درگذشت شاعربزرگ کرد؛
'بعد از مرگم موسیقی بنوازید'
شیرکو بیکس، پرآوازه ترین شاعر
معاصر کرد روز یکشبه ۱۳ مرداد ماه پس از یک دوره بیماری کوتاه درسن هفتاد و
سه سالگی در حالی که برای معالجه در سوئد به سر میبرد دراستکهلم پایتخت
این کشور چشم از جهان فرو بست.
او در سال ۱۹۴۰ در سلیمانیه کردستان عراق در یک
خانواده فرهنگی دیده به جهان گشود. شیرکو، فرزند فایق بیکس، دیگر شاعر
بنام کرد در زمانه خود بود. در هشت سالگی پدرش را از دست داد و از ۱۳ سالگی
هم از مادر و دیگر اعضای خانودهاش به دور ماند.شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی وارد عرصه ادبیات شد و از این تاریخ به بعد بیوقفه شعر سرود و زندگی پر از حادثه خود را پیگرفت. اولین شعرهایش را در همین سن و نخستین دیوانش را به نام "مهتاب شعر" در سال ۱۹۶۸ در بغداد به چاپ رساند.
خداحافظی 'همشهری' فلورانس
شیرکو بیکس از شاعران نسل دوم شعر کردی است. او در سال ۱۹۷۰ به همراه جمعی دیگر از نویسندگان کردستان عراق موج ادبی نوگرای "روانگه" را به راه انداخت. بیکس به همراه دیگر شاعران هم نسل خود مانند عبدالله پهشیو، لطیف هلمت و رفیق صابر از بنیانگذاران شعر نو کردی به شمار میرود.سه قطعه شعر شیرکو بیکس از کتاب: سلیمانیه و سپیدهدم جهان/ بازسرایی سیدعلی صالحی
۱
از ترانههای من اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانههای من،
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال خواهد مرد.
۲
کوه شاعر است
درخت، قلم
دشت، کاغذ
رود، سطر
سنگ، نقطه
و من
که علامت تعجبام!
۳
در برابر چشمهای آسمان
ابر را
در برابر چشمهای ابر
باد را
در برابر چشمهای باد
باران را
در برابر چشمهای باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشمها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها را دیده بود.
از ترانههای من اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانههای من،
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال خواهد مرد.
۲
کوه شاعر است
درخت، قلم
دشت، کاغذ
رود، سطر
سنگ، نقطه
و من
که علامت تعجبام!
۳
در برابر چشمهای آسمان
ابر را
در برابر چشمهای ابر
باد را
در برابر چشمهای باد
باران را
در برابر چشمهای باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشمها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشمهایی که دزدها را دیده بود.
در زمان حیات از شیرکو بیکس ۱۴ مجموعه شعر منتشر شده است. مجموعه آثار او در سال ۲۰۰۹ در ۸۰۰۰ صفحه به چاپ رسید. "دره پروانهها"، "صلیب و مار"، "سایه و آزادی"، "صندلی" از جمله کتابهای شعر وی هستند. علاوه بر شعر، از شیرکو نمایشنامه، نثر و داستان نیز منتشر شده است. "پیرمرد و دریا" نوشته ارنست همینگوی و "عروسی خون" اثر گابریل گارسیا لورکا نیز از جمله ترجمههای به چاپ رسیده وی هستند.
آثار این شاعر کرد به بسیاری از زبانهای دنیا مانند عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی و نروژی ترجمه شده است. در ایران نیز شاعران و مترجمانی همچون سیدعلی صالحی، فریاد شیری، مریوان حلبچهای، عزیز ناصری، رضا کریممجاور، محمد رئوفمرادی آثارش را به فارسی ترجمه کردهاند.
شیرکو با احمد شاملو آشنا بود. شاملو هم قطعاتی از ترجمههای اشعار وی را به فارسی و با صدای خود بازخوانی کرده بود. در نزدیک به دو دهه اخیر جشنواره فرهنگی منطقهای" گلاویژ" در سلیمانیه بستری برای تعامل بیشتر شاعران و نوسیندگان ایرانی با اهالی فرهنگ کردستان عراق و ادبیات عرب بوده است. آشنایی شاعرانی مانند سید علی صالحی، شمس لنگرودی، حافظ موسوی، علی باباچاهی و شیرکو بیکس، بیشتر محصول این دوران است.
بیکس؛ میان شعر و سیاست
شیرکو بیکس و احمد شاملو
بیکس درسال ۱۹۷۴ درکنار اتحادیه میهنی علیه حکومت عراق مبارزه کرد. بعد از شکست قیام کردها به شهر رمادیه درغرب عراق تبعید شد ودر سال ۱۹۷۹ به سلمانیه برگشت. درسال ۱۹۸۴ درحمایت ازقیام کردها وبرای خودداری ازدریافت جایزه "قادسیه صدام" باردیگرشهررا ترک کرد وعازم "کوهستان" شد؛ جایی که محل اسکان پیشمرگان کرد علیه حکومت عراق بود.
شاعر کرد که در سال ۹۲ سمت وزارت فرهنگ اقلیم کردستان را به عنوان اولین مسئولیت رسمی خود پذیرفته بود، در سال ۱۹۹۸ با همکاری چندین تن از نوسیندگان و روشنفکران کردستان عراق انتشارات "سَردَم" را پایهریزی کرد. این موسسه در ۱۵ سال فعالیت خود بیش از ۱۰ نشریه، دهها کتاب و محصول فرهنگی دیگر منتشر کرده است. بیکس تا واپسین لحظات ریاست موسسه "سَردَم" را به عهده داشت.
بشتاب، مرگ سر میرسد
شاعر از مدتها پیش صدای مرگ را شنیده بود. "بشتاب مرگ سر میرسد" عنوان آخرین کتاب این شاعر کرد است که از سوی انتشارات "غزلنوس" در سلیمانیه به چاپ رسیده است. این کتاب دربرگیرنده دست نوشتههای سه سال اخیر تا آغاز سال ۲۰۱۳ شاعر است.
شیرکو خود در معرفی این کتاب گفته است: "ترکیبی است از تصاویر زندگی که با تخیل شاعر در آمیخته است. سراسرنمایی رنگارنگ، از رویاهای خودم و مردم سرزمینم. ازعشق مقدس به زن، طبیعت و آزادی."
مرگ از این هم به شاعر نزدیک تر شده بود. در وصیتنامهاش که اندک زمانی قبل از مرگ منتشر شد، نوشت که "شلوغی" را دوست ندارد. میخواهد، اگر شهرداری شهرش اجازه دهد، در "پارک آزادی" و کنار یادبود "شهدای سال ۱۹۶۲ سلیمانیه" دفن شود. تاکید کرده بود همانجا بماند و در محل دفنش کافهای باز شود برای شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق.
شیرکو بیکس وصیت کرده است در مراسم ختمش "موسیقی نواخته شود".
|
|||||||
|
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti