lauantai 22. maaliskuuta 2014

زحمت بی‌حاصل، حاصل بی‌زحمت

 
چرا اکثر کارگران ایرانی از مشاغل سخت و زیان آور گریزانند!!!!!!!؟ این موضوع چند لایه و چند بعدی است و به شرایط بازار کار، تصورات و انتظارات ایرانیان از خود و شغل و حرفه‌شان، و شرایط موجود حکومت باز می‌گردد.
عموم مشاغل سخت و زیان‌آور که میزان آن ۲/۵ میلیون شغل در ایران برآورد می‌شود، جذابیتی برای نیروی کار ایرانی ندارد و حضور کارگران خارجی در آن پررنگ است. بر اساس فهرست وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی کار در معدن که خود صورت‌های مختلفی دارد، از اصلی‌ترین آنهاست. کار استخراج در تونل‌ها و راهروهای سرپوشیده شامل بر جداکردن و منفجرکردن مواد از سطح کار، حمل مواد و عملیات مربوط به انفجار و انجام امور تأسیسات داخل معدن، حفر قنات و چاه فاضلاب، کار در مخازن سربسته و تخلیه و حمل مواد مذاب از کوره به‌نحوی که کارگر در معرض مستقیم حرارت یا بخار زیان‌آور کوره باشد جزو این بخش از مشاغل سخت به‌حساب می‌آیند.
برخی شغل‌های خدماتی در اماکنی نظیر اصطبل را می‌توان بخش دیگری از مشاغل سخت نام برد که ایرانی‌ها چندان تمایلی به حضور در آن ندارند. حمل و دفن زباله شهری، کار در کارگاه‌های دباغی و گندآبروها، کار مستمر در طویله و سالن‌های پرورش طیور را هم می‌توان در این دسته قرار داد.
دسته دیگر مشاغل سخت نیز که ایرانیان اکثرا از آنها پرهیز می‌کنند شامل شغل‌هایی می‌شود که برای بدن آسیب‌هایی را به همراه دارد. کار مستمر در فضای باز و ارتفاع بیش از  پنج متر روی دکل، اتاقک‌های متحرک، داربست و اسکلت‌ها، کار مستمر روی خطوط و پست‌های انتقال برق با فشار ۶۳ کیلووات به بالا، مشاغل شن‌پاشی، پخت آسفالت دستی، قیرپاشی، جوشکاری در داخل مخزن، کار مستمر با اشعه‌های زیان‌آور مانند رادیو اکتیو، کار در محل‌هایی با فشار محیط بیش از حد طبیعی مانند غواصی، کار مستمر در محیط‌هایی که با وجود رعایت ایمنی موجب بروز بیماری‌های گوشی می‌شود، سمپاشی باغ‌ها، مزارع، اماکن پرورش دام و طیور، تولید و ترکیب سموم و حشره‌کش‌ها و کار با وسایل دارای ارتعاش زیان‌آور، جزو مشاغل سختی است که هرچند کارگران ایرانی نیز در این مشاغل فعال هستند اما ۱/۷ میلیون اتباع خارجی عموما در این بخش‌ها مشغول به‌ کار هستند (همشهری ۸ دی ۱۳۹۲).
کار در زندان‌ها و ندامتگاه‌ها، کار در بیمارستان‌های روانی و حرفه خبرنگاری نیز در ایران جزو مشاغل سخت و زیان‌آور به‌ شمار می‌روند اما اتباع بیگانه در این مشاغل استخدام نمی شوند. کار در حوزه‌ی امور امنیتی و رسانه‌ای را به خارجیان نمی دهد چون حکومت به شدت از آنها هراسان است. مقامات جمهوری اسلامی نه تنها ایرانیان منتقد بلکه همه‌ی اتباع خارجی را بالقوه یا بالفعل جاسوس خارجی می‌داند.
چرا اکثر کارگران ایرانی از مشاغل سخت و زیان آور گریزانند؟ پاسخی که بسیاری به این سوال می‌دهند-این که ایرانیان راحت طلب و تنبل‌اند- پاسخی است که نه تنها بر ایرانیان بلکه بر هیچ ملتی صدق نمی‌کند. پاسخ ابتدایی آن است که این موضوع چند لایه و چند بعدی است و به شرایط بازار کار، تصورات و انتظارات ایرانیان از خود و شغل و حرفه‌شان، و شرایط موجود حکومت باز می‌گردد.
دستمزد اندک
شغل‌های دشوار و کم دستمزد به محل فعالیت کارگران خارجی تبدیل شده است چون دستمزد پرداخت شده برای این کارها با سختی آنها تناسب ندارد. این شغل‌ها با شرایط اقتصادی کشور برای کارگر ایرانی صرفه ندارد یا به خطر آن نمی ارزد. در واقع به‌ دلیل عدم‌ تناسب میان میزان سختی کار و دستمزد، هزینه فرصت آن بیشتر از صرفه اقتصادی برای کارگر ایرانی است. اگر در دوران کرباسچی دستمزد کارگران درگیر در جمع آوری زباله‌ی شهر تهران (و به تبع تهران در شهرستان‌ها) به نحو قابل توجهی افزوده نمی شد امروز در این بخش نیز اکثریت با کارگران خارجی بود.
بنا براین دیدگاهی که با برچسب زنی ایرانیان را تنبل یا بدون فرهنگ کار تلقی می‌کند توجه ندارد که بازار کار نیز یک بازار مثل همه‌ی بازارهاست که اگر دولت در آن دخالت های بیجا کند آن را مختل می‌سازد. ایرانیان مثل همه‌ی مردم دنیا تحت تاثیر دیدگاه‌های فرهنگی، انتظارات، و مقتضیات بیرونی عمل می‌کنند و نمی توان تنها با عوامل روانشناختی رفتار آنها را توضیح داد. هیچ ملتی نه زرنگ است و نه تنبل، نه باهوش است و نه خنگ. حتی به افراد نیز نمی توان چنین برچسب‌هایی زد. افراد و ملت‌ها محصول باورها، محدودیت‌ها، ظرفیت‌ها، تصمیمات، انتظارات، میزان مسئولیت پذیری، و سیاست‌های خود هستند.
احساس ثروتمندی بی پایه
اکثر ایرانیان تصور می‌کنند ملتی ثروتمند هستند و نباید به کارهای دون شان ثروتمندان تن در دهند در حالی که واقعیت خلاف آن است. حکومت در القای این احساس ثروتمندی نقش عمده‌ای داشته و خود مقامات حکومتی مثل مقامات ثروتمند ترین کشورها رفتار می‌کنند. ایرانیان ملتی بالقوه ثروتمند هستند (منابع زیر زمینی دارند) به این معنا که «می‌توانند» ثروتمند باشند اما نیستند. آنها نه ابزار استخراج کارآمد این منابع را در اختیار دارند؛ نه حکومت آنها حاضر است با آنها که این ابزارها را دارند زندگی مسالمت آمیز داشته باشند؛ و نه پس از استخراج و فروش این منابع می‌توانند این درآمدها را در جهت خیر عمومی به کار اندازند. این منابع معمولا به فساد و تنازع در جامعه منجر شده‌اند.    
ترجیح کارفرمایان
اتباع خارجی در شغل‌هایی به ‌کار گرفته می‌شوند که سخت‌ و‌ زیان‌آور است چون این مشاغل در ایران معمولا از امنیت شغلی اندکی برخوردارند. برخی مشاغل سخت که دارای امنیت شغلی هستند و منزلت اجتماعی دارند، مورد استقبال ایرانی‌ها قرار می‌گیرد اما در شرایطی که هیچ‌ کدام از عوامل جذاب نظیر دستمزد مناسب، امنیت شغلی و منزلت اجتماعی فراهم نباشد، کارگر خارجی به‌ کار گرفته می‌شود. کارفرمایان این مشاغل ترجیح می‌دهند از کارگر خارجی استفاده کنند تا هم حداقل‌های تامین اجتماعی را رعایت کنند و هم حداقل های ایمنی محیط کار را که هزینه‌آور است. بازار این مشاغل آن قدر دستکاری شده که بر اساس عرضه و تقاضا برای کارگر ایرانی عمل نمی کند.
فساد و سوء استفاده از قدرت بی‌سابقه
وقتی در ایران افرادی بدون هیچ گونه ثروت و دانش یکباره از مجرای ارتباطات با حکومتی‌ها و دولتی‌ها و گرفتن مشاغل دولتی صاحب صدها و هزاران میلیارد تومان ثروت می‌شوند دیگر چه انگیزه‌ای برای جان کندن در ته تونل‌ها یا بر فراز دکل‌ها برای گذران معیشت باقی می‌ماند. آماری از رضایت شغلی در ایران در دست نیست اما در هر محفلی که با افراد صحبت می‌شود (حتی کسانی که درآمد خوب دارند و شغل آنها سخت و زیان آور نیست) اکثرا از کار خود شکایت دارند.
تعداد افرادی که در ایران حقیقتا به شغل خود علاقه دارند و با اشتیاق آن را انجام می‌دهند حتی در مشاغل پر درآمد و با منزلت بالا بسیار اندک است چون افراد همیشه خود را با کسانی مقایسه می‌کنند که بدون کار از تسهیلات بیشتری برخوردارند، مثل هزاران مدیر جمهوری اسلامی که حتی پس از بازنشستگی بالای ده میلیون تومان ماهانه حقوق می‌گیرند (الف، ۴ دی ۱۳۹۲) کسانی که در دوره‌ی مدیریت یا در سفر خارجی هستند یا تحصیل دانشگاهی می‌کنند یا مقدمات مشاغل خصوصی خود را فراهم می‌کنند. روحانیون شیعه نیز اکثرا بدون زحمت از درآمد و ثروت بالایی برخوردار هستند. 

Ei kommentteja:

Lähetä kommentti