کمونالی و انسان دوستی خواهد بود. چراکه با ظهور نظامهای استبداد دولتی و پادشاهی و امپریالیستی کالبد انسانیت زخم بناسوری برداشته که مگر آبهای مقدس بین النهرین از جویبار نهضتهای آزادیخواهی میتراییسم، پیغمبری، مانوی و زرتشتی گذشته و کربلای خاورمیانه را سیراب کرده و آن زخمها را التیام بخشند. ما فرزندان خلف چنین تمدن عظیمی هستیم که خلافت چنین مخالفان بیگانه ای را نمی پذیریم.
کردها همیشه در عصیان به سربرده اند از هزاران طوفان گذشتند، اولین طوفان، طوفان نوح بود و در جودی به ذروه رسید و هم اکنون آخرین طوفان، طوفان آپوییسم است که باردیگر نوح وار از امرالی موج برداشته و در جودی به قله آزادی و دمکراسی خواهد نشست. اکنون که ماشینیسم دنیا را می بلعد، کردها همچنان همانند اتنیسیته ای مقاومت طلب پشت به کوههای کردستان تکیه داده و آزادی را برای جهان فریاد می زنند. آنها نه دولت، نه استبداد و دیکتاتوریت و مونارشیسم، نه فاشیسم و شوونیسم، نه لیبرالیسم امپریالیستی و نه هیچ نظام کهن ریشه عجوزه ای را نمی پذیرد. تنها خواستار اقتدار خود مردم رنج کشیده و دست پینه بسته هستند. آنها خیل خیل و گروه گروه کمونهایی بازمانده ای هستند که در تقلای زنده مانده هستند.
آری! امروز بار دیگر نوح از طوفان و ابراهیم از آتش برمی خیزد و سکان دار واقعی کشتی، رهبرآپو می باشد و مسافران آن کمونهای کرد و خاورمیانه که گریلا سان ستیغ جودی را آشیانه سیمرغ انقلاب ساخته اند.
قرن بیست و یکم، پس از زوال امپریالیسم، عصر تمدن دموکراتیک است که رهبرآپو نوید بخش آن می باشد. در این تمدن عظیم انسانی، مفاهیم و پدیده هایی همانند تئوکراسی دگماتیک، لیبرالیسم کاپیتالیستی بنیان برانداز و نیهیلیسم کائوتیک در هیأت و قالب دولت به شکست کشانده می شوند و جای آنها را آزادی، دموکراسی، عدالت، اخلاق و علم، فلسفه و سیاست دموکراتیک و اکولوژیسم در هیأت شکوهمند کمونالیسم دموکراتیک با پوشش کنفدرالیسم دموکراتیک، خواهد گرفت. کمونالیسم دموکراتیک نظر به جامعه طبیعی دوران اولیه تمدن انسانی معطوف می دارد و تمامی ابعاد مثبت آن را که هنوز فونکسیون و جنبه کارکردی خود را از دست نداده اند، استخراج می نماید و با دموکراسی و اکولوژیسم معاصر جلای راستین می دهد و به جامعه ارایه می نماید. این سلسله پارادایم های کمونالیسم آپوییستی نه تن به دگماها و ارتجاع گرایی گذشته می دهد و نه تسلیم دنیای بی نظم و کائوتیک جهان کاپیتالیستی می شود؛ بلکه خود از ثمره فرهنگ و تمدن خودی و خاورمیانه ای فیض مادی و معنوی می برد و سعی بر آفرینش تفکری نوین دارد. این، همانا زنده ساختن فرهنگ راستین مردم گرایانه کمونهای مزوپوتامیا می باشد. کمون به معنای هستی،هستی یافتن و دوست داشتن زندگی است. در بحبوحه و آشوب زدگی جهان قرن بیست و یکم که هیاهوی پرخشم لیبرالیسم و مرض جذامی فاناتیک که جوامع به دست استعمارگران تکه پاره شده و در بازار مکاره گلوبالیسم نئولیبرالی به فروش می رسد، زمزمه کمون گرایی مدرن (یعنی فلسفه آپوییسم) تنها راهبرد و راهکار رهایی بخش برای خاورمیانه و کردستان است.
اما اکنون که هرچیز بازهم از کلمه آغاز می گیرد و «کمون» با رسایی «هوره» نغمه می شود، مسلما جان تازه ای در کالبد فرسوده کردستان دمیده خواهد شد. مردم گرایی و مردم داری جوهر واقعی کمونالیسم می باشد. ولی چنین سیستم نوینی که رهبرآپو ارایه داده اند، به دلیل اینکه خاص خاورمیانه و خودجوش می باشد و اقتباسی نیست، پس ضروریست که تعریفی صحیح از آن داشته باشیم لذا انسانیت بجای پرداختن به بمب اتم که دستاورد لیبرالیسم است، باید در قاموس آپوییسم به دنبال کشف کلمه های «کمون» و «دموکراسی» و «آزادی» باشد. اگر جوامع هرچه زودتر این کلمات را کشف کنند، خواهند توانست از تخریبات اتم لیبرالیسم جلوگیری کنند. کمونالیسم دیگر از مرز کلمه فراتر رفته و به یک سیستم تبدیل شده. اما این مقال سعی دارد از سرچشمه کلمه پیمانه ای بردارد تا به وضوح ابعاد سیستم مذکور آشکارترگردد.
رهبرآپو در امرالی در مورد این سیستم به تفکر و اندیشه پرداخت و با توضیحات کامل کننده و مستمر در دفاعیات خود به شرح مفصل از تمدن انسانی پرداخت و بالاخره از سالهای دوهزار و چهار به بعد بطور گسترده و رسمی تئوری کمونالیسم دموکراتیک را ارایه کرد. جوهر آن رهایی توده های خلق از غل و زنجیر دولتها و ارتجاعیت می باشد. سازمان گسترده «کوما کومه لین کوردستان(کمون کومین های کردستان)» KKK هسته عملی و سازمانی این تفکر نوین می باشد.
نوستالوژی کلمه کمون و ابعاد آن
در زبان کردی«کمون» یعنی گروه و نیز «هستی» و «وجود داشتن». واژه کمون KKK یعنی:1.پوشیده شدن.2. پوشیدگی .3. خفا و نهفتگی. اصحاب کمون می گویند؛ کمون عبارت از کامن است و مراد آنان از این جمله این است که همه اشیاء بحال کمون موجود می باشند و حوادث عالم؛ غیر از ظهور آنچه بوده و کامن است، چیزی نیست و محال است که شیء از لاشیء به وجود آید، چه آنکه لاشیء معدوم محض است و نمی تواند منشاء و موضوع شیء موجود باشد(در این مورد رهبرآپو فرمول؛ تز، آنتی تز، و سنتز را چنان تحلیل می نماید که: آنتی تز سنتز را از بین نمی برد بلکه برعکس در نتیجه تضادها ابعاد مثبت تز با آنتی تز در آمیخته و در نتیجه هر دو سنتز به وجود می آید. لذا شیء(هستی) از لاشیء(نیستی) به وجود نمی آید و همچنین هیچ شیئی نیست نمی شود بلکه در سنتز موجودیت خود را بازمی یابد). پس کون و تکون عبارتست از ظهور از کمون و خفا؛ و بو و طعم و رنگ و غیره از خواص مزاج و ترکیب نیست، بلکه کامن در عناصر است (جمله آخر می رساند که در جامعه، کمون موجودیت و هستی ای قراردادی نیست بلکه طبیعی و بالذات است و در کامن جامعه وجود دارد). دو مورد بسیار مهم می باشند: 1ـ هستی یافتن انسان. 2ـ چگونگی زیستن بعد از هستی یافتن.
حیات انسانی چه سیستمی درخور را می طلبد تا موجبات تضییع موجودیت و حقوق طبیعی انسانها فراهم نگردد. در جوامع اولیه توده های مردم بصورت گروه های کمونی در ساختار کلان زندگی بسر می بردند که به آنان می توان جماعت و جمعیت گفت؛ نیاز انسانها به یکدیگر آنان را کنار هم آورده و جامعه و جمعیت تشکیل شد. جماعت: یعنی گروهی با علایق مشترک. که نمودهای معانی آن مختلف می باشد. به عبارتی هر گروه و توده ای که دارای فرهنگ خاص خویشاوندی و محلی باشند، یک جماعت تلقی می شوند. روابط انسانها در یک جماعت متقابل و رودررو است و ارتباطات آنان براساس مبدأهای یک هویت مشترک گروهی تنظیم می گردند. در نتیجه این ارتباطات و روابط و کنش های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک بصورت پایه ای ظهور می یابند. هر جماعت بصورت یک کل، الگویی برای یک فرد غضو بعنوان یک جزء می باشد. بعدها بکار گیری اشتباه جماعت موجب بروز پدیده طبقه شد و تحاکم فرهنگ طبقاتی موجب تولد هیولای دولت گردید. اما طبقه چیست؟ گروهی انسان با سطح اقتصادی و اجتماعی مشابه است. ظهور طبقه موجب دسته بندی انسانها از لحاظ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک گردید و جوانان، زنان، پیران، مردان، فقیرها و غنی ها و بردگان، کارگران و بورژواها را در کام خود فروبرد. هدف کمونالیسم دموکراتیک بازآفرینی تعریف اولیه کمون است. بازگشت از انحراف صورت گرفته.
کمونهای اولیه در مزوپوتامیا و کردستان سر برآورده اند و پایه تمدن امروزی را تشکیل می دهند. ماهیت آن کمونها برای ما مهم است. چرا به آنها کمونهای اولیه می گویند؟ جواب این سوال ماهیت آنها را تشریح می نماید. پس به نوشته های رهبرآپو اشاره می کنیم:«(در جوامع اولیه)نیروی قداست شکلگرفته در جامعه, خود را به شیوهای آشکارتر در جادوگری نمایان میسازد. جادوگری، آزمون نیرومندشدن جامعه میباشد. سطح موجود شعور و آگاهی، تنها بهصورت جادوگری امکان عملیشدن مییابد. جادوگری، مادر علم نیز میباشد. زن که دائماً طبیعت را زیر نظر دارد، آن را سرچشمه زندگی مییابد و با زاد و ولد آشناست, از اینرو دانشمند این شیوه از حیات اجتماعی میباشد. اینکه اغلب این جادوگران را زنان تشکیل میدادند، نشاندهنده این حقیقت است. در جامعه طبیعی کسی که به مقتضای تجربه زندگی بهتر از همه با حقیقت رویدادها آشناست، زن می باشد. در تمامی سنگنوشتههای باقیمانده از آن دوره، اثر و رد زن مشاهده میگردد. کلان، اتحادیهای است که بر محوریت زن ـ مادر و در اطراف وی شکل میگیرد. زایش و نگهداری از کودکان، وی را مجبور میسازد که به بهترین جمعآوریکننده و تغذیهکننده تبدیل شود. کودکان تنها مادرانشان را میشناسند. بهلحاظ ملکیت، مرد هنوز تأثیری بر روی زن، ندارد. کسی نمیداند که زن از کدامین مرد حامله گردیده است، اما معلوم است که کدامین کودک به کدامین زن متعلق میباشد. این جبر طبیعی، نیروی اجتماعیبودنی متکی بر زن را پدیدار میسازد.
برخورداری اکثریت کلمات این دوره از ویژگی تأنیث، اثبات دیگری بر این حقیقت میباشد. حاکمیت و جنگاوری مرد که بعدها ظهور میکند از ویژگی وی مبتنی بر شکار حیوانات قوی جثه در آن مرحله سرچشمه میگیرد. مرد به مقتضای ویژگیهای جسمانی، در دوردستها به جستجوی شکار پرداخته و در مقابل خطرات از کلان محافظت مینماید. عدم تأثیرگذاری مرد به سبب تعیینکنندهنبودن این نقشی است که بر عهده وی میباشد. در درون کلان روابط خصوصی برقرار نشدهاند. آنچه که در نتیجه جمعآوری گیاهان و شکار حیوانات بهدست آمده است، از آن همگان میباشد. کودکان متعلق به همه کلان میباشند. نه مرد و نه زن هنوز خصوصی نشدهاند. اطلاق نام کمون اولیه به این شکل از جامعه ناشی از این ویژگیهاست.» ماهیت کمونهای اولیه نوع دوستی و همگرایی بوده است. این نوع دوستی و انسان مداری اومانیستی جوهر اصلی کمونالیسم دموکراتیک را تشکیل می دهد. جوهری که هنوز در سراشیبی برده داری نغلتیده بود. رهبرآپو می گوید:«ارزشهای کلان در درون سنتزهای جدید(امروزی) به موجودیت خویش ادامه می دهند. اگر امروزه مفاهیم برابری و آزادی به عنوان اساسی ترین مفاهیم ارزشمند محسوب می شوند، وامدار حقیقت زندگی کلان می باشند». هدف اساسی کمونهای اولیه دستیابی به نوعی سوسیالیسم بوده است که امروزه تحقق می یابد. در این زمینه رهبری می گوید:«جامعه انسانی را می توان مطابق معیارهای موجود به اشکال مختلفی تقسیم بندی زمانی نمود. اگر اشکال ذهنیتی را معیار قرار دهیم، می توان بطور کلی آن را به اعصار متولوژیک، متافیزیک و علم پوزتیو تقسیم نمود. در صورتی که معیارهای طبقاتی مبنا قرارگیرند، جامعه به: کمون اولیه، برده داری، فئودالی، سرمایه داری و سوسیالیسم تقسیم شده و تمایزات بعد از آن نیز به فراوانی صورت گرفته است».
در هرکدام از مراحل تقسیم بندی شده جوامع سیر دیالکتیکی خود را طی نموده و بزرگ و پیچیده تر شدند. جماعات و کمونهای اولیه جای خود را به اشکالی مانند، عشیره، قوم و بویژه در معاصر؛ امت و ملت دادند. نظام سرمایه داری به تأسیس دولت ـ ملتها اقدام نمود. ولی در جهان امروز کردها تن به چنین سیستمی نداده و از دولت ـ ملت شدن گریز دارند انگار آن روح کمونی در ذات آنها باقی مانده است. پس آپوییسم تلاش می کند که سیستم دولت ـ ملت امپریالیستی را رد نموده، روی راستین آن را برملا سازد و کمونالیسم دموکراتیک و به عبارتی ملت شدن دموکراتیک را حاکم گرداند. چه بسا جریان ملت شدن به دست سرمایه داری به انحراف رفته و به اقتدار و کائوس می انجامد. رهبرآپو در این زمینه می گوید:«با تقویت و گسترش روابط قومی, پدیده ملت و ملتشدن بوجود میآید. فروپاشی ساختار اقتصادی فئودالی و بوجودآمدن بازاری پیشرفته و مشترک یکی از اشکال ظهور و شکلگیری ملت است. هر چقدر پدیده بازار مشترک تداعیگر کاپیتالیسم هم باشد اما با کاپیتالیسم یکی نیست. بلکه بازار مشترک میتواند بازار نظامهای اجتماعی قبل و بعد از کاپیتالیسم هم باشد. بازار یک کاتاگوری کلی برای پیشرفت اجتماعی است. حتی تداوم آن در نظامهای سوسیالیستی هم طبیعی و سودمند است. زبان و فرهنگ مشترک حول محور بازارهای پیشرفته, راهگشای روابط و پیوندهای ملی است. به عبارتی صحیحتر, پیشرفت زبان و فرهنگ مشترک به اساسیترین پیوند و رابطه میان ملت تبدیل میشود. احتمال دارد بر مبنای این روابط نظام سرمایهداری هم ظهور کند. احتمال ظهور نظامهای غیر کاپیتالیستی کمونی, دمکراتیک و سوسیالیستی نیز وجود دارد. اگر در درون ملت, طبقه کاپیتالیست حاکم باشد میتوان گفت آن ملت دارای محتوای بورژوازی یا کاپیتالیستی است. اما در اینجا نباید کاپیتالیسم و ملت را یکی دانست. ولی اگر روابط و مناسبات استعماری ضعیف باشند و روابط کمونی و دمکراتیک سرآمد باشند به آن ملتها, ملتهای دمکراتیک و سوسیالیست میگویند». جوامع کردها امروزه عقب مانده است و هنوز نتوانسته به اتحادی پایدار دست یابد. در سده های قبلی بویژه قرن بیستم، عشایر و میرنشینهایی حکم می راندند اما بعد از پیمان بین الدولی لوزان کردستان میان چهار کشور تقسیم شد و اکنون حاکمیت کردی در سرگردانی و گم شدگی هویتی بسر می برد. ویژگیهای اتنیکی در ساختار خلق کرد می چربد. رهبرآپو می گوید:« در سراسر این ادوار, جدایی شهرـ روستا بیانگر تفاوت و جدایی ریشهای ساختار اجتماعی است. در حالیکه از زمان حاکمیت امپراطوری پارس به بعد, شهرها نقش مراکز بیگانه را ایفا کردهاند, "کوم" (گروه) و کوچنشینی حامل فرهنگ بومی بودهاند.
این واقعیت و وضعیت مدت مدیدی ادامه مییابد. شهرها مهر فرهنگ سومریها, سپس به ترتیب بابل, آشور, پارس, هلن, روم و بیزانس, عثمانی و دولتـ ملتهای بعدی را با خود دارند. در مقابل, روستا و "کوم" بیانگر کردبودن و فرهنگ کردی است. ماندن کردها در وضعیت و قالب روستا و "کوم" از روی دلخواهی نیست بلکه شرایط بیرحمانه اشغال و استیلا و گسترش شهرهای بیگانه نقش تعیینکنندهای ایفا نموده است. شهر در حکم بیگانهشدن, بردهشدن و مزدوری بوده است.».
امروزه هم هدف اصلی آن است که ساختار سازمانی و ایدئولوژیک روستاها و شهرها با کنفدرالیسم دموکراتیک و کمونالیسم بازآفرینی شوند و پیشاهنگ این اندیشه هم خلق کرد می باشد. در اینجا آنچه مهم است این است که تاکنون مکاتب فلسفی و فکری و نظامهای ظهور یافته مثلا رئال سوسیالیسم، سوسیال دموکراتها هرچند مدعی بوده اند اما نتوانسته اند از دولت و مفاهیم قدرت رهایی یابند، لذا یا اصلا گرایش کمونی نداشته اند و یا اینکه برخی از آنها موفق به پیاده سازی آن نشده اند. اما اندیشه آپوییسم در این راه همت گمارده و حتی قالب و پوشش راستین یعنی مدل کنفدرالیسم را برای تحقق کمونالیسم دموکراتیک ارایه داده است که همانا ایجاد تعامل وهمسویی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و فرهنگی و اجتماعی میان کمونها و توده ها می باشد. کمونالیسم بمعنای مرگ دیوانسالاری و طبقه های خاصه بورژوازی است که آن نیز خود عبارتست از جامعه بدون طبقه و دولت.
در ادوار گذشته تاریخی گروه های انسانی و جماعات بصورت کوم (KOM) یا توده و گروه و «کومه له» (KOMELE) شکل گرفته بودند. کوم کلمه ای کردی به معنای گروه است. اما کلمه کمون چگونه و چه وقت به عنوان اصطلاحی به کار برده شده است؟ تا هنگامی که مارکس و انگلس در تحلیلات خود در مورد تمدن دست به تقسیمات مراحل تاریخ نزدند، این کلمات بسیار رایج نبوده و چه بسا بعد از آنان به مثابه فکر و ایدئولوژی رواج یافت. آنها جوامع اولیه را کمونهای اولیه نامیدند. بعدها مشتق از واژه کمون با توجه به جوهر فکری ـ فلسفی ماتریالیسم و رئال سوسیالیسم، کمونیسم به مثابه ایدئولوژی ظهور یافت. کمونیسم؛ از مرام جامعه اشتراکی برخوردار بود و اصطلاحی است که در اواسط دهه 1380 در جمعیتهای انقلابی سری، نخست در پاریس و سپس در جاهای دیگری از اروپای غربی، مطرح شد. کمونیسم گاهی به شکلی از جامعه اشتراکی نظر داشت که با مبارزات طبقه گارگر پدید می آمد و زمانی دیگر نیز به جنبش های سیاسی طبقه گارگر در جامعه سرمایه داری نظر داشت. در بخش اعظم سده نوزدهم اصطلاحات کمونیسم و سوسیالیسم غالبا به گونه ای مترادف به کار می رفتند. اما در واپسین دهه های سده نوزدهم، کارل مارکس و انگلس کمونیسم را به عنوان مرحله نهایی نبرد میان طبقه کارگر و طبقه ستمگر سرمایه دار تعریف کردند. کمونیسم به جامعه ای می اندیشید که در آن طبقه از میان برود و جامعه یک دست شود. اما در زمینه دولت، دچار اشتباه گردید و نتوانست از آن رهایی یابد و آخر سر این مهم سبب فروپاشی آن در قالب رئال سوسیالیسم شوروی شد. رئال سوسیالیسم در مبارزات خود دچار تقسیمات طبقه ای شد و دو طبقه بلشویکها(اکثریتها) و منشویک ها(اقلیتها) شکل گرفتند. بلشویکها طرفدار راهی انقلابی به رهبری یک گروه مخفی از انقلابیان حرفه ای بودند، منشویکها نیز طرفدار خط مشی تکامل تدریجی انقلاب و جامعه. این عوامل آخر سر سبب گردید که آرمان واقعی آنان، همانا جامعه اشتراکی تحقق نپذیرد.
جالب است که به سازمان «کمینترن» نیز اشاره ای کنیم. یکی از اهداف مهم رهبران کمونیست روسیه در دوران پس از جنگ جهانی اول، ایجاد احزاب کمونیستی در همه کشورهای سرمایه داری و استعماری به منظور رقابت با امپریالیسم بود. در 1919 کمونیست های روسیه سازمان بین المللی کمونیستی «کمینترن» را تأسیس کردند که می خواست فعالیت های خود را در دیگر کشورها توسط احزاب سوسیالیستی وابسته به خود گسترش دهد. شایان ذکر است که در دو دهه 1920 و 1930 احزاب کمونیست کشورهای مختلف به کمینترن وابسته بودند. در این میان حزب توده ایران حایز اهمیت می باشد.
پس از مرحله رئال سوسیالیسم، در کردستان سوسیالیسم علمی برپایه اندیشه نوین آپوییستی ظهور گرفته و از دستاوردهای تاریخی و انقلابهای گذشته درس گرفته و اکنون در صدد است که با ارایه کمونالیسم دموکراتیک، سوسیالیسم علمی را تحقق بخشد. PKK جنبشی است که توانایی این را دارد که رهبری کردها را که پیشاهنگ این تفکر در خاورمیانه هستند، برعهده گیرد. در سیستم کمونالیسم دموکراتیک حاکمیت به دست خود مردم می باشد و روستاها و شهرها در ساختاری مدیریتی و حیاتی نوین بازآفرینی می شوند. هر کمون شهری و روستایی می توانند بصورت محلی به آفرینش حیاتی عظیم و انسانی دست زنند. هر کمون دارای مجلس مدیریتی بوده و تمامی اقشار جوانان، زنان و اصناف کارگران،کسبه ها و غیره در آن موجودیت می یابند. جوهر تمامی آن را نیز دموکراسی در برمی گیرد. اینگونه تمدن دموکراتیک ظهور می گیرد.
واژه نامه کردی:
کوم(kom): توده؛ گروه.
کومه: کوما؛ کو؛ توده.
کوما: توپه ل؛ کوگا؛ کو؛ توده.
کومه ل: 1.کو؛ توپه ل؛ توده. 2.توده مردم.
کومه له: اکثریتی از مردم؛ توده مردم؛ مجموعه.
کومین: کمون.
کومینار: کمونی.
کومه لگا: مکان اجتماع؛ مجتمع.
کومه لایه تی: کار مردمی؛ اجتماعی.
واژه نامه انگیسی:
common: همگانی؛ مشترک؛ عام؛ همه گیر؛ عمومی
commonality: عامه؛ توده؛ مردم.
commoner (کمونر): آدم عادی؛ یکی از توده مردم.
commons: کمونها؛ توده مردم؛ عامه.
commons: مجلس عوام.
communal(کمونال): 1. گروهی؛ جمعی؛ همگانی. 2.قومی. 3. کمونیستی؛ اشتراکی؛ همه داشتی.
communalism(کمونالیسم): 1. کمون؛ بنیادی(وجود جامعه های کوچک مستقل در درون نظام دولت) 2. زندگی اشتراکی؛ همه داشت خواهی.3. کمون گرایی؛ قوم گرایی؛ قبیله گرایی.
communalist(کمونالیست): کمون خواه؛ هوادار زندگی؛ همه داشت خواه.
communalistic(کمونالیستیک)(کمونالی): کمونی؛ اشتراکی؛ همه داشتی.
communality(کمونالیته): 1. گروهکی(بصورت گروه)؛ همگانیت. 2.همه داشت.
communalization(کمونالیزاسیون): اشتراکی کردن؛ همگانی کردن.
Communal organization: سازمان کمونی؛ سازمان قومی.
communard: 1. هوادار کمون پاریس. 2. عضو کمون.
commune: کمون.
communion: 1. همدل؛ هم نفسی. 2.محفل؛ مجلس؛ حلقه؛ جماعت. 3. هم آیینی.
communitarian: هوادار زندگی اشتراکی؛ همه داشت خواه.
community(کمونته): 1.جماعت؛ جامعه؛ امت؛ ملت. 2. کمونته(جامعه محلی با حکومت خودگردان؛ گروه و یا قشری با منافع مشترک)؛ باهمستان.
کوما کومه لین کوردستان(KKK)
این گروه اسمی که نام یک سازمان است را رهبرآپو به کنگره پیشنهاد نمود. «کوما» به معنای گروه و مجموعه می آید و آنچنان که از آن برمی آید، کمونی است که مجموعه کمونهای زیرمجموعه موجود در داخل کردستان بوده و همه را در برمی گیرد. به اصطلاح «کوم» یا سازمان مادر تمام سازمانها و کمونهای مستقل و غیرمستقل را در مجموعه خود دارد. لذا کلمه کوما عبارت سازمان را می رساند. یعنی با توجه به صنعت ایهام، اشاره به دو معنی « 1.کمون 2. سازمان» دارد. بنابراین می توان گفت که «کومه لان» یا «کومه لین» در زبان کردی اسم جمع و به معنی «کمونها» است. پس بدین ترتیب هم می توان گفت:« کمون کمونهای کردستان» که اختصار آن KKK است و هم بطور واضح می توان گفت: سازمان کمونهای کردستان. البته بخاطر اینکه «کمون» تعبیر است از یک توده مردم که دارای مجلس محلی خاص خویش هستند. لذا اگر آن را بجای کلمه سازمان بکار ببریم، شاید اشتباه نباشد ولی معنا دوپهلو گشته و درک عبارت ثقیل و تعقید می گردد. چه بسا باید اذعان داشت که زیباترین لفظ ها را خود رهبرآپو از لحاظ بارمعنایی و لغوی کردی گزینش کرده اند. زیرا «کوما» را می توان یک سازمان در تصور داشت و حتی کلمه کمون از «کوم + ا» مشتق شده است. پسوند «الف» بارمعنایی «سازمان» را می رساند که در لهجه سورانی می توان گفت: کوم + ی(کومی). قابل ذکر است که معنی «مجموعه» برای «کوما» مناسب تر است که می توان به سازمان«ترجمه» کرد. نمی توان با استفاده از کلمه کمون با توجه به فرمول KKK، یک اسم که نام یک سازمان را برساند، ساخت. زیرا این کار تنها در زبان کردی و روسی متناسب می باشد که در زبان روسی کلمه «کمینترن» بسیار درخور توجه است و در زبان کردی کلمه «کوما». در زبان انگلیسی نیز که بین المللی است کلمه «organization (سازمان)» را بکار می برند ولی این کلمه از «کوم» مشتق نشده در حالی که کوما(تعبیر از یک سازمان) از کوم مشتق شده و معنی هم سازمان و هم کمون را متصور می سازد.
منابع:
فرهنگ علوم انسانی. داریوش آشوری
دفاعیات رهبرآپو
هه نبانه بورینه «هه ژار»
دایره المعارف دموکراسی. سیمور مارتین لیپست
فرهنگ معین. فارسی
توجّه! بازنشراین مقاله دراین وبلاگ دلیل برپذیرفتن نظرات آن نمیباشد.
تاریخ انسانیت با قدمت دوازده هزار سال، مراحلی را با سیستم های مختلف طی نموده است. در دوره های زمانی گوناگون سیستمهایی همانند جامعه طبیعی، برده داری، فئودالی و کاپیتالیستی ظهور یافته اند. بعد از دوره خاص جامعه طبیعی، در تمامی ادوار و اعصار مدام دو مقوله نظام دولتی و جامعه(مردم) رودرروی هم قرار گرفته اند.
حقوق انسانی در این اعصار بطور مشمئز کننده ای پایمال گشته و توده های اجتماع آماج دسایس، ظلم و ستم نظامهای دولتگرای پادشاهی، دیکتاتوری و استبدادی در هیأت ها و نقاب های گوناگون قرار گرفته اند. تمام دستاورهای جوامع با کمونهای اولیه در نظامهای ناخلف بعد از جامعه طبیعی، قربانی هوسبازیهای قدرت طلبانه مستبدان گردید و در ظل آن، قتل عام و کشتار دسته جمعی و غارت و چپاول و فقر و گرسنگی دهشتناک جای تمام ارزشهای دوران جامعه طبیعی(کمون) را گرفت. در مرحله اول با ظهور برده داری تمام کمونها و توده های انسانی به بردگی کشیده شدند. به دنبال آن فئودالیسم میراث دار ارزشهای پوسیده برده داری ظهور یافت و بطور سیستماتیک فرهنگ بی محابای استبداد عینی و ذهنی را ترویج بخشید و به عبارتی «فکر» و «ماده» را اسیر ساخته و به انجماد در آورد. لذا جوامع در یخ زدگی پر هول و ولا از روح دیالکتیک پیشرفت و تحول بازماندند. اما قرنها پس از آن تمامی این تلنبارهای یخی آب شده و دشت بزرگ سرمایه داری را فراگرفت و این دریای مواج در بطن خود سرابی بیش نبود. زیرا لیبرالیسم با ساطور بران خود نه تنها تنه جوامع بلکه روح و جسم افراد را شرحه شرحه کرد و در آن دریای دهشت انگیز و پرطلاتم به کوسه های قدرت طلب، جاه طلب و بورژواهای هزارو یک سر خوراند.
در قرن بیستم در حالی که امواج ویرانگر، سواحل قاره های آمریکا و اروپا را در هم می کوبید تا خاورمیانه را زیر سیل مهیب استعمار فرا گیرد، کردستان اسیر دشمنان انسان ستیز و دولت های کهنسال و فرتوت گردیده و خلق کرد از ترس لویاتانهای همسایگان دولت پرست و از هراس موجهای استخوان شکن امپریالیستی در عین اینکه با دو لبه تیز نابودی رویارو شده بودند، به تقلی افتاده و همانند همیشه هراسناک سوار بر کشتی شورش (انقلاب) شده و نوح وار به کوهها پناه برده و در آگری، زاگرس، قندیل وجودی بر قله مقاومت و ایستادگی فرود آمدند تا شاید نسل کمونهای خلف مزوپوتامیا، به دست آنان (دشمنان) انقراض نیابد.
کردها هیچ گاه به استقرار نرسیده و مدام مورد حملات بیگانگان و همسایگان قرارگرفته اند. موقعیت جغرافیایی یعنی کوهستانی کردستان سبب گردیده که در تاریخ تنها نظام زندگانی حاکم، نظام کمونی باشد. روح جامعه گرایی در فرهنگ و تمدن کردها دیگر درخت پرثمر کهنسالی گشته که عطش آزادی خواهی و رهایی آن، قدر مسلم نه با آبهای گل آلود دریای امپریالیسم بلکه فقط و فقط از دو نهر دجله و فرات سیراب خواهد گشت. این درخت کمون ریشه در چشمه سار تمدن و فرهنگ کمونی جوشان دوران جامعه طبیعی و مزوپوتامیا دارد و مطمئنا ثمر آن نیز مردم گرایی، کمونالی و انسان دوستی خواهد بود. چراکه با ظهور نظامهای استبداد دولتی و پادشاهی و امپریالیستی کالبد انسانیت زخم بناسوری برداشته که مگر آبهای مقدس بین النهرین از جویبار نهضتهای آزادیخواهی میتراییسم، پیغمبری، مانوی و زرتشتی گذشته و کربلای خاورمیانه را سیراب کرده و آن زخمها را التیام بخشند. ما فرزندان خلف چنین تمدن عظیمی هستیم که خلافت چنین مخالفان بیگانه ای را نمی پذیریم.
کردها همیشه در عصیان به سربرده اند از هزاران طوفان گذشتند، اولین طوفان، طوفان نوح بود و در جودی به ذروه رسید و هم اکنون آخرین طوفان، طوفان آپوییسم است که باردیگر نوح وار از امرالی موج برداشته و در جودی به قله آزادی و دمکراسی خواهد نشست. اکنون که ماشینیسم دنیا را می بلعد، کردها همچنان همانند اتنیسیته ای مقاومت طلب پشت به کوههای کردستان تکیه داده و آزادی را برای جهان فریاد می زنند. آنها نه دولت، نه استبداد و دیکتاتوریت و مونارشیسم، نه فاشیسم و شوونیسم، نه لیبرالیسم امپریالیستی و نه هیچ نظام کهن ریشه عجوزه ای را نمی پذیرد. تنها خواستار اقتدار خود مردم رنج کشیده و دست پینه بسته هستند. آنها خیل خیل و گروه گروه کمونهایی بازمانده ای هستند که در تقلای زنده مانده هستند.
آری! امروز بار دیگر نوح از طوفان و ابراهیم از آتش برمی خیزد و سکان دار واقعی کشتی، رهبرآپو می باشد و مسافران آن کمونهای کرد و خاورمیانه که گریلا سان ستیغ جودی را آشیانه سیمرغ انقلاب ساخته اند.
قرن بیست و یکم، پس از زوال امپریالیسم، عصر تمدن دموکراتیک است که رهبرآپو نوید بخش آن می باشد. در این تمدن عظیم انسانی، مفاهیم و پدیده هایی همانند تئوکراسی دگماتیک، لیبرالیسم کاپیتالیستی بنیان برانداز و نیهیلیسم کائوتیک در هیأت و قالب دولت به شکست کشانده می شوند و جای آنها را آزادی، دموکراسی، عدالت، اخلاق و علم، فلسفه و سیاست دموکراتیک و اکولوژیسم در هیأت شکوهمند کمونالیسم دموکراتیک با پوشش کنفدرالیسم دموکراتیک، خواهد گرفت. کمونالیسم دموکراتیک نظر به جامعه طبیعی دوران اولیه تمدن انسانی معطوف می دارد و تمامی ابعاد مثبت آن را که هنوز فونکسیون و جنبه کارکردی خود را از دست نداده اند، استخراج می نماید و با دموکراسی و اکولوژیسم معاصر جلای راستین می دهد و به جامعه ارایه می نماید. این سلسله پارادایم های کمونالیسم آپوییستی نه تن به دگماها و ارتجاع گرایی گذشته می دهد و نه تسلیم دنیای بی نظم و کائوتیک جهان کاپیتالیستی می شود؛ بلکه خود از ثمره فرهنگ و تمدن خودی و خاورمیانه ای فیض مادی و معنوی می برد و سعی بر آفرینش تفکری نوین دارد. این، همانا زنده ساختن فرهنگ راستین مردم گرایانه کمونهای مزوپوتامیا می باشد. کمون به معنای هستی،هستی یافتن و دوست داشتن زندگی است. در بحبوحه و آشوب زدگی جهان قرن بیست و یکم که هیاهوی پرخشم لیبرالیسم و مرض جذامی فاناتیک که جوامع به دست استعمارگران تکه پاره شده و در بازار مکاره گلوبالیسم نئولیبرالی به فروش می رسد، زمزمه کمون گرایی مدرن (یعنی فلسفه آپوییسم) تنها راهبرد و راهکار رهایی بخش برای خاورمیانه و کردستان است.
اما اکنون که هرچیز بازهم از کلمه آغاز می گیرد و «کمون» با رسایی «هوره» نغمه می شود، مسلما جان تازه ای در کالبد فرسوده کردستان دمیده خواهد شد. مردم گرایی و مردم داری جوهر واقعی کمونالیسم می باشد. ولی چنین سیستم نوینی که رهبرآپو ارایه داده اند، به دلیل اینکه خاص خاورمیانه و خودجوش می باشد و اقتباسی نیست، پس ضروریست که تعریفی صحیح از آن داشته باشیم لذا انسانیت بجای پرداختن به بمب اتم که دستاورد لیبرالیسم است، باید در قاموس آپوییسم به دنبال کشف کلمه های «کمون» و «دموکراسی» و «آزادی» باشد. اگر جوامع هرچه زودتر این کلمات را کشف کنند، خواهند توانست از تخریبات اتم لیبرالیسم جلوگیری کنند. کمونالیسم دیگر از مرز کلمه فراتر رفته و به یک سیستم تبدیل شده. اما این مقال سعی دارد از سرچشمه کلمه پیمانه ای بردارد تا به وضوح ابعاد سیستم مذکور آشکارترگردد.
رهبرآپو در امرالی در مورد این سیستم به تفکر و اندیشه پرداخت و با توضیحات کامل کننده و مستمر در دفاعیات خود به شرح مفصل از تمدن انسانی پرداخت و بالاخره از سالهای دوهزار و چهار به بعد بطور گسترده و رسمی تئوری کمونالیسم دموکراتیک را ارایه کرد. جوهر آن رهایی توده های خلق از غل و زنجیر دولتها و ارتجاعیت می باشد. سازمان گسترده «کوما کومه لین کوردستان(کمون کومین های کردستان)» KKK هسته عملی و سازمانی این تفکر نوین می باشد.
نوستالوژی کلمه کمون و ابعاد آن
در زبان کردی«کمون» یعنی گروه و نیز «هستی» و «وجود داشتن». واژه کمون KKK یعنی:1.پوشیده شدن.2. پوشیدگی .3. خفا و نهفتگی. اصحاب کمون می گویند؛ کمون عبارت از کامن است و مراد آنان از این جمله این است که همه اشیاء بحال کمون موجود می باشند و حوادث عالم؛ غیر از ظهور آنچه بوده و کامن است، چیزی نیست و محال است که شیء از لاشیء به وجود آید، چه آنکه لاشیء معدوم محض است و نمی تواند منشاء و موضوع شیء موجود باشد(در این مورد رهبرآپو فرمول؛ تز، آنتی تز، و سنتز را چنان تحلیل می نماید که: آنتی تز سنتز را از بین نمی برد بلکه برعکس در نتیجه تضادها ابعاد مثبت تز با آنتی تز در آمیخته و در نتیجه هر دو سنتز به وجود می آید. لذا شیء(هستی) از لاشیء(نیستی) به وجود نمی آید و همچنین هیچ شیئی نیست نمی شود بلکه در سنتز موجودیت خود را بازمی یابد). پس کون و تکون عبارتست از ظهور از کمون و خفا؛ و بو و طعم و رنگ و غیره از خواص مزاج و ترکیب نیست، بلکه کامن در عناصر است (جمله آخر می رساند که در جامعه، کمون موجودیت و هستی ای قراردادی نیست بلکه طبیعی و بالذات است و در کامن جامعه وجود دارد). دو مورد بسیار مهم می باشند: 1ـ هستی یافتن انسان. 2ـ چگونگی زیستن بعد از هستی یافتن.
حیات انسانی چه سیستمی درخور را می طلبد تا موجبات تضییع موجودیت و حقوق طبیعی انسانها فراهم نگردد. در جوامع اولیه توده های مردم بصورت گروه های کمونی در ساختار کلان زندگی بسر می بردند که به آنان می توان جماعت و جمعیت گفت؛ نیاز انسانها به یکدیگر آنان را کنار هم آورده و جامعه و جمعیت تشکیل شد. جماعت: یعنی گروهی با علایق مشترک. که نمودهای معانی آن مختلف می باشد. به عبارتی هر گروه و توده ای که دارای فرهنگ خاص خویشاوندی و محلی باشند، یک جماعت تلقی می شوند. روابط انسانها در یک جماعت متقابل و رودررو است و ارتباطات آنان براساس مبدأهای یک هویت مشترک گروهی تنظیم می گردند. در نتیجه این ارتباطات و روابط و کنش های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک بصورت پایه ای ظهور می یابند. هر جماعت بصورت یک کل، الگویی برای یک فرد غضو بعنوان یک جزء می باشد. بعدها بکار گیری اشتباه جماعت موجب بروز پدیده طبقه شد و تحاکم فرهنگ طبقاتی موجب تولد هیولای دولت گردید. اما طبقه چیست؟ گروهی انسان با سطح اقتصادی و اجتماعی مشابه است. ظهور طبقه موجب دسته بندی انسانها از لحاظ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک گردید و جوانان، زنان، پیران، مردان، فقیرها و غنی ها و بردگان، کارگران و بورژواها را در کام خود فروبرد. هدف کمونالیسم دموکراتیک بازآفرینی تعریف اولیه کمون است. بازگشت از انحراف صورت گرفته.
کمونهای اولیه در مزوپوتامیا و کردستان سر برآورده اند و پایه تمدن امروزی را تشکیل می دهند. ماهیت آن کمونها برای ما مهم است. چرا به آنها کمونهای اولیه می گویند؟ جواب این سوال ماهیت آنها را تشریح می نماید. پس به نوشته های رهبرآپو اشاره می کنیم:«(در جوامع اولیه)نیروی قداست شکلگرفته در جامعه, خود را به شیوهای آشکارتر در جادوگری نمایان میسازد. جادوگری، آزمون نیرومندشدن جامعه میباشد. سطح موجود شعور و آگاهی، تنها بهصورت جادوگری امکان عملیشدن مییابد. جادوگری، مادر علم نیز میباشد. زن که دائماً طبیعت را زیر نظر دارد، آن را سرچشمه زندگی مییابد و با زاد و ولد آشناست, از اینرو دانشمند این شیوه از حیات اجتماعی میباشد. اینکه اغلب این جادوگران را زنان تشکیل میدادند، نشاندهنده این حقیقت است. در جامعه طبیعی کسی که به مقتضای تجربه زندگی بهتر از همه با حقیقت رویدادها آشناست، زن می باشد. در تمامی سنگنوشتههای باقیمانده از آن دوره، اثر و رد زن مشاهده میگردد. کلان، اتحادیهای است که بر محوریت زن ـ مادر و در اطراف وی شکل میگیرد. زایش و نگهداری از کودکان، وی را مجبور میسازد که به بهترین جمعآوریکننده و تغذیهکننده تبدیل شود. کودکان تنها مادرانشان را میشناسند. بهلحاظ ملکیت، مرد هنوز تأثیری بر روی زن، ندارد. کسی نمیداند که زن از کدامین مرد حامله گردیده است، اما معلوم است که کدامین کودک به کدامین زن متعلق میباشد. این جبر طبیعی، نیروی اجتماعیبودنی متکی بر زن را پدیدار میسازد.
برخورداری اکثریت کلمات این دوره از ویژگی تأنیث، اثبات دیگری بر این حقیقت میباشد. حاکمیت و جنگاوری مرد که بعدها ظهور میکند از ویژگی وی مبتنی بر شکار حیوانات قوی جثه در آن مرحله سرچشمه میگیرد. مرد به مقتضای ویژگیهای جسمانی، در دوردستها به جستجوی شکار پرداخته و در مقابل خطرات از کلان محافظت مینماید. عدم تأثیرگذاری مرد به سبب تعیینکنندهنبودن این نقشی است که بر عهده وی میباشد. در درون کلان روابط خصوصی برقرار نشدهاند. آنچه که در نتیجه جمعآوری گیاهان و شکار حیوانات بهدست آمده است، از آن همگان میباشد. کودکان متعلق به همه کلان میباشند. نه مرد و نه زن هنوز خصوصی نشدهاند. اطلاق نام کمون اولیه به این شکل از جامعه ناشی از این ویژگیهاست.» ماهیت کمونهای اولیه نوع دوستی و همگرایی بوده است. این نوع دوستی و انسان مداری اومانیستی جوهر اصلی کمونالیسم دموکراتیک را تشکیل می دهد. جوهری که هنوز در سراشیبی برده داری نغلتیده بود. رهبرآپو می گوید:«ارزشهای کلان در درون سنتزهای جدید(امروزی) به موجودیت خویش ادامه می دهند. اگر امروزه مفاهیم برابری و آزادی به عنوان اساسی ترین مفاهیم ارزشمند محسوب می شوند، وامدار حقیقت زندگی کلان می باشند». هدف اساسی کمونهای اولیه دستیابی به نوعی سوسیالیسم بوده است که امروزه تحقق می یابد. در این زمینه رهبری می گوید:«جامعه انسانی را می توان مطابق معیارهای موجود به اشکال مختلفی تقسیم بندی زمانی نمود. اگر اشکال ذهنیتی را معیار قرار دهیم، می توان بطور کلی آن را به اعصار متولوژیک، متافیزیک و علم پوزتیو تقسیم نمود. در صورتی که معیارهای طبقاتی مبنا قرارگیرند، جامعه به: کمون اولیه، برده داری، فئودالی، سرمایه داری و سوسیالیسم تقسیم شده و تمایزات بعد از آن نیز به فراوانی صورت گرفته است».
در هرکدام از مراحل تقسیم بندی شده جوامع سیر دیالکتیکی خود را طی نموده و بزرگ و پیچیده تر شدند. جماعات و کمونهای اولیه جای خود را به اشکالی مانند، عشیره، قوم و بویژه در معاصر؛ امت و ملت دادند. نظام سرمایه داری به تأسیس دولت ـ ملتها اقدام نمود. ولی در جهان امروز کردها تن به چنین سیستمی نداده و از دولت ـ ملت شدن گریز دارند انگار آن روح کمونی در ذات آنها باقی مانده است. پس آپوییسم تلاش می کند که سیستم دولت ـ ملت امپریالیستی را رد نموده، روی راستین آن را برملا سازد و کمونالیسم دموکراتیک و به عبارتی ملت شدن دموکراتیک را حاکم گرداند. چه بسا جریان ملت شدن به دست سرمایه داری به انحراف رفته و به اقتدار و کائوس می انجامد. رهبرآپو در این زمینه می گوید:«با تقویت و گسترش روابط قومی, پدیده ملت و ملتشدن بوجود میآید. فروپاشی ساختار اقتصادی فئودالی و بوجودآمدن بازاری پیشرفته و مشترک یکی از اشکال ظهور و شکلگیری ملت است. هر چقدر پدیده بازار مشترک تداعیگر کاپیتالیسم هم باشد اما با کاپیتالیسم یکی نیست. بلکه بازار مشترک میتواند بازار نظامهای اجتماعی قبل و بعد از کاپیتالیسم هم باشد. بازار یک کاتاگوری کلی برای پیشرفت اجتماعی است. حتی تداوم آن در نظامهای سوسیالیستی هم طبیعی و سودمند است. زبان و فرهنگ مشترک حول محور بازارهای پیشرفته, راهگشای روابط و پیوندهای ملی است. به عبارتی صحیحتر, پیشرفت زبان و فرهنگ مشترک به اساسیترین پیوند و رابطه میان ملت تبدیل میشود. احتمال دارد بر مبنای این روابط نظام سرمایهداری هم ظهور کند. احتمال ظهور نظامهای غیر کاپیتالیستی کمونی, دمکراتیک و سوسیالیستی نیز وجود دارد. اگر در درون ملت, طبقه کاپیتالیست حاکم باشد میتوان گفت آن ملت دارای محتوای بورژوازی یا کاپیتالیستی است. اما در اینجا نباید کاپیتالیسم و ملت را یکی دانست. ولی اگر روابط و مناسبات استعماری ضعیف باشند و روابط کمونی و دمکراتیک سرآمد باشند به آن ملتها, ملتهای دمکراتیک و سوسیالیست میگویند». جوامع کردها امروزه عقب مانده است و هنوز نتوانسته به اتحادی پایدار دست یابد. در سده های قبلی بویژه قرن بیستم، عشایر و میرنشینهایی حکم می راندند اما بعد از پیمان بین الدولی لوزان کردستان میان چهار کشور تقسیم شد و اکنون حاکمیت کردی در سرگردانی و گم شدگی هویتی بسر می برد. ویژگیهای اتنیکی در ساختار خلق کرد می چربد. رهبرآپو می گوید:« در سراسر این ادوار, جدایی شهرـ روستا بیانگر تفاوت و جدایی ریشهای ساختار اجتماعی است. در حالیکه از زمان حاکمیت امپراطوری پارس به بعد, شهرها نقش مراکز بیگانه را ایفا کردهاند, "کوم" (گروه) و کوچنشینی حامل فرهنگ بومی بودهاند.
این واقعیت و وضعیت مدت مدیدی ادامه مییابد. شهرها مهر فرهنگ سومریها, سپس به ترتیب بابل, آشور, پارس, هلن, روم و بیزانس, عثمانی و دولتـ ملتهای بعدی را با خود دارند. در مقابل, روستا و "کوم" بیانگر کردبودن و فرهنگ کردی است. ماندن کردها در وضعیت و قالب روستا و "کوم" از روی دلخواهی نیست بلکه شرایط بیرحمانه اشغال و استیلا و گسترش شهرهای بیگانه نقش تعیینکنندهای ایفا نموده است. شهر در حکم بیگانهشدن, بردهشدن و مزدوری بوده است.».
امروزه هم هدف اصلی آن است که ساختار سازمانی و ایدئولوژیک روستاها و شهرها با کنفدرالیسم دموکراتیک و کمونالیسم بازآفرینی شوند و پیشاهنگ این اندیشه هم خلق کرد می باشد. در اینجا آنچه مهم است این است که تاکنون مکاتب فلسفی و فکری و نظامهای ظهور یافته مثلا رئال سوسیالیسم، سوسیال دموکراتها هرچند مدعی بوده اند اما نتوانسته اند از دولت و مفاهیم قدرت رهایی یابند، لذا یا اصلا گرایش کمونی نداشته اند و یا اینکه برخی از آنها موفق به پیاده سازی آن نشده اند. اما اندیشه آپوییسم در این راه همت گمارده و حتی قالب و پوشش راستین یعنی مدل کنفدرالیسم را برای تحقق کمونالیسم دموکراتیک ارایه داده است که همانا ایجاد تعامل وهمسویی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و فرهنگی و اجتماعی میان کمونها و توده ها می باشد. کمونالیسم بمعنای مرگ دیوانسالاری و طبقه های خاصه بورژوازی است که آن نیز خود عبارتست از جامعه بدون طبقه و دولت.
در ادوار گذشته تاریخی گروه های انسانی و جماعات بصورت کوم (KOM) یا توده و گروه و «کومه له» (KOMELE) شکل گرفته بودند. کوم کلمه ای کردی به معنای گروه است. اما کلمه کمون چگونه و چه وقت به عنوان اصطلاحی به کار برده شده است؟ تا هنگامی که مارکس و انگلس در تحلیلات خود در مورد تمدن دست به تقسیمات مراحل تاریخ نزدند، این کلمات بسیار رایج نبوده و چه بسا بعد از آنان به مثابه فکر و ایدئولوژی رواج یافت. آنها جوامع اولیه را کمونهای اولیه نامیدند. بعدها مشتق از واژه کمون با توجه به جوهر فکری ـ فلسفی ماتریالیسم و رئال سوسیالیسم، کمونیسم به مثابه ایدئولوژی ظهور یافت. کمونیسم؛ از مرام جامعه اشتراکی برخوردار بود و اصطلاحی است که در اواسط دهه 1380 در جمعیتهای انقلابی سری، نخست در پاریس و سپس در جاهای دیگری از اروپای غربی، مطرح شد. کمونیسم گاهی به شکلی از جامعه اشتراکی نظر داشت که با مبارزات طبقه گارگر پدید می آمد و زمانی دیگر نیز به جنبش های سیاسی طبقه گارگر در جامعه سرمایه داری نظر داشت. در بخش اعظم سده نوزدهم اصطلاحات کمونیسم و سوسیالیسم غالبا به گونه ای مترادف به کار می رفتند. اما در واپسین دهه های سده نوزدهم، کارل مارکس و انگلس کمونیسم را به عنوان مرحله نهایی نبرد میان طبقه کارگر و طبقه ستمگر سرمایه دار تعریف کردند. کمونیسم به جامعه ای می اندیشید که در آن طبقه از میان برود و جامعه یک دست شود. اما در زمینه دولت، دچار اشتباه گردید و نتوانست از آن رهایی یابد و آخر سر این مهم سبب فروپاشی آن در قالب رئال سوسیالیسم شوروی شد. رئال سوسیالیسم در مبارزات خود دچار تقسیمات طبقه ای شد و دو طبقه بلشویکها(اکثریتها) و منشویک ها(اقلیتها) شکل گرفتند. بلشویکها طرفدار راهی انقلابی به رهبری یک گروه مخفی از انقلابیان حرفه ای بودند، منشویکها نیز طرفدار خط مشی تکامل تدریجی انقلاب و جامعه. این عوامل آخر سر سبب گردید که آرمان واقعی آنان، همانا جامعه اشتراکی تحقق نپذیرد.
جالب است که به سازمان «کمینترن» نیز اشاره ای کنیم. یکی از اهداف مهم رهبران کمونیست روسیه در دوران پس از جنگ جهانی اول، ایجاد احزاب کمونیستی در همه کشورهای سرمایه داری و استعماری به منظور رقابت با امپریالیسم بود. در 1919 کمونیست های روسیه سازمان بین المللی کمونیستی «کمینترن» را تأسیس کردند که می خواست فعالیت های خود را در دیگر کشورها توسط احزاب سوسیالیستی وابسته به خود گسترش دهد. شایان ذکر است که در دو دهه 1920 و 1930 احزاب کمونیست کشورهای مختلف به کمینترن وابسته بودند. در این میان حزب توده ایران حایز اهمیت می باشد.
پس از مرحله رئال سوسیالیسم، در کردستان سوسیالیسم علمی برپایه اندیشه نوین آپوییستی ظهور گرفته و از دستاوردهای تاریخی و انقلابهای گذشته درس گرفته و اکنون در صدد است که با ارایه کمونالیسم دموکراتیک، سوسیالیسم علمی را تحقق بخشد. PKK جنبشی است که توانایی این را دارد که رهبری کردها را که پیشاهنگ این تفکر در خاورمیانه هستند، برعهده گیرد. در سیستم کمونالیسم دموکراتیک حاکمیت به دست خود مردم می باشد و روستاها و شهرها در ساختاری مدیریتی و حیاتی نوین بازآفرینی می شوند. هر کمون شهری و روستایی می توانند بصورت محلی به آفرینش حیاتی عظیم و انسانی دست زنند. هر کمون دارای مجلس مدیریتی بوده و تمامی اقشار جوانان، زنان و اصناف کارگران،کسبه ها و غیره در آن موجودیت می یابند. جوهر تمامی آن را نیز دموکراسی در برمی گیرد. اینگونه تمدن دموکراتیک ظهور می گیرد.
واژه نامه کردی:
کوم(kom): توده؛ گروه.
کومه: کوما؛ کو؛ توده.
کوما: توپه ل؛ کوگا؛ کو؛ توده.
کومه ل: 1.کو؛ توپه ل؛ توده. 2.توده مردم.
کومه له: اکثریتی از مردم؛ توده مردم؛ مجموعه.
کومین: کمون.
کومینار: کمونی.
کومه لگا: مکان اجتماع؛ مجتمع.
کومه لایه تی: کار مردمی؛ اجتماعی.
واژه نامه انگیسی:
common: همگانی؛ مشترک؛ عام؛ همه گیر؛ عمومی
commonality: عامه؛ توده؛ مردم.
commoner (کمونر): آدم عادی؛ یکی از توده مردم.
commons: کمونها؛ توده مردم؛ عامه.
commons: مجلس عوام.
communal(کمونال): 1. گروهی؛ جمعی؛ همگانی. 2.قومی. 3. کمونیستی؛ اشتراکی؛ همه داشتی.
communalism(کمونالیسم): 1. کمون؛ بنیادی(وجود جامعه های کوچک مستقل در درون نظام دولت) 2. زندگی اشتراکی؛ همه داشت خواهی.3. کمون گرایی؛ قوم گرایی؛ قبیله گرایی.
communalist(کمونالیست): کمون خواه؛ هوادار زندگی؛ همه داشت خواه.
communalistic(کمونالیستیک)(کمونالی): کمونی؛ اشتراکی؛ همه داشتی.
communality(کمونالیته): 1. گروهکی(بصورت گروه)؛ همگانیت. 2.همه داشت.
communalization(کمونالیزاسیون): اشتراکی کردن؛ همگانی کردن.
Communal organization: سازمان کمونی؛ سازمان قومی.
communard: 1. هوادار کمون پاریس. 2. عضو کمون.
commune: کمون.
communion: 1. همدل؛ هم نفسی. 2.محفل؛ مجلس؛ حلقه؛ جماعت. 3. هم آیینی.
communitarian: هوادار زندگی اشتراکی؛ همه داشت خواه.
community(کمونته): 1.جماعت؛ جامعه؛ امت؛ ملت. 2. کمونته(جامعه محلی با حکومت خودگردان؛ گروه و یا قشری با منافع مشترک)؛ باهمستان.
کوما کومه لین کوردستان(KKK)
این گروه اسمی که نام یک سازمان است را رهبرآپو به کنگره پیشنهاد نمود. «کوما» به معنای گروه و مجموعه می آید و آنچنان که از آن برمی آید، کمونی است که مجموعه کمونهای زیرمجموعه موجود در داخل کردستان بوده و همه را در برمی گیرد. به اصطلاح «کوم» یا سازمان مادر تمام سازمانها و کمونهای مستقل و غیرمستقل را در مجموعه خود دارد. لذا کلمه کوما عبارت سازمان را می رساند. یعنی با توجه به صنعت ایهام، اشاره به دو معنی « 1.کمون 2. سازمان» دارد. بنابراین می توان گفت که «کومه لان» یا «کومه لین» در زبان کردی اسم جمع و به معنی «کمونها» است. پس بدین ترتیب هم می توان گفت:« کمون کمونهای کردستان» که اختصار آن KKK است و هم بطور واضح می توان گفت: سازمان کمونهای کردستان. البته بخاطر اینکه «کمون» تعبیر است از یک توده مردم که دارای مجلس محلی خاص خویش هستند. لذا اگر آن را بجای کلمه سازمان بکار ببریم، شاید اشتباه نباشد ولی معنا دوپهلو گشته و درک عبارت ثقیل و تعقید می گردد. چه بسا باید اذعان داشت که زیباترین لفظ ها را خود رهبرآپو از لحاظ بارمعنایی و لغوی کردی گزینش کرده اند. زیرا «کوما» را می توان یک سازمان در تصور داشت و حتی کلمه کمون از «کوم + ا» مشتق شده است. پسوند «الف» بارمعنایی «سازمان» را می رساند که در لهجه سورانی می توان گفت: کوم + ی(کومی). قابل ذکر است که معنی «مجموعه» برای «کوما» مناسب تر است که می توان به سازمان«ترجمه» کرد. نمی توان با استفاده از کلمه کمون با توجه به فرمول KKK، یک اسم که نام یک سازمان را برساند، ساخت. زیرا این کار تنها در زبان کردی و روسی متناسب می باشد که در زبان روسی کلمه «کمینترن» بسیار درخور توجه است و در زبان کردی کلمه «کوما». در زبان انگلیسی نیز که بین المللی است کلمه «organization (سازمان)» را بکار می برند ولی این کلمه از «کوم» مشتق نشده در حالی که کوما(تعبیر از یک سازمان) از کوم مشتق شده و معنی هم سازمان و هم کمون را متصور می سازد.
منابع:
فرهنگ علوم انسانی. داریوش آشوری
دفاعیات رهبرآپو
هه نبانه بورینه «هه ژار»
دایره المعارف دموکراسی. سیمور مارتین لیپست
فرهنگ معین. فارسی
توجّه! بازنشراین مقاله دراین وبلاگ دلیل برپذیرفتن نظرات آن نمیباشد.
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti