maanantai 24. huhtikuuta 2023

ازپس سورت تا پالادیوم

یک نگاه عاطفی به فاصله طبقاتی در ایران

خسرو باقری

دانش و امید، شماره ۱۷-اردیبهشت ۱۴۰۲

من ازبی‌نوایی نی‌اَم روی زرد                                  غم بینوایان رخم زرد کرد

روزهای پایانی سال ۱۴۰۱ است. سری به شیرینی فروشی‌ها می‌زنم. از قیمت شیرینی‌ها و خشکبار در فکر فرو می‌روم که چه شده است و چه خواهد شد؟ قیمت شیرینی‌های خشک معمولی که بیشتر برای نوروز استفاده می‌شوند، به طور متوسط کیلویی ۱۶۰هزار تومان و یک جعبه گز ۲۰۰هزار تومان است. آجیل بدون تخمه بین ۸۶۰هزار تا ۹۰۰هزار تومان، پسته از کیلویی ۹۰۰هزار تا یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان در نوسان است. فندق کیلویی ۶۰۰هزار تومان، بادام کیلویی ۶۰۰هزار تا ۹۵۰هزار تومان و انواع تخمه از کیلویی ۱۶۰هزار تا ۴۳۰هزار تومان و انجیر خشک کیلویی ۶۵۰هزار تومان عرضه شده‌اند.

هاوارد زین تاریخ ‌نگار آمریکایی نمایشنامه‌ای دارد به نام مارکس در سوهو (۱۹۹۹). در این نمایشنامه کارل مارکس در جهان باقی به دیدار خداوند می‌رود و می‌گوید شنیده است که می‌گویند در کره زمین تئوری‌های من دیگر کهنه شده است و نیازی به آنها نیست. از شما چند روزی مرخصی می‌خواهم تا به زمین بازگردم و ببینم که چه اتفاقی افتاده است. شاید جهان طبقاتی پایان یافته و استثمار از صفحه روزگار حذف شده است؛ کودک کاری وجود ندارد؛ گرسنه‌ای پیدا نمی‌شود و زنان به حقوق خود دست یافته‌اند. محیط زیست دیگر آلوده نیست؛ زندان‌ها به دانشگاه تبدیل شده‌اند و به جای دیکتاتوری‌ها و دموکراسی‌های دروغین، دولت‌ها را شوراهای مردمی اداره می‌کنند، و بالاخره آنکه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک همه مردم تأمین شده است. اگر چنین باشد من دیگر به آرزوهای خود درباره انسان و طبیعت رسیده‌ام و می‌توانم بازگردم و با وجدانی راحت زندگی کنم. خداوند با تقاضای مارکس، موافقت می‌کند. مارکس این بار در قامت و سیمای بانویی به کره زمین باز می‌گردد و به پژوهش و جستجو در جاهای مختلف می‌پردازد تا با خوشحالی پایان نیاز به تئوری‌هایش را ببیند و باز گردد. اما جهانی می‌بیند که همچنان استثمار و استعمار البته به شکل‌های نوین و فوق پیشرفته بر آن حاکم است. ناله زخمی‌های جنگ و بازماندگان جان‌باختگان بر آسمان است. صاحبان قدرت و ثروت، هم غارت می‌کنند و هم صدای هر کسی را که اعتراض کند، خفه می‌کنند. میلیون‌ها کودک نه در مدرسه‌ها که در خیابان‌ها و کوچه‌ها و زاغه‌ها سرگردانند و در سطل‌های زباله نان خود را می‌جویند و در بسیاری از کشورها محیط زیست چنان از جنگ‌ها و فعالیت‌های گوناگون هسته‌ای و نظامی و صنعتی نظام سرمایه‌داری آلوده است که سالانه صدها هزار نفر را قربانی می‌کند. کارل مارکس با اندوه و تأسف پیش خداوند باز می‌گردد و می‌گوید با آنکه سطح آگاهی مردم اندکی افزایش یافته است و مردم این جا و آنجا دستاوردهایی کسب کرده‌اند اما جهان هنوز با دورانی که تئوری‌های من کهنه شوند فاصله‌ای بسیار دارد.

ازمارکس آن فرزانه انسان دوست، دورباد. پیش خودم مثل مارکس فکرمی‌کنم شاید درجامعه ما هم اتفاقی افتاده باشد، چون از آنهایی که روزگاری ازبی‌عدالتی فغان سرمی‌دادند وامروزدر انون‌های قدرت لمیده‌اند، صدایی به اعتراض برنمی‌آید. رضایت از سرورویشان هویداست. رادیووتلویزیون هم هرروزوهرساعت ازبهبود زندگی زحمتکشان، پیشرفت‌های علمی، کاهش فاصله طبقاتی، تولید، منزلت زن، اهمیت کودک، شأن ومنزلت کارگرودهقان ومعلم استاد و هنرمند ودانشمند و… سخن می‌گویند و وقتی هم ازمشکلات پرسیده می‌شود، چنان محکم اظهارنظرمی‌کنند که گویی همین امروزوفرداست که ریشه همه‌شان کنده شود.

در تهران سال‌هاست که دولتمردان جاهایی را درست کرده‌اند برای ارائه تره‌بار و خشکبار و مواد پروتینی و نام‌شان را گذاشته‌اند میدان‌های تره‌بار. طبقه‌های میانی جامعه، معمولاً هر از چند روزی به این میدان‌ها می‌آیند و به‌اندازه وسع‌شان از میوه‌ها، خشکبارها و مواد پروتئینی به قول اهل بازار سورت شده (واژه سورت درزبان فارسی به معنای تفکیک وجدا سازی است. هرکالایی براساس نوع، جنس وحتی رنگ به گونه ای خاص درجه بندی می شود. به این فرآیند دراصطلاح سورت بندی میگویند) خرید می‌کنند. درکشور ما سورت کردن همچنان کاری مرسوم، معقول والبته طبیعی تصورمی‌شود. بنابراین یک بار، این کالاها سورت شده و گونه‌های مرغوبشان به سوی میوه فروشی‌های شمال شهر،‌ هایپرها، فروشگاه‌های شیک مواد پروتئینی و … روانه شده‌اند. تا آنجایی که عقل من می‌رسد این جا باید پس‌سورتِ سورت اول باشد. سیب سفید کیلویی ۳۰هزار تومان، سیب قرمز کیلویی ۲۶هزارتومان، خیار کیلویی ۲۳هزارتومان ، کیوی کیلویی ۳۷هزار تومان و موز کیلویی ۵۷هزارتومان ارائه شده‌اند و شما آزادید که هر کدام را که مایلید و به هر میزان خرید کنید. آن گوشه پیاز به قیمت کیلویی ۱۸هزارتومان، سیب‌زمینی ۱۵هزار تومان، گوجه فرنگی ۱۶هزارتومان و فلفل دلمه کیلویی ۳۲هزار تومان در معرض دید خریداران قرار گرفته است. در بخش پروتئین، تخم مرغ شانه‌ای ۹۰هزار تومان، گوشت قرمز ازکیلویی ۳۱۰هزار تا نزدیک به ۵۰۰هزار تومان، گوشت مرغ کیلویی ۷۰هزار تومان، ماهی قزل‌آلا که بیشتر مردم از این گونه ماهی استفاده می‌کنند، کیلویی ۱۳۰هزار تومان، شیر شیشه‌ای یک لیتری ۲۵هزار تومان، پنیر ایرانی از ۲۰۰هزار تا ۳۰۰هزار تومان و ماست ۲۲۰۰ گرمی با توجه به میزان چربی از کیلویی ۵۷هزار تا ۸۵هزار تومان به فروش می‌رسند. قیمت عدس ۹۰۰ گرمی ۷۵هزار تومان، لوبیا چیتی ۹۰۰ گرمی ۹۰هزار تومان ، لوبیا قرمز ۹۰۰ گرمی ۷۳هزار تومان و نخود ۹۰۰ گرمی ۷۷هزار تومان است. روغن مایع ۱۶۲۰ گرمی ۱۱۵هزار تومان، شکر کیلویی ۲۳هزار تومان، قند کیلویی ۴۰هزار تومان، چای خارجی ۴۵۰ گرمی ۱۶۵هزار تومان، ماکارونی ۵۰۰ گرمی ۲۰هزار تومان، رب گوجه فرنگی ۸۰۰ گرمی ۴۵هزار تومان و نمک کیلویی ۱۲هزار تومان است. قیمت برنج ایرانی به طور متوسط کیلویی ۱۰۰هزار تومان و برنج پاکستانی یا هندی به طور متوسط کیلویی ۳۵هزار و قیمت نان سنگگ و بربری، دانه‌ای بین ۵ تا ۱۰هزار تومان است. مایع لباسشویی ۲۴۰۰ گرمی ۱۸۰هزار تومان، خمیردندان ۱۵۰ گرمی ۴۰هزار تومان، دستمال توالت، حلقه‌ای ۱۰هزار تومان و دستمال کاغذی بسته‌ای ۳۰هزار تومان است. گاهی برای به اصطلاح کمک به پس‌سورت‌ها، بعضی از اقلام در تره‌بارها با قیمت تنظیم بازار ارائه می‌شود. اما این کار با حداقل دو تحقیر همراه می‌شود: نخست آنکه این کالاها معمولاً از کیفیت پایین‌تری برخوردارند، یعنی پس‌سورت هستند. به طور مثال گوشتی که با این عنوان و قیمتی کم‌تر ارائه می‌شود، نزدیک به ۳۰درصد آن را چربی تشکیل می‌دهد که اگر این چربی‌های خطرناک برای سلامتی انسان‌ها را از آن کم کنیم، قیمت تقریباً همان گوشت معمولی در تره‌بار می‌شود. یا برنج‌های تنظیم بازار همیشه برنج خارجی است. دوم اینکه خرید این کالاها در خانواده و پیرامونیان همواره به معنی فقیر و حقیر بودن است. من خودم یک بار که از این گوشت‌ها خریدم و به میزان چربی آن اعتراض کردم با نهیب فروشنده و بعضی مشتریان روبرو شدم که ۱۵۰هزار تومان می‌دهند انتظار دارند برایشان بره قربانی کنیم.

اما در این تره‌بارها یک سالی است که بخش تازه‌ای درست شده است با عنوان پس‌سورت. در این جا، به طور عمده میوه‌ها و سبزیجات له شده و آسیب‌دیده که در بخش اصلی تره‌بار خریداری ندارند، به محرومان ارائه می‌شوند با قیمتی تقریبا نصف قیمت اصلی. زنان و مردانی، به‌ویژها پیرها و کهنسالان، را می‌توان دید که این کالاها را زیرورو می‌کنند شاید که چند میوه سالم و سبزیجات آسیب ندیده را بیابند و خریداری کنند. قبلا این میوه‌ها و سبزیجات را کنار تره‌بار رایگان می‌گذاشتند، اما اکنون برایش مکان مشخص و قیمت تعیین کرده‌اند. برای کسی چون من که در انقلاب شرکت داشتم و آرزوی بهبود زندگی توده‌های مردم را داشتم، دیدن این صحنه‌ها به‌راستی دردناک و خردکننده است. به‌خصوص که هر از چندی هم فروشنده نهیب می‌زند که میوه‌ها را به هم نزن و له نکن.

از پس‌سورت راه افتادم و رفتم به یکی از پاساژهای مشهور تهران به نام پالادیوم. البته از این پاساژها در تهران و شهرهای بزرگ ایران، فراوان و تقریباً در مناطق مختلف شهرها پراکنده‌اند. این پاساژ چندین طبقه دارد و واقعاً بیشتر شبیه پاساژهای کشورهای اروپایی یا پاساژهای استانبول است. طبقه زیرین این پاساژ، ویژه میوه و تره‌بار و خشکبار و مواد پروتئینی واست. در بخش پروتئین آن شاه‌میگو گذاشته بودند کیلویی ۱،۰۷۰،۰۰۰ تومان، ماهی سفید کیلویی ۵۴۰هزار تومان و ماهی قزل‌آلا از کیلویی ۱۴۰هزار تا ۱۸۰هزارتومان. گوشت قرمز از کیلویی ۴۰۰هزار تومان شروع می‌شد و در گوشت‌های فرآوری‌شده تا کیلویی ۹۰۰هزار تومان هم می‌رسید. در بخش میوه‌ها، سیب سفید و قرمز کیلویی ۶۶هزار تومان، پرتقال کیلویی ۴۶هزار تومان، کیوی کیلویی ۷۶هزار تومان و موز کیلویی ۸۰هزار تومان است. میوه‌های خارجی از سیب سبز و انگور تا بعضی میوه‌های ناشناخته هم هستند که قیمتی رویشان گذاشته نشده است. سینی‌های میوه پوست کنده و آماده استفاده و سینی‌های سالاد از سبزیجات مختلف و آماده مصرف ارائه شده بودند.

این شکاف پس‌سورت و پالادیوم، تنها در میوه و خشکبار و سبزیجات و مواد پروتئینی برقرار نیست. در تمام زندگی مردم ایران جاری است. قیمت متوسط آپارتمان و خانه در تهران متری بین ۶۰ میلیون تا ۶۵ میلیون تومان است، یعنی قیمت یک آپارتمان ۱۰۰ مترمربعی به طور متوسط در تهران ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان قیمت دارد، اما قسمت پالادیومش تا متری ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان بالا می‌رود و قسمت پس سورت آن تا متری ۳۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان سقوط می‌کند. در دنیای اتوموبیل‌ها، پس سورت از پراید آغاز می‌شود با قیمتی در حدود ۳۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان تا اتوموبیل‌های پالادیومی که به طور عمده از حول و حوش ۵۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان آغاز می‌شود اما تا ۲۰,۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان بالا می‌رود. موبایل هم از ۵۰۰۰،۰۰۰ تومان آغاز می‌شود و تا ۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان می‌رسد. هزینه باشگاه‌های ورزشی از ماهانه ۵۰۰،۰۰۰ هزار تومان تا ماهانه ۲۰۰۰،۰۰۰ تومان (هر جلسه بین ۲۹۰،۰۰۰ تومان تا ۳۵۰،۰۰۰ تومان) متغییر است.

همانطور که ملاحظه می‌کنید این‌ها قیمت کالاهای بسیار اساسی و روزمره مردم است و در آن از لباس، آموزش، بهداشت و بیمارستان، مراکز تفریحی و مسافرتی، ویلاها، مکان‌های ورزشی و رستوران‌های و کافه‌های فوق شیک سخنی نرفته است. اما در همه موارد، در بر همان پاشنه پس‌سورت و پالادیوم می‌چرخد.

در چنین شرایطی است که در آخرین روز سال ۱۴۰۱، نشست سه جانبه شورای عالی کار (متشکل از ۴ کارفرمای دولتی، ۳ کارفرمای خصوصی و ۳ کارگر)، حداقل مزد سال جاری را برای طبقات پس سورت اعلام کرد. مزد پایه با ۲۷در صد افزایش به ۵میلیون و ۳۰۸هزار و ۲۸۴تومان رسید. این رقم با اضافات دیگر به ۸میلیون و ۲۱۲هزار تومان می‌رسد. در سایر سطوح درآمدی این افزایش ۲۱درصد خواهد بود. این در حالی است که در سال ۱۴۰۱ نرخ تورم در خوراکی‌هایی چون گوشت و روغن تا ۲۵۰درصد و خوراکی‌های دیگر بین ۸۰ تا ۹۰ درصد بوده است. تورم نقطه به نقطه در مورد خوراکی‌ها در بهمن ماه ۱۴۰۱، ۵/۷۰درصد بوده است. جالب اینکه دولت که باید ظاهراً از زحمتکشان در مقابل تجاوز روزمره طبقات صاحب قدرت و ثروت دفاع کند، از کارفرمایان بخش خصوصی به حال این سرمایه‌داران دلسوزتر است. در همین مذاکرات تعیین دستمزد امسال، پیشنهاد نرخ افزایش حداقل دستمزد کارفرمایان بخش خصوصی ۲۷درصد بوده، در حالی که پیشنهاد کارفرمایان دولتی بین ۲۰ تا ۲۴در صد بوده است. این نکته هم مهم است که مطابق نظر کمیته دستمزد کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور، اگر هزینه‌های واقعی مسکن و اجاره خانه را محاسبه کنیم، سبد معیشت خانواده‌های کارگری ۱۷میلیون ۶۰۰هزار تومان باید تعیین شود. برای درآمد طبقات پالادیومی عملاً هیچ مرزی وجود ندارد و میزان آن حتی به ذهن نگارنده هم نمی‌رسد.

اکنون سئوال این است که طبقات زحمتکش فکری و دستی که اکثریت مطلق مردم ایران را تشکیل می‌دهند و بارها سورت‌بندی شده‌اند و بخش اعظم آنها زیر خط فقر بسر می‌برند، باید در این شرایط با این قیمت‌ها چه کنند؟ به‌ویژه که همه کسانی که در ایران زندگی می‌کنند و هنوز وجدانی دارند، می‌دانند که نه تنها میلیون‌ها تن از مردم بیکارند و همین حداقل را دریافت نمی‌کنند، بلکه بسیاری از زحمتکشان، به علت تهدید کشنده بیکاری به حقوق‌هایی بسیار کم‌تر از این حداقل حقوق‌ها، مجبورند که تن بدهند. از طرف دیگر حاکمیت، چهل سال پس از انقلاب هنوز اجازه تشکیل آزادانه سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری را که در قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده‌اند، نمی‌دهد. برای هر کسی روشن است که سرمایه‌داران می‌توانند به سادگی آب خوردن کارگران را، نه در اینجا بلکه در تمام کشورهای سرمایه‌داری اخراج کنند و تنها ابزار کارگران برای دفاع در برابر زورگویی صاحبان ثروت، سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری هستند. اما حاکمیت ایران حتی اجازه اجرای همین حق را هم – که نه تنها در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری بزرگ بلکه حتی در کشورهایی چون ترکیه و پاکستان به رسمیت شناخته شده است – نمی‌دهد. انگار نه انگار که در قانون اساسی این کشور در ماده ۲۶، بر آزادی فعالیت‌های صنفی تأکید شده است. فاجعه بارتر آنکه کارفرمایان قدرتمند، از اتحادیه‌های صنفی خود برخوردارند.

همه مردمی که در این سرزمین زیسته‌اند و بالای شصت سال زندگی کرده‌اند، به خوبی به یاد می‌آورند که تا پایان جنگ (۱۳۶۷) هم، با همه مشکلات، چنین سورت‌بندی شرم‌آوری بر کشور ما حاکم نبود. با اجرای سیاست‌های نولیبرالی، که در ایران نام‌های مختلفی به خود گرفته است، از تعدیل ساختاری تا آزادسازی قیمت‌ها؛ از هدفمند کردن یارانه‌ها تا مولدسازی؛ از خودگردانی بیمارستان‌ها و مراکز تحصیلی تا خصوصی‌سازی‌ها؛ از بومی‌سازی دستمزدها تا خارج کردن کارگاه‌های زیر ده نفر کارگر از شمول قانون کار؛ از آزادسازی ارز تا ایجاد مناطق آزاد و… بود که این چرخه شوم آغاز شد و روز به روز شدت گرفت. این پروژه نظام سرمایه‌داری جهانی در همه جهان یک جواب بیشتر نداشته است: سورت‌بندی توده‌های زحمتکش و زندگی اشرافی، مصرف‌گرایانه و بی‌بند و بار حداکثر یک پنجم تمام این جوامع. با این وجود تمام دولت‌های پس از جنگ، با شدت بیشتر یا کم‌تر اما بی‌وقفه و پیگیر این برنامه را اجرا کرده‌اند.

با کمال تأسف این چرخه را در میهن ما پایانی نیست. نه تنها امپریالیست‌ها و سرمایه‌داران و غارتگران، بلکه حاکمان و دولت‌مردان، که اصولاً باید مجریان قانون اساسی باشند، با نقض صریح اصل ۴۴ قانون اساسی- که بخش‌های دولتی و تعاونی را بخش‌های اصلی اقتصاد ایران و بخش خصوصی را مکمل آن اعلام کرده است- بر تضعیف بخش دولتی، تقویت بخش خصوصی و کالایی‌سازی تقریباً تمام عرصه‌های زندگی تأکید می‌ورزند و اصلا یادشان نمی‌آید که در این اصل قانون اساسی بخش تعاونی هم وجود دارد و بهداشت، آموزش، ورزش و مسکن حق همگان و در بسیاری از موارد رایگان است.

در آستانه اول ماه مه، روز جهانی کارگر، میلیون‌ها کارگر از محیط‌های انسان‌ساز واحدهای صنعتی رانده و به دست‌فروشی در خیابان‌ها و متروها با فرهنگ چانه‌زنی رانده شده‌اند. کارگران و زحمتکشان ایران، آنانی که کاری دارند، سخت در مضیقه و بهتر است گفته شود در استیصال بسر می‌برند و آنهایی که کار ندارند یا کارهایی دارند که حقوق‌شان پایین‌تر از حداقل دستمزدهاست، در معرض اعتیاد، گریز از خانواده و مرگ‌های سفیدند. بخش زیادی از زنان و دختران زحمتکش به کارهای سیاهی چون دست‌فروشی در خیابان‌ها و متروها، پرستاری از بیماران و کهنسالان و کارهای خانگی (بدون حق بازنشستگی، بیمه و رعایت قانون کار) در خانه‌های طبقات مرفه مشغولند. فرزندان زحمتکشان، این آبرومندترین مردم ایران، بی‌امید و بی‌آینده شده‌اند و قادر نیستند کاری پیدا یا خانه‌ای اجاره کنند. بخش زیادی از کودکان آنها در خیابان‌ها سرگردانند و بنا بر گزارش کمیته پژوهش‌های مجلس تنها در سال ۱۴۰۱، یک‌میلیون نفر از آنها ترک تحصیل کرده‌اند. طبقه کارگر و زحمتکشان فاقد تشکیلات و اتحادیه‌های صنفی هستند و بنابراین با دست خالی در برابر تجاوز بی‌رحمانه سرمایه مالی و تجاری قرار گرفته‌اند. باری در میهن ما تئوری‌های مارکس درباره استثمار زحمتکشان و کارگران، زنان و کودکان در نظام‌های سرمایه‌داری هنوز صحت دارد.

ادامه سیاست‌های خانمانسوز نولیبرالی، با حاکم کردن سرمایه‌داری انگل مالی و تجاری و صنعتی‌زدایی، نه تنها کشور را در برابر تجاوز کشورهای امپریالیستی، بی‌دفاع می‌کند، بلکه کانون‌های بحران و انفجارهای اجتماعی را سوزان و شعله‌ور نگاه می‌دارد. وظیفه همه میهن‌دوستان، زحمتکشان، بهبودخواهان اجتماعی و وجدان‌های بیدار است که از اجرای سیاست‌های نولیبرالی در اقتصاد ایران جلوگیری کنند.

Ei kommentteja:

Lähetä kommentti