perjantai 22. maaliskuuta 2024

                                         اخلاق و مبارزه طبقاتی

 صدای انترناسیونالیستی:

به سبب تسلط بلا منازع چپ سرمایه بر فضای سیاسی ایران و نبود سنتهای کمونیستی و پرولتری ، رفتار ، کردار و اخلاقیات فضای سیاسی ایران انعکاسی از ارزشهای چپ سرمایه بوده است. اخلاق پرولتری عالی ترین شکل اخلاق و انعکاسی از آگاهی طبقاتی پرولتری است. مقاله زیرتحت عنوان "اخلاق و درک ماتریالیسم تاریخی" ازانشارات جریان کمونیست بین المللی انتخاب شده است.

مبحث اخلاق در تاریخ جنبش کارگری همواره نقش بسیار مهمی را ایفا نموده است. براستی اخلاق از دید مارکسیست ها و جنبش انقلابی کارگران چه مفهموی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید یکی از مهم ترین آثار مربوط به اخلاق در جنبش کارگری مورد بررسی قرار گیرد.

کارل کائوتسکی در مقاله "اخلاق و درک ماتریالیسم تاریخی " سه سوال اصلی مطرح میکند:

  • آیا مقوله ای به نام اخلاق و وجدان وجود دارد؟
  • آیا وجدان و اخلاق بدون تغییرمیباشند و همواره مفهومی یکسان دارند؟
  • آیا اخلاقی وجود دارد که برعکس اخلاق بورژوایی عمل کند ؟

ماهیت اخــلاق

اخلاق به خواستن و بایستن انسانها مربوط می شود. ازهزاران سال پیش انسانها درجستجوی دلائلی بودند که دریابند چرا در درون انسان سیستم منظمی وجود دارد که می تواند خوب وبد را ازهم تشخیص دهد؟ چرا انسان تمایل دارد به سمت خوبی حرکت کند و از بدی گریزان است؟ فلسفه ایده آلیستی ، برخلاف بینش ماتریالیستی نتوانست قانون عرف را به طور طبیعی توضیح دهد و به این جهت مطرح کرد که دو جهان جدا از یکدیگر وجود دارد : جهان مادی و جهان خدائی.انسان بخشهایی از هردو جهان را در خود دارد و از این جهت هم خوب است و هم بد.

دراین تصویرجهان مادی بصورت جهانی مملو از رنج و محنت ظاهر میگردد و چهره بد را بخود می گیرد. اما نیکی از جهان خدائی و از بهشت سرچشمه میگیرد . به تعبیر دیگر فلسفه ایده آلیستی سعی میکند قانون اخلاق را به شیوه ماورای انسانی و خدائی توضیح دهد. تک خدائی هم از همین درک پدیدار می شود. برخلاف خدایان بیشمار ابتدائی که سمبل نیروهای طبیعی بودند، خدا نقش دیگری دارد. او خارج از طبیعت، خارج از واقعیت مادی و به معنای فلسفی عملکرد دیگری ندارد به جز اینکه قانون اخلاق را توضیح دهد. نمونه بارز این جهان بینی را می توان بطور مثال در مسیحیت مشاهده نمود. با رسوخ چنین درکی جهان مادی و مذهب با یکدیگر تلفیق می شوند.

از آغاز قرن هیجدهم ، بورژوازی در حال رشد ، جهان را مکان رنج و محنت نمی بیند. اطمینان از اینکه ، بدلیل تغییرات اقتصادی – اجتماعی آینده متعلق به اواست، بورژوازی را وا می دارد تا درک نوینی از علم اخلاق ارائه دهد. ظهور سریع سرمایه داری منجر به ارزیابی مجدد کلیه ارزشها گردید و پژوهشی جدی درباره ماهیت اخلاق و خوب وبد آغاز شد و مادی گرایی بورژوائی گسترش یافت.

اخلاق بورژوائی اخلاقی خودخواهانه و بهره جویانه/ کاسبکارانه است. فلسفه کانت تجسم خالصانه جهان بینی بورژوائی است. براساس این تفکر افراد و گروهها همیشه درجهت منافع خود تلاش میکنند. درمسیحیت فرد مومن باید رفتاراخلاقی داشته باشد زیرا امر خداوند است. کانت پی برد که اخلاق مستقل از مذهب هم وجود دارد و از جهان تجربی سرچشمه میگیرد. با این وجود کانت اساس ماتریالیستی نظریه اش را رها کرد. مشهورترین تزکانت که اساس درک ایده آلیستی او را نشان میدهد، میگوید" برابر آئینی رفتار کن که بتواند درعین حال خود را به یک قانون عام مبدل کند."

بشر نمی تواند بدون وابستگی به تمامی شرایط جهان حسی رفتار نماید. طبق نظریه کانت عاطفه اخلاقی هنگامی درجامعه برقرار میگردد که هرکس بطور فردی سعی کند اخلاقی زندگی کند. یعنی عمل کردن و تغییر یافتن فقط می تواند در سطح فردی امکان پذیر باشد. اگر اخلاق فرد کامل نباشد نباید تقصیر را به گردن دولت و جامعه انداخت بلکه حقیقت این است که انسان در واقع نیمی فرشته و نیمی حیوان است. کانت اخلاق را به مثابه پدیده ای ماورای طبیعی می بیند که خارج از جهان قرارگرفته و بدینگونه او درهای ایده آلیسم را یکی بعداز دیگری می گشاید.

اخلاق و ماتریالیسم

ابتدا داروین به جدائی انسان و جهان و تفسیر ایده آلیستی خدای گونه از اخلاقیات خاتمه بخشید. داروین کشف کرد که نه تنها در انسان بلکه در حیوانات نیز می توان احساسات فداکارانه و غیرخودخواهانه را یافت. غرایز اجتماعی برای موجوداتی که به خاطر بقای خود تلاش می ورزند ضروریست. مبارزه برای ادامه بقا به معنای مبارزه با همنوع نیست. (برای مثال انسان علیه انسان)، بلکه منظور مبارزه یک نوع با کل طبیعت است. این درواقع مبارزه ایست مشترک برسر اینکه چه کسی می تواند خود را با طبیعتی که همواره در حال تغییر است، تغییر دهد. غریزه های اجتماعی که برای بقاء جامعه ضروری است عبارتند از :

  • فداکاری ( ازخودگذشتگی برای عموم (
  • شجاعت ( دفاع از علائق مشترک (
  • وفاداری ( درمقابل اجتماع (
  • فرمانبرداری یا انضباط ( تبعیت از خواست عموم (
  • درستی ( درقبال عموم (
  • استعداد تشویق و سرزنش اجتماع

علم اخلاق از دوران داروین به طور کامل از عرش خدائی به پایین آورده شد و واقعیت مادی به خودگرفت. علم اخلاق از زندگی غریزی احکام و قوانین اخلاقی، احساس وظیفه و وجدان نشات میگیرد. با این وجود غریزه های اجتماعی که در قلمرو حیوانات هم موجودند توضیح دهنده ایده آلهای اخلاقی انسان نیستند.

اخلاق و گسترش نیروهای مولده

کائوتسکی اشاره میکند که علم اخلاق موجود، نه از جامعه بلکه از فرد حرکت میکند. با این وجود علم اخلاق تنظیم کننده قوانین اخلاقی میان تمام انسانها نیست بلکه فقط تنظیم کننده روابط انسانهای یک جامعه است. طبق تفکر مسیحیت انسانها همه در برابر خدا برابرند ولی این برابری فقط در مورد مسیحیان صادق است. کشتار غیرمسیحیان در طی جنگهای صلیبی نه تنها غیراخلاقی نبود بلکه این کشتارها به حکم خداوند صورت میگرفتند. درنظام حقوقی بورژوائی ذکر شده که همه انسانها از حقوق مساوی برخوردارند. اما برای نمونه پناهندگان از این حقوق بی بهره اند. آنها این بدشانسی نصیبشان شده که در منطقه ای فقیر و جنگ زده چشم به جهان بگشایند و بعنوان پناهنده توسط دولتهای صنعتی بطور وحشیانه ای به کشورهای خود پس فرستاده شوند. بنیاد اخلاقی انسان از طریق بهبود اخلاقی هرفرد بطور جداگانه ساخته نمی شود بلکه توسط رشد نیروهای مولده صورت می پذیرد. اخلاق نوینی که می تواند شامل حال کلیه انسانها گردد اخلاق آگاهانه پرولتری است که برخلاف اخلاق بورژوازی ساخته می شود. " فقط پرولتاریا می تواند جامعه نوینی بنا نهد که در آن برابری همه انسانها در برابر قانون اخلاق از تخیل به واقعیت مبدل گردد." جامعه انسانی فقط در طی دوران کمونهای اولیه از یگانگی و وحدت برخوردار بود زیرا هرفرد بایستی وظیفه خود را برای حفظ و ثبات کل گروه انجام میداد. تاهنگامی که رشد تضادهای طبقاتی ادامه داشته باشند شکاف در جامعه بیشتر می شود و مبارزه طبقاتی اصیل ترین، کلی ترین و پیوسته ترین شیوه مبارزه برای زیست در جامعه انسانی میگردد.

اخلاق و خودآگاهی طبقاتی

حال می پردازیم به نقاط ضعف نظریات کائوتسکی که همواره با استدلالهای مفصل توام بوده است. کاتوتسکی اشاره میکند که هرقدرغرایزاجتماعی نیروی خودرا درقبال کل جامعه ازدست دهند به همان میزان بصورت اتوماتیک درمی آیند. چون یک غریزه بسیارقوی دربین طبقه کارگراستثمارشده فعال می شود که خواستارسعادت همگان است. مسئله ای را که کائوتسکی در اینجا کاملا نادیده میگیرد رشد خودآگاهی است. او ضرورت آگاه شدن فعال را نادیده میگیرد. ازدید او رفتارانسانی توسط غرایز اجتماعی کنترل می شوند. گذرازاین کنترل وقرارگرفتن درصف استثمارشدگان وکسب رفتار آگاهانه بطورخودکارصورت میگیرد. آگاهی ازمنافع طبقاتی وپیروی ازغرایزاجتماعی، مراحل پیچیده ای ازحلقه های مبارزه طبقاتی هستند. درروند مبارزه طبقاتی غرایزاجتماعی وآگاهی طبقه استثمارشده به طوربارزی تقویت می شود زیرا طبقه کارگرمتحداً به خاطر اهداف مشترکی مبارزه میکند. با این وجود باید برای دستیابی به منافع واهداف طبقاتی ، خودآگاهی هم موجود باشد. ولی این خودآگاهی همواره وجود ندارد به خصوص امروزه که مبارزات طبقاتی سیرنزولی به خود گرفته اند و به ویژه ازسال ١٩٨٩ بعد ازفروپاشی بلوک شرق که بورژوازی جنجال عظیمی بر سر"مرگ کمونیسم" برپا نموده، آگاهی جمعیت شاغل به شدت تنزل یافته.

با این سیرنزولی پسروی درهمبستگی واخلاق نیزآغازمی شود. طبقه کارگرازخود بیگانه ترمیگردد ، رقابت بیمارگونه ، شیوه زندگی "هرکس برای خود" ، خودخواهی وغیره دردستورکار قرارمیگیرد. این شرایط تاریخی می تواند توضیح مناسبی برای نفوذ شیوه رفتاری خرده بورژوازی محقرولمپنیسم درصفوف طبقه کارگرباشد. ایدئولوژی های بیگانه میتوانند درکل طبقه کارگررا به مخاطره اندازند وخود را برای مثال درهیبت نفرت ازخارجیها بروز دهند. مسئله ای که درحال حاضردربین کارگران بسیارشایع است وکاملا برخلاف دیدگاه مبارزات انترناسیونالیستی که میگوید: " پرولتاریای جهان متحد شوید!"، عمل میکند. غرایزاجتماعی انسان باید آگاهانه باشند. تنها ازاین طریق است که امکان تغییروپالایش آنها میسرمی شود وبه توانائی و خودآگاهی پرولتری منجرمیگردد.

اخلاق و تعلق طبقاتی

قوانین اخلاقی قابل تغییراند زیرا اخلاق ازشرایط مادی سرچشمه می گیرد. هرشکلی ازاجتماع ، قوانین اخلاقی خاص خود را دارد. تغییراجتماع با تغییرقوانین اخلاقی آن توام است. طبقه کارگر پیشتازجامعه کمونیستی است ازاین جهت حامل قوانین اخلاق پرولتری است. امروزه قوانین اخلاقی موجود دیگربا نیازهای اجتماعی همخوانی ندارند وسد راه رشد آنها می باشند. طبقه حاکمه بیشترازهمه خواستارحفظ وحراست ازقوانین موجود می باشد تا درپرتوی آن بتواند موقعیت وقدرت خویش را حفظ کند. هرچه قوانین اخلاقی بیشترعمرکنند تضاد میان اخلاق حاکم و واقعیت عینی بیشترمیگردد. با شکل گیری این تضاد ضعف کلی غرایزاجتماعی آشکار می شود که خود را درقالب وحشیگری جامعه نشان می دهد. هرقدرتضاد طبقه کارگرنسبت به نظم اجتماعی حاکم آگاهانه تر(!) شود ، به همان میزان خشم اخلاقی اش شعله ورتر میگردد. ازاین شعله وری ایده آل اخلاقی پدیدار میگردد که خواستارنفی مناسبات موجود است. شورش اخلاقی ، سلاحی بسیار مهم ، غیرقابل جایگزین ونیرویی است در مبارزات طبقاتی . با این وجود این شورش اخلاقی نیست که کمونیستم را فرامیخواند بلکه کمونیسم ایده آلی است که طبقه کارگر مجبوراست به خاطرآن مبارزه کند. (مارکس با پایه گذاری سوسیالیسم علمی به سوسیالیسم تخیلی خاتمه داد) مبارزه طبقه کارگربرای نیل به کمونیسم ازشرایط اقتصادی – اجتماعی ناشی میگردد. درحال حاضرمبارزه برای ایجاد جامعه بدون طبقه توسط طبقه کارگرضرورتی است مادی. امروزه بشریت دربرابردوراه حل قرارگرفته است : سوسیالیسم یا بربریت ! رسیدن به ایده آل اخلاقی هدف مبارزه طبقاتی نیست بلکه سلاح مهمی است در مبارزه برای دست یابی به آن فرمی از جامعه که درآن تضادی میان فضیلت وخوشبختی – آنچنان که درجامعه سرمایه داری موجود است – وجود نداشته باشد.

اخلاق و دفاع از رفتار پرولتری

مبارزه مشترک جهت رسیدن به اهداف طبقاتی مشترک می تواند فقط از طریق اطمینان عمیق و همبستگی افراد یک طبقه و نهادهای آن صورت گیرد. نقطه اتکا باید اخلاق آگاهانه پرولتری باشد. سازمانهای انقلابی به طرز بارزی متاثر از فراز و نشیبهای مبارزات طبقاتی می باشند. مسئله به مخاطره افتادن فعالیت های پرولتری دریک سازمان با عقب نشینی مبارزات کارگری ارتباط تنگاتنگی دارد.

با گسترش رفتارغیرپرولتری حالت عدم اطمینان ازانقلابیون درمیان طبقه کارگربروز می نماید. برخلاف قوانین اخلاق بورژوائی که درآن "هدف وسیله را توجیه میکند" ، قوانین پرولتری ازصداقت ، صراحت ، وفاداری ، جرات ، انضباط واز خودگذشتگی تشکیل شده اند. نیروهای انقلابی فقط می توانند براین مبنی عمل نمایند. اخلاق طبقه کارگرهمزمان سلاح وپشتیبان اوست. اطمینان ازشفافیت تئوریک سرچشمه میگیرد. دراین ارتباط همبستگی ایجاد شده اطمینان را بدرون طبقه کارگرمی برد وخود را به صورت استفاده صحیح ازاخلاق پرولتری آشکارمی سازد. اخلاق درمقابل تاثیرات مخرب ایدئولوژی های غیر پرولتری نقش غیرقابل انکاری دارد. اخلاق مسئولیت فرد را دربرابرخود وطبقه اش روشن میسازد وشرایطی بوجود می آورد که وجدان بیدار می شود وانسانها منافع شخصی خود را در جهت منافع بالاتری ( مثلا طبقه ) قربانی میکنند. مسئولیت شخصی دربرابرمنافع طبقاتی به شکل انتقاد ازخود بروزمی کند یعنی پذیرش انتقاد ازجانب دیگران وهمچنین انتقاد ازدیگران درمواقعی که اصول زیرپا نهاده می شود. مبارزه طبقاتی درکناربرنامه مبارزاتی وعملکرد صحیح سازمان پرولتری برای رسیدن به کمونیسم هنگامی موفقیت آمیزاست که همبستگی واخلاق پرولتری فعالانه درعرصه مبارزه بکارگرفته شود.

رفتار پرولتری (تاکنون) بمنزله بالاترین فرم اخلاق

اخلاق پرولتری بالاترین شکل اخلاق است زیرا کل انسانها را دربرمیگیرد. طبقه کارگرناگریزاست برای رسیدن به اهداف خود مبارزه کند. بدون اخلاق واخلاق مشترک غیرممکن است که اطمینان و اعتماد متقابل بوجود آید. اتفاقا درمرحله اضمحلال سرمایه داری خطربیشتری طبقه کارگررا تهدید میکند که به اخلاقیات بورژوائی آغشته شود. این خطر بزرگی است ، چرا که می تواند مبارزات طبقاتی را به صورت قابل ملاحظه ای تضعیف نماید. همبستگی پرولتری بر پایه نیازهای مشترک مبارزاتی استواراست. همبستگی به عنوان روشی برای رسیدن به کمونیسم اجتناب ناپذیراست. ازاین جهت پرداختن به اخلاق برای طبقه کارگرازاهمیت زیادی برخوردارمی باشد. با توجه به اضمحلال رو به رشد سرمایه داری که عواقب آن بی ارزشی و وحشیگری انسانها می باشد ، مهم است که اخلاق پرولتری درمیان کارگران مورد بحث و بررسی قرارگیرد وآگاهانه در زندگی روزمره ومبارزات کارگری مورد توجه واقع گردد. هرچه سوالات آگاهانه ترمطرح شوند به همان میزان مقاومت در برابرتاثیرات بورژوازی بیشترمیگردد.

Ei kommentteja:

Lähetä kommentti