مفهوم کنفدرالیسم دمکراتیک؛ ازموری بوکچین تا عبدولله اوجلان
عبدالله اوجلان
برای بسیاری یک مارکسیست - لنینیست وگاها یک استالینیست دیرهنگام است که ازبرچیدن
دولت سخن میگوید و اما درغایت، برای بسیاری ازکوردها اویک ناسیونالیست کورد است،
براین اساس توقعات وانتظارات متفاوتی را ازجانب بخشهای از جامعه که از چرخشهای
فکری او درطول مبارزاتش ازایام جوانی تا تشکیل گروه ایدولوژی وبلاخره دوران
زندان غافل ماندهاند, شاهد هستیم وبرای بخشی دیگربه ویژه پیروان او درحزب کارگران کوردستان چنین چرخشی نه تنها
غیره منتظره جلوه نمیکرد بلکه آن را متناسب باروح چرخش پذیری وقابل انعطاف
اوبرای پاسخ دادن به شرایط گوناگون تفسیرمیکردند. بنابراین چنانچه انتظارمیرفت، اوجلان درپی درخواست غیرآمرانهاش برای توقف جنگ باپاسخ مثبت ازطرف پ.ک.ک
درکمتر از 10 روزمواجهه شد. درصورتیکه، موری بوکچین را با وجود چرخشهای فکریش ازاستالینیسم
و تروتسکیسم او را اکنون همه یک سوسیالیست آزادیخواه با تمایلات آنارشیستی که
مبدع فکرییت اکولوژی اجتماعی است میشناسند. بوکچین ویارانش که از انقلابی طبقه
کارگرمآیوس شده بودند؛ بر سرنوعی ازمارکسیسم متفق وپایبند بودند وآن باوری
بود که به خودمخربی بودن سیستم سرمایهداری اعتقاد داشت. آنها باورداشتند که
سیستم سرمایهداری با آلوده کردن محیط زیست طبیعی درجنگ تمام عیاربا طبیعت درآمده است، امری که بحران سرمایهداری را تنها به بهره برداری کاپیتالیسم از
طبقه کارگر منوط نمیکرد بلکه معتقد است که بحران سرمایهداری با آلوده کردن
محیط زیست وارد فازی شده است که کلیت زندگی انسان را تحت شحاع خود قرار داده
است. با این توضیح که مدرنیته سرمایهداری حال درجهت سود بیشترتنها به طبقه
کارگرنمیتازد بلکه تمامی ابعاد زندگی انسان را به بازارگره داده و آن را صرف
نظر ازانگارههای طبقاتی، آماج خود قرارداده است. براساس چنین باوری اوفکرمیکرد که راه رهایی جهان ازچنین معضلی
درجامعه زیست محیطی نهفته است و این امررا مستلزم تغییرات بنیادین درسیستم
حکومتی میدانست که میبایست چنین نظریهای با غیر متمرکز کردن قدرت در جامعه،
جامه عمل بپوشاند. بنابراین مردم میتوانند درجوامع کوچکی که اخلاق نه بازارودولت، سرمنشاء حکومت است بر خود حکومت کنند ومکانیسمی که آنها را به هم گره
میزند را کونفدرالیسم نام نهاد که از مجموع انجمنهای مجزا و متفاوت تشکیل شده
است.
امکان موجودیت و
بقاء چنین جوامعی را نهادهای دمکراتیک تضمین میکند ودرمراحل تثبیت سیستسم،
دولت- ملت ملغیو قدرت آن میان نهادها، موسسات دمکراتیک و شهروندان تقسیم
میشود. چنین نگرشی به قدرت وحکومت از
طرفی، بوکچین را با عقاید آنارشیستها و ازطرف دیگربه چپهای اروپا نزدیک میکرد. بنا براین بوکچین تمامی سعی خود را درهمراهی چپهای اروپا و امریکا با برنامههایش بکار برد اما ازمنظرچپهای مائویسسم
وهوشیمینیسم اروپای وامریکایی، برنامه اکولوژی دمکراتیک بوکچین فقط یک ایده
خرده بورژوایی محسوب میشد. بنا براین بوکچین تنها برای مدتی توانست درمیان آنارشیستها
که سر سختانه مخالف دولت بودند جا پا باز کند. افکاربوکچین برای مدتی هم به
عنوان تئوری انقلابی آنارشیستها کاربرد داشت، اما ازآنجا که حکومتهای محلی و
شوراها نیزمورد انتقاد آنارشیستها بودند، تئوریهای بوکچین را به بهانه ارجحییت
دادن به اکثریت واهمال خواست اقلیت به باد انتقاد سپردند. اما علیرغم این،
بوکچین معتقد بود که برای از پا درآوردن نهاد دولت- ملت به نهادهای سیاسی، قانونی، ساختاری به عنوان
نهادهای ضد- قدرت دربرابردولت-ملت نیاز است عناصری که بوکچین از آنها به عنوان
محرکه انقلاب یاد میکرد. عدم انطباق مکانیسمهای بکارگیری درسقط دولت,
شکاف بین آنارشیستها و بوکچین را هر روز بیشتر میکرد به طوری که بوک چین در
اوایل دهه 50 میلادی به شکست خود برای نفوذ در آنارشیستها برای مستعد کردن آنها
به عنوان نیروی ضد- دولت- ملت اعتراف کرد. یکی از دلایل این شکست را میتوان به عدم
تمایل آنارشیستها جهت وارد شدن به حوضه سیاست دانست.
عبدوالله اوجلان در سال 1999 به زندان افتاد
اما چنین بنظر میرسد که ایشان تا آن زمان هنوزبا تئوریهای بوکچین آشنا نشده
بود. اوجلان زندان را به فرصتی مناسب برای بازبینی در افکارش و درکل به مطالعه فلسفه و سیاست تبدیل کرد به طوریکه در مدت 14 سال زندانی انفرادی به نقل از منابع
خبری ترک ایشان بیش از 3500 کتاب را مطالعه کرده است. عبدوالله اوجلان به
مانند متفکری که میراث چپ را در خود دارد، در زندان پی به ناکارآمدی تئوریهای
انقلابی مارکسیسم- لنینیسم برد و اعتقاد پیدا کرد که مارکیسم- لنینیسم انقلابی
برای این مرحله میتواند یک دگم و اقتدارگرا باشد و در ضمن چنین نسخهای را فاقد بعد کاربردی حداقل برای
جوابگویی به مشکلاتی فعلی میدانست. ایشان
پیش از اینکه کتابهای بوم شناسی آزادی و شهرنشینی علیه شهرهای بوکچین
را مطالعه کند در سال 1999 در جریان دادگاهی به بازجوی خود گفته بود که
حکومتهای تک زبانی، تک فرهنگی و تک ملیتی محکوم به ازمحلال و نابودی هستند. چنین
ترادیسی دربینش سیاسی اوجلان برای بسیاری نوعی برگشت از پرنسیپهای بود که به
واسطه آن توانسته بود به مانند یک انقلابی پراگماتیسم قد علم کند. گویا اوجلان
به مانند یک مارکسیسم برای پی ریزی کردن منطقی عقایدش به روشهای دیالکتیکی
متوسل شده است روشی که از مارکسیسم به ارث برده است. دیالکتیکی نه از منظرماتریالیستی بلکه ازاین نقطه نظر که اوجلان عقایدش را با پروسه تاریخی آغاز
کرده است و این همان نقطه آغازینی است که این دو مرد را بدون مطالعه یکدیگر از
نقطه نظر فکری به هم نزدیک میکرد. بدون مطالعه، از این جهت که نه بوکچین از
نقطه نظرات اوجلان و نه اوجلان از دیدگاهای بوکچین در رابطه با اکولوژی دمکراتیک
آگاهی داشتند تا آنجا که به نقل از یکی از دستیاران بوکچین به نام جانیت بییهل،
بوکچین در سال 1999 و در هنگامی که رسانهای خبری جهان، خبردستگیری اوجلان را
مخابره میکردند او را مارکسیستی میدانست که با استفاده از انگیزههای چپ دنبال اتوریته هست. نقطه آغازین هردو مرد
برای درک مسائل سیاسی روز وآینده ازمطالعه تمدنها شروع میشود، هردو ازظهوروافول تمدنها نوشتند، هردو به مطالعه مذهب، دولت و سیستم فیودالیسم وبلاخره
مدرنیته سرمایهداری پرداختند. عبدوالله اوجلان با نوشتن کتابهای چون'' ریشه
تمدنها'' و ''از دولت راهی سومر به سوی تمدن دمکراتیک'' (له دهوڵهتی
ڕاهبی سومیڕهوه بهرو شارستانییتی دیموکراتیک) سعی در دیالکتیک بودن پدیدهای
چون مبارزه واقتدارگر، مقاومت وسرکوب، آزادی و اسارت، را دارد تا ازاین طریق
ازیک طرف بتواند ساختاردولت، مالکیت وحتی خدا را به خواننداش تفهیم کند واز
طرف دیگر بر خلاف مارکسیسیم که سعی دارد حوادث و انقلابات آینده را پیشینی کند
کوشش میکند تا به مردم بگوید که درقدمهای بعدی سیاسی چه بایست کرد. درهمین
حال بوکچین با نوشتن کتاب اکولوژی آزادی اشاره به جامعه اورگانیک یا
انجمنهای دمکراسی دارد که انسانها میتوانند درآن زندگی آزاد داشته باشند و درکتاب بعدی خود به نام شهرنشینان بدون شهردرسال 1982 بطورمفسر سعی دریافتن پارادایمهای تاریخی برای چنین جوامعی را داردوبالاخره هر دو با جزئیات به
تاریخ سلسله مراتب اجتماعی پرداختهاند برای نمونه اوجلان از سیستم زیگورات
روحانیون سومرها برای تفهیم ساختار سلسله مراتب اجتماعی بهره برده است.
در سال 2000 میلادی، اوجلان با کتابهای اکولوژی آزادی
و شهرنشینان بدون شهر بوکچین آشنا میشود، اوجلان به شدت تحت تاثیری افکاربوکچین قرارمیگیرد و خود را دانش آموخته او به حساب آورد. بطوریکه در سال 2004
ایشان ازطریق وکلای خود خواندن کتابهای بوکچین را هم به شهرداران مناطق کورد
نشین ترکیه و هم به گریلاهای تحت فرمان خود توصیه میکند. واین نقطه عطف بزرگ
درچرخش فکری اوجلان به حساب مآید. انعکاس افکاربوکچین را میتوان درکتابهای بعدی
اومانند دفاع از یک خلق (بهرگری له گهلیک) به وضوح دید. این کتاب
تاثیرکتاب اکولوژی دمکراتیک بوکچین را برخود دارد. ودرموارد بسیای اشتراکات واصطکاکات را میتوان درآن پیدا نمود برای مثال هردوی آنها برسراینکه میزوپوتامیا
کانون تمدنهای درخشان بشری بوده است، متفق القول هستند.
به این ترتیب اوجلان آکولوژی اجتماعی را در سال 2004
میلادی میپذیرد ودرکتاب ریشه تمدنها اظهار میدارد که آکولوژی اجتماعی و
ریشههای نابودی محیط زیست طبیعی را میتوان در تمدنها پیدا کرد، چنین نگاهی به
ظهور و افول پدیدها ناشی از تحلیل تاریخی است که ازماتریالیسم تاریخی مارکس به
عاریه گرفته است .اواظهار میدارد که سیستم سرمایهداری، ضد آکولوژی اجتماعی است و میشود با آکولوژی
جامعه دمکراتیک اخلاقی جلوی آنرا گرفت.
اوجلان با وجود
اینکه یک زندانی است ولی هنوز بسیاری از او به عنوان یکی ازپرقدرتمندترین مردان
ترکیه یاد میکنند. چنین جایگاهی زمینه شانس پیاده کردن پروسه کنفدرالیسم
دمکراتیک را برای او بیشتر میکند، امری که بوکچین تا هنگام مرگش در سال 2006 هرگزنتوانست آن دراورپا وامریکا پیش ببرد. جهت پیاده کردن چنین پروسهای اوابتداخواهان
ایجادوگسترش انجمنهای منطقهای ازمدیران شهری مانند شهرداریها شد که میتوانند
نقش ارتباطی و شبکهای بین موسساتی دمکراتیک را ایفا کنند بدین صورت او نیزمانند
بوکچین معتقد بود که شهرداریها میتوانند به مانند نهادی عمل کند که قدرت
تصمیم گیری در موضوعاتی مانند قانون. اخلاق، اقتصاد و سیاست، و آسایش و رفاه
اجتماعی را در مجمعی به نام کنگره ملی اعمال کنند. در این گنگره براساس اصول
دمکراسی رو در رو، نمایندگان روستاها و شهرها نیزمیتوانند در تصمیمات مهم شراکت
داده شوند. او معتقد بود که آزادی انسان
کورد را بایستی از چنین دریچهای نگریست؛ چرا که اگر چنین پروسهای بتواند به
تمامی ترکیه تعمیم داده شود آنگاه میتوان ادعا کرد که ترکیه دمکراتیزه شده
است و چنین پروسهای درصورت عملی شدن میتواند مدلی برای تمامی ملل خاورمیانه ازجمله کشورهای که کوردها درآن زندگی میکنند باشد. اوبسته تمام شده این پروسه
را ''اتحاد کونفدرالهای دمکراتیک'' یا کنفدرالیسم دمکراتیک نام نهاد. در سال 2005
میلادی او از مردم کورد علی الخصوص جوانان و زنان در ترکیه خواست هرچه زودتر اقدام
به تشکیل نهادها، سازمانها و تشکلهای دمکراتیک خود جهت پیش برد کارهای خود کنند.
از آن زمان تا به امروز سال در سال 2013 میتوان گفت که تمامی برنامههای اوجلان
جنبه عملی پیدا کرده است که همگی آنها تحت نام ''كوما جیڤاکن کوردستان'' KCK فعالیت میکنند.
شمال میرزا
توجّه! بازنشراین مقاله دراین وبلاگ دلیل برپذیرفتن نظرات آن نمیباشد.
Ei kommentteja:
Lähetä kommentti