lauantai 28. kesäkuuta 2014

ماشین تبلیغات جنگ
مدیای سرسپرده، ژورنالیسم مزدور وتاریکخانه های بورژوائی

در جنگ‌های اخیر نمونه‌های مختلفی وجود دارد که نشان می‌دهد رسانه‌ها چطور به بازیچه دست ماشین تبلیغات کشورها و گروه‌های درگیر در جنگ تبدیل شدند و چطور از همین الگویی پیروی می‌کنند که نایتلی تعریف کرده است.
ماجرای ادعای حمله شیمیایی دولت سوریه به مردم این کشور یکی از آخرین نمونه‌ها از این دست رویدادها بود. ماه آوریل گذشته سیمور هرش، خبرنگار برنده پولیتزر، نتیجه تحقیقات خود را درباره حمله شیمیایی سال ٢٠١٣ در حومه دمشق کلیک منتشر کرد. به گفته او این حمله نه تنها کار نیروهای دولتی نبود بلکه به دست جبهه نصرت انجام شد. او در تحقیقات خود نشان داد نیروهای مخالف بشار اسد هم به گاز شیمیایی سارین دسترسی داشتند و از امکان شلیک آن با گلوله‌های خمپاره برخوردار بودند. هر چند ادعای هرش با واکنش شدید برخی از رسانه‌های جریان اصلی، به ویژه کلیک روزنامه گاردین، مواجه شد اما در هر حال باعث کلیک شک و تردید گسترده در صحت اخباری شد که تا آن زمان درباره حادثه بمباران شیمیایی در اطراف دمشق مطرح می‌شد.
یکی از رویدادهایی که رسانه‌ها در زمان جنگ به پوشش گسترده آن پرداختند و بعد از مدتی، ساختگی بودن آن مشخص شد به زمان جنگ اول خیلج فارس برمی‌گردد. زمانی که هنوز نیروهای عراق در خاک کویت مستقر بودند و نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا حمله خود را به عراق شروع نکرده بودند، جلسه‌ای در یکی از کمیسیون‌های کنگره آمریکا برگزار شد که هدف آن اقناع افکار عمومی برای حمله به عراق بود.
در این جلسه یک دختر کویتی که گفته ‌می‌شد به دلیل حفظ امنیت نباید نامش فاش شود، با چشمان اشک‌آلود در برابر این کمیته کلیک شهادت داد که با چشمان خود شاهد بود سربازان عراقی با حمله به یک بیمارستان کویتی نوزادان را با سبعیت از دستگاه‌های ویژه نگه‌داری نوزادان بیرون انداخته‌اند و آن دستگاه‌ها را به عراق بردند.
این خبر به شکلی گسترده در رسانه‌های بین‌المللی پوشش داده شد. حیقیقت مربوط به آن خبر زمانی مشخص شد که حمله به خاک عراق به پایان رسیده بود. آن دختر کویتی کسی نبود غیر از دختر سفیر کویت در آمریکا و حادثه مربوط به نوزادان کویتی هم از اساس غیر واقعی بود.

Kuwaiti baby lies



چند سال پیش از آن حادثه و در زمانی که صدام حسین هنوز یکی از شرکای سیاسی غرب بود همین سیاست در حمایت از او به کار گرفته شد. وقتی که حمله شیمیایی به حلبچه انجام شد رسانه‌های بین‌المللی ایران را به انجام این کار محکوم کردند. جان بلوچ و هروی موریس در کتاب خود با نام No friends but the mountains (صفحه ١٤٤) نشان می‌دهند که این موضوع فقط به رسانه‌ها محدود نبود و حتی نماینده سازمان ملل نیز در گزارش خود حاضر نشد به طور شفاف از عراق به عنوان عامل بمباران شیمیایی حلبچه نام ببرد.
هر چه در تاریخ خبرنگاری جنگ به عقب برگردیم چنین رویدادهایی را به شکلی گسترده‌تر خواهیم دید. در جنگ‌های جهانی اول و دوم که رسانه‌ها عملا ابزار تبلیغات دولت‌ها به شمار می‌رفتند بزرگ‌‌نمایی داستان‌های غیر واقعی چیزی بود که موجب شرمساری هیچ خبرنگاری نمی‌شد. زمانی که نیروهای متفقین اردوگاه‌های کار اجباری آلمان‌ها را در پایان جنگ جهانی دوم یکی پس از دیگری آزاد می‌کردند و خبرنگاران حاضر در جبهه‌ها درباره آنها گزارش ‌می‌نوشتند، نه تنها خوانندگان روزنامه‌ها آن گزارش‌ها را باور نمی‌کردند بلکه حتی سردبیرانی که آن گزارش‌ها به دستشان می‌رسید نیز در ابتدا نمی‌توانستند روایت خبرنگارانشان را بپذیرند.
آن طور که فیلیپ نایتلی در مقاله خود با عنوان The cheerleaders of World War II توضیح می‌دهد، در جنگ جهانی اول آنقدر از سعبیت نیروهای آلمانی، کشتار زنان راهبه و صابون درست کردن با بدنشان داستان‌های غیرواقعی در رسانه‌ها روایت شده بود که وقتی این رویدادها به شکل واقعی در جنگ جهانی دوم اتفاق افتادند، افکار عمومی باز هم آنها را باور نمی‌کردند.

 

Ei kommentteja:

Lähetä kommentti