غزه ازما می پرسد که چه نوع آینده ای می خواهیم داشته باشیم
نوشته کیتلین جانستون
تمرکزمن برغزه درشش ماه گذشته نه به این دلیل است که جنایات وحشیانه اسرائیل به خودی خود شرورانه وهولناک هستند، بلکه به این دلیل است که این جنایات به شدت با تمام مشکلات دیگرجهان ما وبا آینده بشریت درهم تنیده شدهاند.
ویرانی نوارغزه درواقع به نظرمیرسد نقطهای درتاریخ باشد که درآن بشریت بطور جمعی درحال تأمل دراین موضوع است که آیا میخواهد به رفتاردیوانهوارو خود ویرانگرخود ادامه دهد ومسیرخود را به سمت دیستوپیا ونابودی خودخواسته دنبال کند، یا میخواهد این جنون را کناربگذارد وبه دنبال چیزی بهتر باشد. آیا میخواهد به دروغها و پروپاگانداها ادامه دهد و با سکوت خود به خونریزی روانی قدرتمندان رضایت دهد، یا میخواهد نورحقیقت را به درون خود راه دهد.
یک نسل کشی که به صورت زنده پخش میشود ودرملاء عام اتفاق میافتد، یک تمدن را مجبوربه زیرسوال بردن خود میکند. اگرچنین اتفاقی میتواند درمقابل چشمان همه رخ دهد ومسئولان نه تنها هیچ کاری نکنند، بلکه آن را به طورفعال ترویج هم بدهند، باید پرسید که آیا کل ملت دیوانه شده است وآیا تمام چیزهایی که درباره جهان به ما گفتهاند دروغ است.
اگراجازه داده شود که چنین شرآشکار وعریانی – بدون هیچ پوششی به جزیک لایه نازک ازتوهم صهیونیستی که به ما القا میکند آنچه را که میبینیم، نمیبینیم – توسط کسانی که ما اداره اموررا به آنها سپردهایم، رخ دهد، به این معنی است که کل جامعه ما بیماراست. دولت ما، نظام سیاسی ما، رسانههای ما، سیستمهای آموزشی ما، جهانبینیهای ما، فرهنگ ما، همه چیزتا اعماق وجود پوسیده وفاسد شده است.
آیندهای که از دریچه نوارغزه به ما نشان داده میشود، تاریک است. تاریک، تاریک، تاریک، تاریک. آنها درحال حاضر ازهوش مصنوعی برای ایجاد لیستهای قتل وتعیین زمان حضوراهداف درخانه وکنارخانوادههایشان برای به حداکثررساندن تلفات غیرنظامی استفاده میکنند. ما قبلاً نگران آیندهای تاریک بودیم که درآن انسانها ماشینهایی را برای کشتن بیرحمانه انسانها میفرستند، اما مشخص میشود که دقیقاً برعکس است – ما ماشینهایی را برنامهریزی میکنیم که به ما بگویند چه کسی را باید بکشیم. وحشتناکترین چیزدرمورد دیستوپیای امروزی ما نه رباتهای قاتل خودکار، بلکه برونسپاری تصمیمات اخلاقی درمورد کشتن به هوش مصنوعی است.
ازما خواسته میشود که این موضوع را بپذیریم و دراین مسیر به سمت آینده حرکت کنیم. ما باید با این فرض به آینده برویم که برای دولتهای ما عادی ومجازاست که آگاهانه ازیک اقدام غیرقابل بخشش قتل عام مردم ساکن دریک اردوگاه بزرگ کار اجباری حمایت کنند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که رسانههای جمعی روزبه روز، ماه به ماه، درمورد یک موضوع با این درجه ازاهمیت به مردم دروغ بگویند، تحریف کنند واطلاعات نادرست ارائه دهند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که یک نسلکشی آشکاردرست جلوی چشمان ما اتفاق بیفتد وسپس بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد، به زندگی ادامه دهیم.
ودرست درهمین لحظه، ما به طور جمعی درحال بررسی این سوال هستیم که آیا تصمیم به انجام این کارها خواهیم گرفت یا اینکه چیزدیگری را انتخاب خواهیم کرد.
نسلکشی درغزه به خودی خود یک فاجعه بزرگ است – بیعدالتی، قتل، فقدان، رنج غیرقابل تصور. اما آنچه درغزه اتفاق میافتد، فراترازغزه است. این لحظهای درتاریخ است که بشریت به طورجدی درمورد یک تغییرانقلابی واقعی فکرمیکند وارزیابی میکند که آیا میخواهد به این مسیرخستهکننده، قدیمی وخونین که هزاران سال است در آن قدم برمیدارد، ادامه دهد یا نه.
غزه ثابت میکند که کل تمدن ما سرطانی است وهمه چیزهایی که تا به حال انجام دادهایم، با شکست روبروشدهاند. وقتی با اطلاعاتی روبرومیشویم که دیدگاه ما را به چالش میکشند، میتوانیم یا تحت سنگینی تناقض ذهنی له شویم تا زمانی که راهی برای بازگشت به دروغهای آرامشبخش پیدا کنیم، یا میتوانیم کارسخت توسعه یک دیدگاه جدید را آغاز کنیم. این نوع لحظهای است که غزه به طورجمعی به ما ارائه میدهد. یا دعوت آن را میپذیریم یا به سمت تاریکی سقوط میکنیم.
تمرکزمن برغزه درشش ماه گذشته نه به این دلیل است که جنایات وحشیانه اسرائیل به خودی خود شرورانه وهولناک هستند، بلکه به این دلیل است که این جنایات به شدت با تمام مشکلات دیگرجهان ما وبا آینده بشریت درهم تنیده شدهاند.
ویرانی نوارغزه درواقع به نظرمیرسد نقطهای درتاریخ باشد که درآن بشریت بطور جمعی درحال تأمل دراین موضوع است که آیا میخواهد به رفتاردیوانهوارو خود ویرانگرخود ادامه دهد ومسیرخود را به سمت دیستوپیا ونابودی خودخواسته دنبال کند، یا میخواهد این جنون را کناربگذارد وبه دنبال چیزی بهتر باشد. آیا میخواهد به دروغها و پروپاگانداها ادامه دهد و با سکوت خود به خونریزی روانی قدرتمندان رضایت دهد، یا میخواهد نورحقیقت را به درون خود راه دهد.
یک نسل کشی که به صورت زنده پخش میشود ودرملاء عام اتفاق میافتد، یک تمدن را مجبوربه زیرسوال بردن خود میکند. اگرچنین اتفاقی میتواند درمقابل چشمان همه رخ دهد ومسئولان نه تنها هیچ کاری نکنند، بلکه آن را به طورفعال ترویج هم بدهند، باید پرسید که آیا کل ملت دیوانه شده است وآیا تمام چیزهایی که درباره جهان به ما گفتهاند دروغ است.
اگراجازه داده شود که چنین شرآشکار وعریانی – بدون هیچ پوششی به جزیک لایه نازک ازتوهم صهیونیستی که به ما القا میکند آنچه را که میبینیم، نمیبینیم – توسط کسانی که ما اداره اموررا به آنها سپردهایم، رخ دهد، به این معنی است که کل جامعه ما بیماراست. دولت ما، نظام سیاسی ما، رسانههای ما، سیستمهای آموزشی ما، جهانبینیهای ما، فرهنگ ما، همه چیزتا اعماق وجود پوسیده وفاسد شده است.
آیندهای که از دریچه نوارغزه به ما نشان داده میشود، تاریک است. تاریک، تاریک، تاریک، تاریک. آنها درحال حاضر ازهوش مصنوعی برای ایجاد لیستهای قتل وتعیین زمان حضوراهداف درخانه وکنارخانوادههایشان برای به حداکثررساندن تلفات غیرنظامی استفاده میکنند. ما قبلاً نگران آیندهای تاریک بودیم که درآن انسانها ماشینهایی را برای کشتن بیرحمانه انسانها میفرستند، اما مشخص میشود که دقیقاً برعکس است – ما ماشینهایی را برنامهریزی میکنیم که به ما بگویند چه کسی را باید بکشیم. وحشتناکترین چیزدرمورد دیستوپیای امروزی ما نه رباتهای قاتل خودکار، بلکه برونسپاری تصمیمات اخلاقی درمورد کشتن به هوش مصنوعی است.
ازما خواسته میشود که این موضوع را بپذیریم و دراین مسیر به سمت آینده حرکت کنیم. ما باید با این فرض به آینده برویم که برای دولتهای ما عادی ومجازاست که آگاهانه ازیک اقدام غیرقابل بخشش قتل عام مردم ساکن دریک اردوگاه بزرگ کار اجباری حمایت کنند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که رسانههای جمعی روزبه روز، ماه به ماه، درمورد یک موضوع با این درجه ازاهمیت به مردم دروغ بگویند، تحریف کنند واطلاعات نادرست ارائه دهند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی ومجازاست که یک نسلکشی آشکاردرست جلوی چشمان ما اتفاق بیفتد وسپس بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد، به زندگی ادامه دهیم.
ودرست درهمین لحظه، ما به طور جمعی درحال بررسی این سوال هستیم که آیا تصمیم به انجام این کارها خواهیم گرفت یا اینکه چیزدیگری را انتخاب خواهیم کرد.
نسلکشی درغزه به خودی خود یک فاجعه بزرگ است – بیعدالتی، قتل، فقدان، رنج غیرقابل تصور. اما آنچه درغزه اتفاق میافتد، فراترازغزه است. این لحظهای درتاریخ است که بشریت به طورجدی درمورد یک تغییرانقلابی واقعی فکرمیکند وارزیابی میکند که آیا میخواهد به این مسیرخستهکننده، قدیمی وخونین که هزاران سال است در آن قدم برمیدارد، ادامه دهد یا نه.
غزه ثابت میکند که کل تمدن ما سرطانی است وهمه چیزهایی که تا به حال انجام دادهایم، با شکست روبروشدهاند. وقتی با اطلاعاتی روبرومیشویم که دیدگاه ما را به چالش میکشند، میتوانیم یا تحت سنگینی تناقض ذهنی له شویم تا زمانی که راهی برای بازگشت به دروغهای آرامشبخش پیدا کنیم، یا میتوانیم کارسخت توسعه یک دیدگاه جدید را آغاز کنیم. این نوع لحظهای است که غزه به طورجمعی به ما ارائه میدهد. یا دعوت آن را میپذیریم یا به سمت تاریکی سقوط میکنیم.
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti