چارلی چاپلین:آموخته ام که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد

چارلی چاپلین یکی از بزرگترین نوابغ هنری
قرن بیستم ، از پایه گذاران سینمای صامت و از بنیانگذاران اتحادیه
سینماگران است. وی علاوه بر بازی در سینما و تئاتر ، موسیقی دانی برجسته و
کارگردانی شهیربود. چارلی چاپلین افکارو اندیشه های چپ داشت و از سوسیالیسم
جانبداری می کرد. در اکثر آثار چارلی چاپلین می توان تمایلات فکری و عشق
او را به ستمدیدگان جامعه مشاهده کرد.
چارلی چاپلین هرچند در لندن زاده شده بود ولی از شهروندی آمریکا نیز برخورداربود. هنگامیکه در آمریکا حضور داشت برعلیه جنگ جهانی اول به فعالیت دست زد و سر انجام به جرم کمونیست بودن مجبورشد آمریکا را برای همیشه ترک گوید. هنگامیکه در آمریکا حضورداشت با ساختن فیلم ولگرد و تأسیس اتحادیه هنرمندان آزاد به نبرد برعلیه هالیود برخاست که به قول چاپلین هنرمندان را به بردگی کشانده بود.
درسال ۱۹۱۹ به پیشنهاد لنین ، کمیسیون فرهنگ اتحادجماهیر شوروی وقت ، فیلم ولگرد را در سراسر کشوربه نمایش گذاشت. علت نمایش این فیلم نشان دادن وقایع بسیار تلخ و آموزنده ای بود که از زندگی مردم فقیر به روی صحنه آورده شده بود. چارلی چاپلین در این فیلم تراژدی زندگی مردم فقیر در جوامع سرمایه داری را به نحو شگفت انگیزی به نقد کشیده بود.
درسال ۱۹۴۰ با ساختن فیلم دیکتاتور بزرگ برعلیه هیتلر به مبارزه خستگی ناپذیری علیه نازیسم دست زد و به یکی از مبارزان ثابت قدم ضد فاشیسم شهرت یافت. هنگامیکه آمریکا به این فیلم اجازه نمایش نداد، چارلی چاپلین با اعتراض های پی درپی فریاد برآورد که این رفتار آمریکا فقط با کردار آلمان هیتلری قابل مقایسه است. سرانجام در سال ۱۹۴۷ چارلی چاپلین بعنوان مظنون به عضویت درحزب کمونیست ازسوی کمیسیون مقابله با فعالیتهای ضد آمریکا مورد بازخواست قرارگرفت وآمریکارا ترک کرد.
چارلی چاپلین هرچند در لندن زاده شده بود ولی از شهروندی آمریکا نیز برخورداربود. هنگامیکه در آمریکا حضور داشت برعلیه جنگ جهانی اول به فعالیت دست زد و سر انجام به جرم کمونیست بودن مجبورشد آمریکا را برای همیشه ترک گوید. هنگامیکه در آمریکا حضورداشت با ساختن فیلم ولگرد و تأسیس اتحادیه هنرمندان آزاد به نبرد برعلیه هالیود برخاست که به قول چاپلین هنرمندان را به بردگی کشانده بود.
درسال ۱۹۱۹ به پیشنهاد لنین ، کمیسیون فرهنگ اتحادجماهیر شوروی وقت ، فیلم ولگرد را در سراسر کشوربه نمایش گذاشت. علت نمایش این فیلم نشان دادن وقایع بسیار تلخ و آموزنده ای بود که از زندگی مردم فقیر به روی صحنه آورده شده بود. چارلی چاپلین در این فیلم تراژدی زندگی مردم فقیر در جوامع سرمایه داری را به نحو شگفت انگیزی به نقد کشیده بود.
درسال ۱۹۴۰ با ساختن فیلم دیکتاتور بزرگ برعلیه هیتلر به مبارزه خستگی ناپذیری علیه نازیسم دست زد و به یکی از مبارزان ثابت قدم ضد فاشیسم شهرت یافت. هنگامیکه آمریکا به این فیلم اجازه نمایش نداد، چارلی چاپلین با اعتراض های پی درپی فریاد برآورد که این رفتار آمریکا فقط با کردار آلمان هیتلری قابل مقایسه است. سرانجام در سال ۱۹۴۷ چارلی چاپلین بعنوان مظنون به عضویت درحزب کمونیست ازسوی کمیسیون مقابله با فعالیتهای ضد آمریکا مورد بازخواست قرارگرفت وآمریکارا ترک کرد.
درسال ۱۹۵۲ هنگامیکه چارلی چاپلین برای دیدارعازم اروپا شد،
آمریکادیگر اجازه بازگشت به اورا نداد و سرانجام تاآخرعمرش تاسال ۱۹۷۷در
سوئیس زندگی کرد.
به مناسبت تولد ۱۲۰ سالگی اش، مجله لایف نوشته جدیدی را برای اولین
بار به قلم چارلی چاپلین منتشر کرد. متن زیر برگرفته ای است از آن نوشته که
برای علاقمندان منتشر می شود.
چارلی چاپلین -آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام که
با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه،
ساعت خريد ولي زمان نه،
مي توان مقام خريد
ولي احترام نه،
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه
دارو خريد ولي سلامتي نه
خانه خريد ولي زندگي نه و
بالاخره ، مي توان
قلب
خريد، ولي عشق را نه.
آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه ای
با وی
به دور از جدي بودن باشيم
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است
آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته ام ... که همه چيز در يک روز آفریده نشده است. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به
دست بياورم
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti